#مجتبی_کاشانی
ﺻﺒﺢ ﺩﺭﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭﻣﻦ ﻭ ﺗﻮﺳﺖ ﮔﻠﻢ
ﺻﺒﺤﺪﻡ ﻭﻋﺪﻩ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﺴﺖ ﮔﻠﻢ
ﺧﺎﮎ ﻣﺎ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﺴﺖ ﮔﻠﻢ
«ﺳﺎﻟﮏ ﺍﺯﺳﻮﺯﺩﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺳﺨﻦ ﻣیگوﯾﺪ
ﺻﺒﺢ ﺩﺭﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭﻣﻦ ﻭ ﺗﻮﺳﺖ ﮔﻠﻢ
ﺻﺒﺤﺪﻡ ﻭﻋﺪﻩ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﺴﺖ ﮔﻠﻢ
ﺧﺎﮎ ﻣﺎ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﺴﺖ ﮔﻠﻢ
«ﺳﺎﻟﮏ ﺍﺯﺳﻮﺯﺩﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺳﺨﻦ ﻣیگوﯾﺪ
بانگ شادی از حریمش دور باد
هر که زاری آفرید
هر کسی لبخند را ممنوع کرد
هر که در تجلیل غم اصرار کرد
طعم شادی از حریمش دور باد
هر که درک عشق و زیبایی نداشت
هر که گل، پروانه، پرواز پرستو را ندید
هر کسی آواز را انکار کرد...
#مجتبی_کاشانی
هر که زاری آفرید
هر کسی لبخند را ممنوع کرد
هر که در تجلیل غم اصرار کرد
طعم شادی از حریمش دور باد
هر که درک عشق و زیبایی نداشت
هر که گل، پروانه، پرواز پرستو را ندید
هر کسی آواز را انکار کرد...
#مجتبی_کاشانی
عشقبازی به همین آسانیست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
نیش زنبور عسل با نوشی
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف....
#مجتبی_کاشانی
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
نیش زنبور عسل با نوشی
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف....
#مجتبی_کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشقبازی به همین آسانیست
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
نیش زنبور عسل با نوشی
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف....
#مجتبی_کاشانی
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
نیش زنبور عسل با نوشی
برف با قلهی کوه
رود با ریشهی بید
باد با شاخه و برگ
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف....
#مجتبی_کاشانی
من در اين حيرانم
كه چرا "قافله علم" از اينجا نگذشت؟
يا اگر آمد و رفت
پدرانم سرگرم چه كاري بودند؟
نازنين!
زندگي ساعت ديواري نيست
كه اگر هم خوابيد
بتواني آن را
به همين كوتاهي، تنظيم كني، كوك كني
برساني خود را به زمان دگران
"كاميابي"، صدفي نيست
كه آن را موجي
بكشد تا ساحل
و در او مرواريدي باشد
غلتان، ناياب
هيچ صياد زبردستي نيز
باز بي تور "تقلا"
-حتي-
ماهي كوچكي از دريايي صيد نكرد
بخت از آن كسیست
كه به كشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را كشف كند
و بداند كه جهان
پر از آيات خداست
بشنود شعر خداوندي را در كار جهان
و "ببندد كمرش را با عزم"
و "نمازش را در مزرعه، در كارگهي بگذارد"
و "مناجات كند با كارش"
و در انديشه يك مساله خوابش ببرد
و كتابش را بگذارد در زير سرش
و ببيند در خواب
حل يك مساله را
باز با شادي درگيري يك مساله بيدار شود...
#مجتبی_کاشانی
كه چرا "قافله علم" از اينجا نگذشت؟
يا اگر آمد و رفت
پدرانم سرگرم چه كاري بودند؟
نازنين!
زندگي ساعت ديواري نيست
كه اگر هم خوابيد
بتواني آن را
به همين كوتاهي، تنظيم كني، كوك كني
برساني خود را به زمان دگران
"كاميابي"، صدفي نيست
كه آن را موجي
بكشد تا ساحل
و در او مرواريدي باشد
غلتان، ناياب
هيچ صياد زبردستي نيز
باز بي تور "تقلا"
-حتي-
ماهي كوچكي از دريايي صيد نكرد
بخت از آن كسیست
كه به كشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را كشف كند
و بداند كه جهان
پر از آيات خداست
بشنود شعر خداوندي را در كار جهان
و "ببندد كمرش را با عزم"
و "نمازش را در مزرعه، در كارگهي بگذارد"
و "مناجات كند با كارش"
و در انديشه يك مساله خوابش ببرد
و كتابش را بگذارد در زير سرش
و ببيند در خواب
حل يك مساله را
باز با شادي درگيري يك مساله بيدار شود...
#مجتبی_کاشانی
من در اين حيرانم
كه چرا "قافله علم" از اينجا نگذشت؟
يا اگر آمد و رفت
پدرانم سرگرم چه كاري بودند؟
نازنين!
زندگي ساعت ديواري نيست
كه اگر هم خوابيد
بتواني آن را
به همين كوتاهي، تنظيم كني، كوك كني
برساني خود را به زمان دگران
"كاميابي"، صدفي نيست
كه آن را موجي
بكشد تا ساحل
و در او مرواريدي باشد
غلتان، ناياب
هيچ صياد زبردستي نيز
باز بي تور "تقلا"
-حتي-
ماهي كوچكي از دريايي صيد نكرد
بخت از آن كسیست
كه به كشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را كشف كند
و بداند كه جهان
پر از آيات خداست
بشنود شعر خداوندي را در كار جهان
و "ببندد كمرش را با عزم"
و "نمازش را در مزرعه، در كارگهي بگذارد"
و "مناجات كند با كارش"
و در انديشه يك مساله خوابش ببرد
و كتابش را بگذارد در زير سرش
و ببيند در خواب
حل يك مساله را
باز با شادي درگيري يك مساله بيدار شود...
#مجتبی_کاشانی
كه چرا "قافله علم" از اينجا نگذشت؟
يا اگر آمد و رفت
پدرانم سرگرم چه كاري بودند؟
نازنين!
زندگي ساعت ديواري نيست
كه اگر هم خوابيد
بتواني آن را
به همين كوتاهي، تنظيم كني، كوك كني
برساني خود را به زمان دگران
"كاميابي"، صدفي نيست
كه آن را موجي
بكشد تا ساحل
و در او مرواريدي باشد
غلتان، ناياب
هيچ صياد زبردستي نيز
باز بي تور "تقلا"
-حتي-
ماهي كوچكي از دريايي صيد نكرد
بخت از آن كسیست
كه به كشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را كشف كند
و بداند كه جهان
پر از آيات خداست
بشنود شعر خداوندي را در كار جهان
و "ببندد كمرش را با عزم"
و "نمازش را در مزرعه، در كارگهي بگذارد"
و "مناجات كند با كارش"
و در انديشه يك مساله خوابش ببرد
و كتابش را بگذارد در زير سرش
و ببيند در خواب
حل يك مساله را
باز با شادي درگيري يك مساله بيدار شود...
#مجتبی_کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت ...
#مجتبی_کاشانی
یک روز رسد نشاط اندازه دشت
افسانه زندگی چنین است عزیز
در سایه کوه باید از دشت گذشت ...
#مجتبی_کاشانی