بکوش تا طلسم بشری را باز کنی،
چرا که گنج های قدس،
در آنجا نهفته است.
هر کس آن طلسم را بگشاید،
به مقصود رسد
و سر از وصال معبود درآورد.
#سهروردی
چرا که گنج های قدس،
در آنجا نهفته است.
هر کس آن طلسم را بگشاید،
به مقصود رسد
و سر از وصال معبود درآورد.
#سهروردی
هان تا سر رشته ی خِرد گم نکنی
خود را ز برای نیک و بد گم نکنی
رهرو توئی و راه توئی منزل,تو
هشدار که راه خود به خود گم نکنی
#سهروردی
خود را ز برای نیک و بد گم نکنی
رهرو توئی و راه توئی منزل,تو
هشدار که راه خود به خود گم نکنی
#سهروردی
مرا گفت:
هر سخن به هر جای گفتن خطاست
و هر سخن از هرکس پرسیدن هم خطاست.
سخن از اهل دل دریغ نباید داشت؛
که نااهل را خود سخنِ مردان ملال بود.
مثالِ دل نااهل و بیگانه از حقیقت
همچنان است که فتیلهای که به جای روغن
آب بدو رسیده باشد،
چندانکه آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دلِ آشنا همچو شمعیست کِی آتش از دور به خود کشد و افروخته شود.
#سهروردی/ رساله فی حاله الطفولیّه
هر سخن به هر جای گفتن خطاست
و هر سخن از هرکس پرسیدن هم خطاست.
سخن از اهل دل دریغ نباید داشت؛
که نااهل را خود سخنِ مردان ملال بود.
مثالِ دل نااهل و بیگانه از حقیقت
همچنان است که فتیلهای که به جای روغن
آب بدو رسیده باشد،
چندانکه آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دلِ آشنا همچو شمعیست کِی آتش از دور به خود کشد و افروخته شود.
#سهروردی/ رساله فی حاله الطفولیّه
سخن از اهل دل دریغ نباید داشت؛
که نااهل را خود سخنِ مردان ملال بود.
مثالِ دل نااهل و بیگانه از حقیقت
همچنان است که فتیلهای که به جای روغن آب بدو رسیده باشد ، چندان که آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دلِ آشنا همچو شمعیست کِه آتش از دور به خود کشد و افروخته شود.
#سهروردی
که نااهل را خود سخنِ مردان ملال بود.
مثالِ دل نااهل و بیگانه از حقیقت
همچنان است که فتیلهای که به جای روغن آب بدو رسیده باشد ، چندان که آتش به نزد او بری افروخته نشود.
اما دلِ آشنا همچو شمعیست کِه آتش از دور به خود کشد و افروخته شود.
#سهروردی
در باب عشق و محبت
محبت چون به غایت رسد، آن را عشق خوانند. و عشق خاص تر از محبت است، زیرا که همه عشقی، محبت باشد اما همه محبتی، عشق نباشد.
و محبت خاص تر از معرفت است، زیرا که همه محبتی، معرفت باشد اما همه معرفتی، محبت نباشد.
از معرفت، دو چیزِ متقابل، تولد کند که آن را محبت و عداوت خوانند، زیرا که معرفت یا به چیزی خواهد بودن مناسب و ملایم جسمانی یا روحانی که آن را خیرِ محض خوانند و کمال مطلق خوانند و نفسِ انسان، طالبِ آن است و خواهد که خود را بدانجا رساند و کمالْ حاصل کند، یا به چیزی خواهد بود که نه ملایم بود و نه مناسب، خواه جسمانی و خواه روحانی که آن را شرِّ محض و نقص مطلق خوانند. و نفسِ انسانی دائما از آنجا می گریزد و از آنجاش نفرتی طبیعی به حاصل می شود.
پس اولْ پایه، معرفت است و دومْ پایه، محبت و سومْ پایه، عشق.
و به عالمِ عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت، دو پایه ی نردبان نسازد.
عالمِ عشق، منتهای عالمِ معرفت و محبت است ، ...
📕 #مونس_العشاق
#سهروردی
محبت چون به غایت رسد، آن را عشق خوانند. و عشق خاص تر از محبت است، زیرا که همه عشقی، محبت باشد اما همه محبتی، عشق نباشد.
و محبت خاص تر از معرفت است، زیرا که همه محبتی، معرفت باشد اما همه معرفتی، محبت نباشد.
از معرفت، دو چیزِ متقابل، تولد کند که آن را محبت و عداوت خوانند، زیرا که معرفت یا به چیزی خواهد بودن مناسب و ملایم جسمانی یا روحانی که آن را خیرِ محض خوانند و کمال مطلق خوانند و نفسِ انسان، طالبِ آن است و خواهد که خود را بدانجا رساند و کمالْ حاصل کند، یا به چیزی خواهد بود که نه ملایم بود و نه مناسب، خواه جسمانی و خواه روحانی که آن را شرِّ محض و نقص مطلق خوانند. و نفسِ انسانی دائما از آنجا می گریزد و از آنجاش نفرتی طبیعی به حاصل می شود.
پس اولْ پایه، معرفت است و دومْ پایه، محبت و سومْ پایه، عشق.
و به عالمِ عشق که بالای همه است نتوان رسیدن تا از معرفت و محبت، دو پایه ی نردبان نسازد.
عالمِ عشق، منتهای عالمِ معرفت و محبت است ، ...
📕 #مونس_العشاق
#سهروردی