گلنار_مرضیه
@bazmemusighi
🎼 گلنار
🎤 باصدای : بانو مرضیه
آهنگساز : مجید_وفادا
شعر و کلام : کریم - فکور
دستگاه/آواز: دشتی
گلنار گلنار کجایی که از غمت
ناله می کند عاشق وفادار
گلنار گلنار کجایی که بی تو
شد دل اسیر غم دیده ام
گهر بار
گلنار گلنار دمی اولین شب
آشنایی را به یاد آر
گلنار گلنار در آن شب تو بودی
و عیش و عشرت و آرزو بسیار
چه دیدی از من حبیبم گلنار
که دادی آخر، فربیم گلنار
🎤 باصدای : بانو مرضیه
آهنگساز : مجید_وفادا
شعر و کلام : کریم - فکور
دستگاه/آواز: دشتی
گلنار گلنار کجایی که از غمت
ناله می کند عاشق وفادار
گلنار گلنار کجایی که بی تو
شد دل اسیر غم دیده ام
گهر بار
گلنار گلنار دمی اولین شب
آشنایی را به یاد آر
گلنار گلنار در آن شب تو بودی
و عیش و عشرت و آرزو بسیار
چه دیدی از من حبیبم گلنار
که دادی آخر، فربیم گلنار
تو اندوهِ پُر از عصیان و شور کیستی دریا؟
ز سر بگذشته جانِ ناصبور کیستی دریا؟
در این هنگامه هایِ خاکساری هایِ خاک آلود
چنین پاکیزه و زیبا غرور کیستی دریا؟
زمین چندی ست دیگر گریه کردن را نمی داند
تو در مژگان او اشکِ بلور کیستی دریا؟
در این دوری که ناجور است ساز زندگی این سان
نوای دلنواز تارِ جور کیستی دریا؟
که را تو عاقبت تا محفل خورشید خواهی برد؟
تو آغاز رهِ پُر نور دور کیستی دریا؟
هر آن که در تو می میرد تو می اندازی اش بیرون
که را خاک پذیرا بوده؟ گور کیستی دریا؟
سیاوش جنیدی(ازشعرای معاصرتاجیکستان)
ز سر بگذشته جانِ ناصبور کیستی دریا؟
در این هنگامه هایِ خاکساری هایِ خاک آلود
چنین پاکیزه و زیبا غرور کیستی دریا؟
زمین چندی ست دیگر گریه کردن را نمی داند
تو در مژگان او اشکِ بلور کیستی دریا؟
در این دوری که ناجور است ساز زندگی این سان
نوای دلنواز تارِ جور کیستی دریا؟
که را تو عاقبت تا محفل خورشید خواهی برد؟
تو آغاز رهِ پُر نور دور کیستی دریا؟
هر آن که در تو می میرد تو می اندازی اش بیرون
که را خاک پذیرا بوده؟ گور کیستی دریا؟
سیاوش جنیدی(ازشعرای معاصرتاجیکستان)
حیات عاشقان در مردگی است و انسان وقتی دل خود را پیدا میکند یا از دل خود باخبر میشود که کسی دل او را برده باشد. گاهی انسان چیزهایی دارد که خودش هم از وجودشان غافل است. فقط وقتی متوجه آنها میشود که ربایندهای آن چیز را از او برباید. غارتگری معشوقان در اینجا عین بخششگری و سخاوتمندی و منت نهی است. باری، اصل آن است که دل را ربوده باشند. اما برای این کار هم باید اهل طلب بود. در وادی سلوک اولین قدم «طلب» است.
#عبدالکریم_سروش
#عبدالکریم_سروش
شب، شمع یک طرف، رُخِ جانانه یک طرف
من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف
افکنده بهر صیدِ دل من ز زلف و خال
دام بلا ز یک طرف و دانه یک طرف
از عشق او، به گریه و در خنده روز و شب
عاقل ز یک طرف، دل دیوانه یک طرف
بر هم زدند مجمعِ دلهای عاشقان
باد صبا ز یک طرف و شانه یک طرف
ترک شراب کردم و ساقی به عشوه گفت
پیمان ز یک طرف، من و پیمانه یک طرف
ایمان و کفرِ زلف و رُخش دل چو دید، گفت
رهِ کعبه یک طرف، رهِ بتخانه یک طرف...
#رفعت_سمنانی
من یک طرف در آتش و پروانه یک طرف
افکنده بهر صیدِ دل من ز زلف و خال
دام بلا ز یک طرف و دانه یک طرف
از عشق او، به گریه و در خنده روز و شب
عاقل ز یک طرف، دل دیوانه یک طرف
بر هم زدند مجمعِ دلهای عاشقان
باد صبا ز یک طرف و شانه یک طرف
ترک شراب کردم و ساقی به عشوه گفت
پیمان ز یک طرف، من و پیمانه یک طرف
ایمان و کفرِ زلف و رُخش دل چو دید، گفت
رهِ کعبه یک طرف، رهِ بتخانه یک طرف...
#رفعت_سمنانی
از می عشق نیستی هر که خروش میزند
عشق تو عقل و جانش را خانه فروش میزند
عاشق عشق تو شدم از دل و جان که عشق تو
پرده نهفته میدرد زخم خموش میزند
#عطار
عشق تو عقل و جانش را خانه فروش میزند
عاشق عشق تو شدم از دل و جان که عشق تو
پرده نهفته میدرد زخم خموش میزند
#عطار
از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست
از شمع رخت محفلش افروختنی نیست
گرد آمده از نیستی این مزرعه را برگ
ای برق مزن خرمن ما سوختنی نیست
#حبیب_خراسانی
از شمع رخت محفلش افروختنی نیست
گرد آمده از نیستی این مزرعه را برگ
ای برق مزن خرمن ما سوختنی نیست
#حبیب_خراسانی
خوش آن که شود بساط مهجوری طی
در بزم وصال میکشم پی در پی
میجویمت آنچنان که مهجور وصال
مشتاق توام چنان که مخمور به می
#وحشی_بافقی
در بزم وصال میکشم پی در پی
میجویمت آنچنان که مهجور وصال
مشتاق توام چنان که مخمور به می
#وحشی_بافقی
Forwarded from Alireza ghiameh
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
موسی طور عشقم در وادی تمنا /
مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم
شیخ اجل
سعدی شیرازی
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
موسی طور عشقم در وادی تمنا /
مجروح لن ترانی چون خود هزار دارم
شیخ اجل
سعدی شیرازی
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
ای سروِ خوشخرام! ز بُستانِ کیستی؟
وی نوشکفتهگل! ز گلستان کیستی؟
جمعی شدند جمله پریشانِ موی تو
تو در میان جمع، پریشان کیستی؟
درهای فتنه، چشم تو بر خلق باز کرد
مفتون تو خود به نرگسِ فَتّان کیستی؟
حیران شدند عارف و عامی ز حُسن تو
من در تحیّرم که تو حیران کیستی؟
فرمان برند شاه و گدایت ز جان و دل
ای نازنین! تو در خطِ فرمان کیستی؟
بیروشنیّ روی تو، روزم چو موی توست
شبهای تیره، شمعِ شبستان کیستی؟
دست کسی به دامنِ وصلت نمیرسد
یا لِلعَجب! تو دست به دامان کیستی؟
پروانهسان ز آتشِ روی تو سوختند
شب تا سحر چو شمع، تو سوزان کیستی؟
بردی دل از «مظفّر» و غیری دل از تو برد
آنِ توییم ما و تو خود آنِ کیستی...
#مظفر_شیرازی
وی نوشکفتهگل! ز گلستان کیستی؟
جمعی شدند جمله پریشانِ موی تو
تو در میان جمع، پریشان کیستی؟
درهای فتنه، چشم تو بر خلق باز کرد
مفتون تو خود به نرگسِ فَتّان کیستی؟
حیران شدند عارف و عامی ز حُسن تو
من در تحیّرم که تو حیران کیستی؟
فرمان برند شاه و گدایت ز جان و دل
ای نازنین! تو در خطِ فرمان کیستی؟
بیروشنیّ روی تو، روزم چو موی توست
شبهای تیره، شمعِ شبستان کیستی؟
دست کسی به دامنِ وصلت نمیرسد
یا لِلعَجب! تو دست به دامان کیستی؟
پروانهسان ز آتشِ روی تو سوختند
شب تا سحر چو شمع، تو سوزان کیستی؟
بردی دل از «مظفّر» و غیری دل از تو برد
آنِ توییم ما و تو خود آنِ کیستی...
#مظفر_شیرازی
Forwarded from Alireza ghiameh
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
مرا میبینی و هر دم ، زیادت میکنی دردم /
تو را میبینم و میلم ، زیادت میشود هر دم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم /
که بر خاکم روان گردی ، بگیرد دامنت گَردَم
فرورفت از غم عشقت دمم ، دم میدهی تا کی /
دمار از من برآوردی ، نمیگویی برآور ، دم
حضرت حافظ
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
مرا میبینی و هر دم ، زیادت میکنی دردم /
تو را میبینم و میلم ، زیادت میشود هر دم
ندارم دستت از دامن بجز در خاک و آن دم هم /
که بر خاکم روان گردی ، بگیرد دامنت گَردَم
فرورفت از غم عشقت دمم ، دم میدهی تا کی /
دمار از من برآوردی ، نمیگویی برآور ، دم
حضرت حافظ
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
پوران _ یه روز ما رو فراموش میکنی
@baritonmosighi
"یه روز مارو فراموش میکنی"
خواننده: بانو #پوران
شعر : #تورج_نگهبان
آهنگساز: #بابک_افشار
میدونم قلبمو خاموش میکنی
تویه روزَم مارو فراموش میکنی
✅
خواننده: بانو #پوران
شعر : #تورج_نگهبان
آهنگساز: #بابک_افشار
میدونم قلبمو خاموش میکنی
تویه روزَم مارو فراموش میکنی
✅
با خیال تو _ ایرج ، رامش
@baritonmosighi
"با خیال تو"
باصدای بانو #رامش ، #ایرج
شعر : #پرویز_وکیلی
آهنگساز : #بابک_افشار
کی میدونه که فردا ،چه رنگی داره دنیا
بهاره یا خزونه تو شهر آرزوها
به عشقی روشنه قلب تو یا تاریکه
دل من با دل تو دوره یا نزدیکه
نمی دونم که این دنیا
چه بازی میکنه فردا، شود بر کامم آیا
دلا گرم و شرر خیزه و
یا سرد و غم انگیزه
چه خواهد شد خدایا
باصدای بانو #رامش ، #ایرج
شعر : #پرویز_وکیلی
آهنگساز : #بابک_افشار
کی میدونه که فردا ،چه رنگی داره دنیا
بهاره یا خزونه تو شهر آرزوها
به عشقی روشنه قلب تو یا تاریکه
دل من با دل تو دوره یا نزدیکه
نمی دونم که این دنیا
چه بازی میکنه فردا، شود بر کامم آیا
دلا گرم و شرر خیزه و
یا سرد و غم انگیزه
چه خواهد شد خدایا
دستم نمی رسد که تو را دست چین کنم
این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند
وقتی گل انار لبت قسمت من است
پائیز از علاقه ی من کم نمی کند
یک سیب سرخ،سهم پدر بود و نصف کرد
دادش به تو که نصف کنی با من و چه بد
حواٌ شدم که مال تو باشم ، ولی خدا
من را شریک بچه ی آدم نمی کند
برفم که ذره ذره مرا ذوب میکنی
در آخرین سپیده دم قلٌه ی نگاه
هرکس که گر گرفته در آغوش گرم تو
دیگر توجهی به جهنٌم نمی کند
از شعر دم نزن،تو که شاعر نمی شوی
خامم که عاشقت شده ام، نه!بگو بله
از او که پای خوب و بدت ایستاده است
جز دل چه خواستی که فراهم نمی کند؟
باشد، بتاز اسب خودت را ، ولی سکوت
تنها جواب رج رج شلاق های تو
بی زحمت چمن به تو آورده ام پناه
اسبی که رام عشق تو شد رم نمی کند
#طاهره_خنیا
این شاخه هم که خر شده سر خم نمی کند
وقتی گل انار لبت قسمت من است
پائیز از علاقه ی من کم نمی کند
یک سیب سرخ،سهم پدر بود و نصف کرد
دادش به تو که نصف کنی با من و چه بد
حواٌ شدم که مال تو باشم ، ولی خدا
من را شریک بچه ی آدم نمی کند
برفم که ذره ذره مرا ذوب میکنی
در آخرین سپیده دم قلٌه ی نگاه
هرکس که گر گرفته در آغوش گرم تو
دیگر توجهی به جهنٌم نمی کند
از شعر دم نزن،تو که شاعر نمی شوی
خامم که عاشقت شده ام، نه!بگو بله
از او که پای خوب و بدت ایستاده است
جز دل چه خواستی که فراهم نمی کند؟
باشد، بتاز اسب خودت را ، ولی سکوت
تنها جواب رج رج شلاق های تو
بی زحمت چمن به تو آورده ام پناه
اسبی که رام عشق تو شد رم نمی کند
#طاهره_خنیا
من دلم سخت گرفته است ؛
از این میهمان خانهی مهمانکشِ روزش تاریک !
که به جان هم نشناخته انداخته است...
چند تن خواب آلود...
چند تن ناهموار...
چند تن ناهشیار...!
#نیما_یوشیج
#شبتون_بی_فکر_و_آروم
از این میهمان خانهی مهمانکشِ روزش تاریک !
که به جان هم نشناخته انداخته است...
چند تن خواب آلود...
چند تن ناهموار...
چند تن ناهشیار...!
#نیما_یوشیج
#شبتون_بی_فکر_و_آروم