معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#یک حبه نور

[قُلْ مَن یَکْلَؤُکُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ
بَلْ هُمْ عَن ذِکْرِ رَبِّهِم مُّعْرِضُونَ.]

و چه بندگان بد عهدي بوديم برايت خداي مهربانم...
ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻧﺒﺎﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ، ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ! ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ!!
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﻣﺎ زﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺩﺭﺧﺖ،
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺴﺎﺯﺩ..
ﺍﻣﺎ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺑﺮﺳﺪ، ﯾﮏ ﭼﻮﺏ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ...!!

🌺🌺🌺

یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

روزی سرشار از عشق , محبت , مهربانی , شادابی , قرارهای یهویی و دلچسب ,لبخند هایی از ته دل از اون مدل هایی که دلت قنج میره , رزق و روزی حلال , آرامش , آگاهی همراه با بهترینها آرزوها برایت آرزومندم.

🌺🌺🌺

شاد باشی
این است پند من که
ز خوب و بد جهان

نه غره شو، نه رنجه
که هر چیز بگذرد.....

#ملک_الشعرای_بهار
tarabesstaan
گلهای تازه شماره ۸۰
از اشعار #نیما_یوشیج تنها در یکی از برنامه های گلها با نام گلهای تازه شماره ۸۰ به کار گرفته شده است

خوانندگان :
#سیما_بینا
#عبدالوهاب_شهیدی

آهنگ : #معروفی
با تنظیم #فریدون_شهبازیان

دستگاه : افشاری
نوازندگان : شهیدی
صدا بردار : اميني - جهانفرد
سال : ۱۳۵۲
گوینده : آذر پژوهش


ای فسانه فسانه فسانه
ای خدنگ تو را من نشانه
ای علاج دل ای داروی درد
همره گریه های شبانه
با من سوخته دل در چه کاری
واگذار واگذار ای فسانه که پرسم
زین ستاره هزاران حکایت
که چگونه شکفت آن گل سرخ
چه شد چه شد اکنون چه دارد شکایت
وز دم بادها، چون بپژمرد

ای فسانه رها کن در اشکم
کاتشی شعله زد جان من سوخت
گریه را اختیاری نمانده ست
من چه سازم جز اینم نیاموخت
هرزه گردی دل نغمه ی روح
کس نخواهم زند بر دلم دست
که دلم آشیان دلی هست
زآشیانم اگر حاصلی نیست
من بر آنم کز آن حاصلی هست
با فریب و خیالی منم خوش
#علی_شریعتی_مَزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی(زادهٔ ۲ آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک، سبزوار – درگذشتهٔ ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در ساوت‌همپتون، انگلیس) نویسنده و جامعه‌شناس، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی ایران بود. شریعتی نگرشی نوین به تاریخ و جامعه‌شناسی اسلام عرضه کرد. او بازگشت به تشیع حقیقی و انقلابی را نیرویی برای تحقق عدالت اجتماعی قلمداد می‌کرد. شریعتی، علاوه بر شهرت زیادش برای سهم داشتن در انقلاب ایران، به‌دلیل کارنامهٔ فعالیت‌هایش برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدارگری دربارهٔ سلطنت وقت نیز شهرت داشته‌است. از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای زیادی به یاد او برگزار و اجرا کرده‌اند؛ و از آن زمان نقدها و تجلیل‌های زیادی پیرامون آثار، آراء و تأثیراتی که او بر چند دههٔ معاصر ایران گذاشته وجود دارد.
او در ۴۴سالگی در انگلستان درگذشت و هم‌اکنون پیکر وی در مکانی نزدیک مقبرهٔ زینب کبری در دمشق سوریه به امانت سپرده شده‌است

شاندل (۲ آذر ۱۳۱۲، فرانسه – ۲۹ خرداد ۱۳۵۶،تونس) نام یک شخصیت غیر واقعی و نمادین است که در برخی نوشته‌ها و سخنرانی‌های شریعتی نام برده می‌شد و توسط خود او ساخته شده(یا به زبان دیگر خود شریعتی است) شاندل در زبان فرانسوی به معنا شمع است
از طرفی شمع تخلص مورد استفاده شریعتی بود که از کنار هم گذاشتن حروف اول کلمات (شریعتی، مزینانی، علی) که سازنده نام او بودند به وجود آمد.
تا سال‌ها کسی از یک شخص بودن شریعتی و شاندل خبر نداشت و سال‌های بعد از فوت او، جستجوگران در یافتن فردی به نام شاندل عاجز مانده بودند تا زمانی که مطالعاتی بر دست نوشته‌های شخصی ایشان صورت گرفت و با نشانه‌هایی که خود شریعتی در خصوص شاندل گذاشته بود به یکسان بودن شخصیت شاندل و شریعتی پی بردند
شمع سرواژه‌ای از کلمات { شریعتی، مزینانی، علی } سازنده نام اوست 
من غیر ازاینکه اساساً اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمی‌دانم و معتقدم این اصطلاح اخیراً از مسیحیت گرفته شده و در متون اسلامی ما چنین کلمه‌ای بدین معنی نیامده‌است، بلکه در اسلام به جای روحانی و جسمانی، ما عالم داریم و متعلم و بنابراین باید به جای روحانی گفت «عالم اسلامی».
#علی_شریعتی
شعرهایم سوزانده شود که نماند مگر «قوی سپید» و «غریب راه» و «در کشور» و «شمع زندان» (وصیت نامه)


#علی_شریعتی
ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرندِ رنگ رنگِ خواب ها

ای صفای جاودانِ هرچه هست:
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها 

ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست
 خنده مهتاب در مرداب ها

 در خرام نازنینت جلوه کرد
 رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها

#شفیعی_کدکنی
فاجعه‌ی پلید مصلحت‌پرستی

"... خدایا! 
مرا از این فاجعه‌ی پلیدِ "مصلحت‌پرستی"، 
که چون همه‌کس‌گیر شده است، 
وقاحت‌اش از یاد رفته، 
و بیماری‌ای شده است، 
که از فرطِ عمومیت‌اش، 
هر که از آن سالم مانده باشد، 
بیمار می‌نماید، 
مصون بدار، 
تا : 
به رعایتِ مصلحت، 
حقیقت را، 
ذبحِ شرعی نکنم..." 


مجموعه آثار ۸ / نیایش / ص ۱۰۸

#دکتر_علی_شریعتی
آنانکه عشق را در زندگی خلق، جانشین نان می کنند، فریبکارانند که نام فریبشان را زهد گذاشته اند.

📚#گفتگوهای_تنهایی
#دکتر_علی_شریعتی
و تو پسرم!
اگر نمی‌خواهی به دستِ هیچ دیکتاتوری گرفتار شوی، فقط یک کار بکن!
بخوان! و بخوان! و بخوان!

- نامه‌یِ #دکتر_علی_شریعتی به پسرش #احسان

۲۹ خرداد سال ۱۳۵۶ زمانی که کتاب‌هایش بینِ قشرِ تحصیلکرده و مذهبی دست به دست می‌شد و تا عمقِ استخوانِ جامعه نفوذ کرده بود در انگلستان بر اثرِ سکته‌یِ قلبی برایِ همیشه چشم از جهان فرو بست و حالا ۴۳ سال است که ۲۹ خرداد یادآورِ نامِ دکتر علیِ شریعتی است. هر چند به گفته‌یِ مرحوم پورانِ شریعت رضوی همسرِ ایشان، دکتر شریعتی وصیت کرده بود تا در حسینیه‌یِ ارشاد به خاک سپرده شود اما پیکرش هیچ‌گاه به ایران نمی‌رسد و نهایتا دمشق منزلِ ابدیِ او می‌شود.

روحش شاد و یادش گرامی🥀
"... فرزندم! تو مي‌تواني هرگونه "بودن" را، که بخواهي باشي، انتخاب کني. اما، آزادی‌ی انتخاب تو، در چارچوبِ حدودِ انسان بودن محصور است. با هر انتخابي، بايد انسان بودن نيز همراه باشد، و گرنه، ديگر از آزادي و انتخاب سخن گفتن بي‌معني است، که اين کلمات، ويژه‌ی خداست و انسان، و ديگر هيچ‌کس، هيچ‌چيز.

بامخاطب های آشنا

اندیشه دکتر
#علی_شریعتی
.

بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم



تا دیده من بر رخ زیباے تو باز است



حافظ
‎‌‌
ﻣﺪﺍﻣﻢ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ

ﻧﺴﯿﻢ ﺟﻌﺪ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ

ﺧﺮﺍﺑﻢ ﻣﯽ‌ڪﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﻡ

ﻓﺮﯾﺐ ﭼﺸﻢ ﺟﺎﺩﻭﯾﺖ



حافظ
‎‌‌‌
ﻣﺪﺍﻣﻢ ﻣﺴﺖ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺭﺩ

ﻧﺴﯿﻢ ﺟﻌﺪ ﮔﯿﺴﻮﯾﺖ

ﺧﺮﺍﺑﻢ ﻣﯽ‌ڪﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﻡ

ﻓﺮﯾﺐ ﭼﺸﻢ ﺟﺎﺩﻭﯾﺖ


حافظ
‎‌‌‌
همچو مجنون کو سگی را می‌نواخت
بوسه‌اش می‌داد و پیشش می‌گداخت
گرد او می‌گشت خاضع در طواف
هم جلاب شکرش می‌داد صاف
بوالفضولی گفت ای مجنون خام
این چه شیدست این که می‌آری مدام
پوز سگ دایم پلیدی می‌خورد
مقعد خود را بلب می‌استرد
عیبهای سگ بسی او بر شمرد
عیب‌دان از غیب‌دان بویی نبرد
گفت مجنون تو همه نقشی و تن
اندر آ و بنگرش از چشم من
کین طلسم بستهٔ مولیست این
پاسبان کوچهٔ لیلیست این
همنشین بین و دل و جان و شناخت
کو کجا بگزید و مسکن‌گاه ساخت
او سگ فرخ‌رخ کهف منست
بلک او هم‌درد و هم‌لهف منست
آن سگی که باشد اندر کوی او
من به شیران کی دهم یک موی او
ای که شیران مر سگانش را غلام
گفت امکان نیست خامش والسلام
گر ز صورت بگذرید ای دوستان
جنتست و گلستان در گلستان
صورت خود چون شکستی سوختی
صورت کل را شکست آموختی
بعد از آن هر صورتی را بشکنی
همچو حیدر باب خیبر بر کنی
سغبهٔ صورت شد آن خواجهٔ سلیم
که به ده می‌شد بگفتاری سقیم
سوی دام آن تملق شادمان
همچو مرغی سوی دانهٔ امتحان
از کرم دانست مرغ آن دانه را
غایت حرص است نه جود آن عطا
مرغکان در طمع دانه شادمان
سوی آن تزویر پران و دوان
گر ز شادی خواجه آگاهت کنم
ترسم ای ره‌رو که بیگاهت کنم
مختصر کردم چو آمد ده پدید
خود نبود آن ده ره دیگر گزید
قرب ماهی ده بده می‌تاختند
زانک راه ده نکو نشناختند
هر که در ره بی قلاوزی رود
هر دو روزه راه صدساله شود
هر که تازد سوی کعبه بی دلیل
همچو این سرگشتگان گردد ذلیل
هر که گیرد پیشه‌ای بی‌اوستا
ریش‌خندی شد بشهر و روستا
جز که نادر باشد اندر خافقین
آدمی سر بر زند بی والدین
مال او یابد که کسبی می‌کند
نادری باشد که بر گنجی زند
مصطفایی کو که جسمش جان بود
تا که رحمن علم‌القرآن بود
اهل تن را جمله علم بالقلم
واسطه افراشت در بذل کرم
هر حریصی هست محروم ای پسر
چون حریصان تگ مرو آهسته‌تر
اندر آن ره رنجها دیدند و تاب
چون عذاب مرغ خاکی در عذاب
سیر گشته از ده و از روستا
وز شکرریز چنان نا اوستا

مثنوی معنوی
حضرت مولانا
محمدرضا شجریان
تصنیف باد خزان
📻 تصنیف: باد خزان
🎙‌ باصدای: محمدرضا شجریان
📝‌ شاعر: ملک الشعرا بهار
🎶 آهنگ از: درویش خان

#۲آذر
#سالروز_درگذشت_درویش_خان
شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی! روباه گفت: من روباه هستم. شازده کوچولو به او تکلیف کرد که بیا با من بازی کن. من آنقدر غصه به دل دارم که نگو. روباه گفت من نمی‌توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده‌اند. شازده کوجولو آهی کشید و گفت: ببخش! اما پس از کمی تأمل بازگفت: اهلی کردن یعنی چه؟ روباه گفت: اهلی کردن چیز بسیار فراموش شده‌ای است یعنی علاقه ایجادکردن.
📚شازده کوچولو #آنتوان_دو_سنت‌_اگزوپری