میتوان در فقر گاهی کامی از صحبت گرفت
دستِ خالی میتواند دامن فرصت گرفت
کی در این کشور توان یکلحظه خوابِ امن کرد؟
مُلک دل را لشکرِ بیگانۀ غفلت گرفت
هر که در هر لحظه از دنیا نگیرد اعتبار
بدتر از دنیاست، میباید ازو عبرت گرفت
صاف چون شد دل بِهْ از آیینۀ اسکندر است
شرق و غرب از توست، اینمعنی اگر صورت گرفت.
#رضی_قمی
قرن ۱۱ ه.ق.
ولد میر محمد مومن قمی
جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
نسخه خطی مجلس
دستِ خالی میتواند دامن فرصت گرفت
کی در این کشور توان یکلحظه خوابِ امن کرد؟
مُلک دل را لشکرِ بیگانۀ غفلت گرفت
هر که در هر لحظه از دنیا نگیرد اعتبار
بدتر از دنیاست، میباید ازو عبرت گرفت
صاف چون شد دل بِهْ از آیینۀ اسکندر است
شرق و غرب از توست، اینمعنی اگر صورت گرفت.
#رضی_قمی
قرن ۱۱ ه.ق.
ولد میر محمد مومن قمی
جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
نسخه خطی مجلس
مرا چگونه نباشد حضور عیش و فراغ
که زخم بر سر زخم است و داغ بر سر داغ
مرا چنانکه منم بینی و نگوئی هیچ
ازین تغافل جانسوز سخت داغم داغ
اگر جگر جگر و دل دلم خورد، شاید
که پیش آن گل رعنا، یکیست بلبل و زاغ
ملاف هیچ بر عاشقانش از خورشید
به آفتاب پرستان چه دم زنی ز چراغ
نسیم وصل پریشان و بیدماغم کرد
نساخت گلخنیان را هوای گلشن داغ
کسش نیافت نشان آنکه از تو یافت نشان
کسش نیافت سراغ آنکه از تو یافت سراغ
دگر بسان رضی عاشقی نخواهی یافت
بگردی ار همه ویرانهٔ جهان به چراغ
#رضی_الدین_آرتیمانی
که زخم بر سر زخم است و داغ بر سر داغ
مرا چنانکه منم بینی و نگوئی هیچ
ازین تغافل جانسوز سخت داغم داغ
اگر جگر جگر و دل دلم خورد، شاید
که پیش آن گل رعنا، یکیست بلبل و زاغ
ملاف هیچ بر عاشقانش از خورشید
به آفتاب پرستان چه دم زنی ز چراغ
نسیم وصل پریشان و بیدماغم کرد
نساخت گلخنیان را هوای گلشن داغ
کسش نیافت نشان آنکه از تو یافت نشان
کسش نیافت سراغ آنکه از تو یافت سراغ
دگر بسان رضی عاشقی نخواهی یافت
بگردی ار همه ویرانهٔ جهان به چراغ
#رضی_الدین_آرتیمانی
تا جانب دوست رو ز هر سو نکنی
از گلبن تحقیق گلی بو نکنی
چون جانب دوست رو نهی هر جا هست
ز نهار بجانب دگر رو نکنی
#رضی_الدین_آرتیمانی
از گلبن تحقیق گلی بو نکنی
چون جانب دوست رو نهی هر جا هست
ز نهار بجانب دگر رو نکنی
#رضی_الدین_آرتیمانی
در باز به روی دلم از ناز نمی کرد
هر چند که در می زدم، آواز نمی کرد
با غیر اگر صحبت او گرم نمی بود
دل در برِ من، بیهُده پرواز نمی کرد
#رضی_الدین_آرتیمانی
هر چند که در می زدم، آواز نمی کرد
با غیر اگر صحبت او گرم نمی بود
دل در برِ من، بیهُده پرواز نمی کرد
#رضی_الدین_آرتیمانی
میتوان در فقر گاهی کامی از صحبت گرفت
دستِ خالی میتواند دامن فرصت گرفت
کی در این کشور توان یکلحظه خوابِ امن کرد؟
مُلک دل را لشکرِ بیگانۀ غفلت گرفت
هر که در هر لحظه از دنیا نگیرد اعتبار
بدتر از دنیاست، میباید ازو عبرت گرفت
صاف چون شد دل بِهْ از آیینۀ اسکندر است
شرق و غرب از توست، اینمعنی اگر صورت گرفت.
#رضی_قمی
قرن ۱۱ ه.ق.
ولد میر محمد مومن قمی
جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
نسخه خطی مجلس
دستِ خالی میتواند دامن فرصت گرفت
کی در این کشور توان یکلحظه خوابِ امن کرد؟
مُلک دل را لشکرِ بیگانۀ غفلت گرفت
هر که در هر لحظه از دنیا نگیرد اعتبار
بدتر از دنیاست، میباید ازو عبرت گرفت
صاف چون شد دل بِهْ از آیینۀ اسکندر است
شرق و غرب از توست، اینمعنی اگر صورت گرفت.
#رضی_قمی
قرن ۱۱ ه.ق.
ولد میر محمد مومن قمی
جُنگ لطایفالخیال
محمدصالح رضوی
نسخه خطی مجلس
شورش دوشین ما از می و ساغر نبود
هیچ هوائی به جز وصل تو در سر نبود
داروی بیهوشیم مایه بیجوشیم
ساقی دیگر نداد، مطرب دیگر نبود
#رضی_الدین_آرتیمانی
هیچ هوائی به جز وصل تو در سر نبود
داروی بیهوشیم مایه بیجوشیم
ساقی دیگر نداد، مطرب دیگر نبود
#رضی_الدین_آرتیمانی
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
#رضی_الدین_ارتیمانی
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
#رضی_الدین_ارتیمانی
نه سودای کفر و نه پروای دین
نه ذوقی به آن و نه شوقی به این
برونها سفید و درونها سیاه
فغان از چنین زندگی،آه آه
#رضی_الدین_ارتیمانی
نه ذوقی به آن و نه شوقی به این
برونها سفید و درونها سیاه
فغان از چنین زندگی،آه آه
#رضی_الدین_ارتیمانی
تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم
نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم
پرده بردار که تا بر همه روشن گردد
کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم
پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار
یوسف و گرگ به یک چاه به زندان دارم
با خیال رخت آسودهام از محنت هجر
همره نوح، چه اندیشه ز طوفان دارم
ای رضی روزی کافر نشود امنی کو
این خجالت که من از گبر و مسلمان دارم
#رضی_الدین_آرتیمانی
نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم
پرده بردار که تا بر همه روشن گردد
کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم
پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار
یوسف و گرگ به یک چاه به زندان دارم
با خیال رخت آسودهام از محنت هجر
همره نوح، چه اندیشه ز طوفان دارم
ای رضی روزی کافر نشود امنی کو
این خجالت که من از گبر و مسلمان دارم
#رضی_الدین_آرتیمانی
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد
#رضی_الدین_آرتیمانی
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد
#رضی_الدین_آرتیمانی
صد شکر که یادت همه از یادم برد
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد
#رضی_الدین_آرتیمانی
- رباعی شماره ۵۳
وین هستی موهوم ز بنیادم برد
گفتم که دمی گریه کنم آهم سوخت
رفتم که دمی آه کشم بادم برد
#رضی_الدین_آرتیمانی
- رباعی شماره ۵۳
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
#رضی_الدین_ارتیمانی
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
#رضی_الدین_ارتیمانی
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
#رضی_الدین_آرتیمانی
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
#رضی_الدین_آرتیمانی
نه سودای کفر و نه پروای دین
نه ذوقی به آن و نه شوقی به این
برونها سفید و درونها سیاه
فغان از چنین زندگی،آه آه
#رضی_الدین_ارتیمانی
نه سودای کفر و نه پروای دین
نه ذوقی به آن و نه شوقی به این
برونها سفید و درونها سیاه
فغان از چنین زندگی،آه آه
#رضی_الدین_ارتیمانی
دل جز بغمش، بهر چه در ساخته بود
خود را ز حضور دور انداخته بود
عشقم بسر ار سایه نینداخته بود
عقلم ز برای هیچ در باخته بود
#رضی_الدین_آرتیمانی
خود را ز حضور دور انداخته بود
عشقم بسر ار سایه نینداخته بود
عقلم ز برای هیچ در باخته بود
#رضی_الدین_آرتیمانی
@Adabvaavayparsi
شهرام ناظری . تصنیف خراباتیان
خواننده : استاد #شهرام ناظری
آهنگ:استاد #کامبیز روشن روان
شعر:حضرت #رضی الدین آرتیمانی
الــــــهــــی بــــــه جــــــان خراباتـیان
کـــــزیـن تهمت هستی ام وارهان
بـــــه خـمــخـانـه ی وحــدتم راه ده
دل زنــــــــده و جــــــان آگــــاه ده
خـــــدا را ز مـــــــــیــــخــانه گر آگهی
بـــــه مــــخـــمور بیچاره بنما رهی
کـــــه از کــــثــــرت خــلـق تنگ آمدم
به هر سو شدم سر به سنگ آمدم
بـــیا سا قیا مــــی بـــه گـــردش درآر
کـــــه دل گــــیـرم از گردش روزگار
می ای ده که چون ریزی اش در سبو
بــــــرآرد ســــبــــو از دل آواز هـــو
بـــــه مـــــیــــخـانه آی و صفا را ببین
مـــــبــــیــن خویش را و خدا را ببین
مــــی ای کــــــو مـــــرا وارهاند ز من
از ایــــن و از آن و ز مـــــــا و ز مــن
از آن مـی که چون شیشه بر لب زند
لـــــب شــــیـــشـه تبخاله از تب زند
تـــــو در حـــلقـــۀ مـی پرستان درآی
کــــه چـیزی نبینی به غیر از خدای