معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.4K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
غــریب و عاشقم بر من نظر کن
به نزد عاشقان یک شب گذر کن

ببین آن روی زرد و چشم گریان
ز بد عهدی دل خود را خبر کن

ترا رخصت که داد ای مهر پرور
که جان عاشقان زیر و زبر کن

نه بس کاریست کشتن عاشقان را
برو فرمان بر و کار دگر کن

سنایی رفت و با خود برد هجران
تو نامش عاشق خسته جگر کن

ولیکن چون سحرگاهان بنالد
ز آه او سحرگاهان حذر کن

#حکیم_سنایی_غزنوی
دی ، ناگه از نگارم ، اندر رسید نامه ،

قالت : رای فوادی ، من هجرک القیامه ،


#دی = دیروز - دیشب



( دیروز ) یا دیشب ( در زمانی که انتظارش را نداشتم ) از معشوقم نامه‌ای به من رسید .

( در نامه گفته شده بود ) : در قلبِ من از دوریِ تو ، قیامت برپاست .




گفتم که : عشق و دل را ، باشد علامتی هم ،

قالت : دموع عینی ، لم تکف بالعلامه ،


( به او پاسخ دادم ) : عشق علامت و نشانهٔ ( آشکاری ) دارد .

گفت : آیا اشکِ چشمم به عنوان نشانه کفایت نمی‌کند؟



گفتا که : می چه سازی؟ ،، گفتم که : مر سفر را ،

قالت : فمر صحیحاً بالخیر والسلامه ،



گفت : برای چه در حال آماده شدن هستی؟ ،، گفتم : می‌خواهم به سفر بروم .

گفت : امیدوارم سفرت به خیر و سلامتی بگذرد .


گفتم : وفا نداری ،، گفتا که : آزمودی؟ ،

من جرب المجرب ، حلت به الندامه ،



گفتم : تو خیلی بی وفایی ،، گفت : مگر آزمایش کردی؟ ( که به این نتیجه رسیدی؟)

( در پاسخ گفتم : ) هر کس که آزموده‌ها را بیازماید ، فقط پشیمانی عایدش می‌شود .




گفتم : وداع نایی؟ ، واندر برم نگیری؟ ،

قالت : ترید وصلی ، سِرّاً و لا کرامه ،

گفتم : برای بدرقهٔ من نمی‌آیی؟ و برای خداحافظی مرا به آغوش نمی‌کشی؟ (رسمِ مرسومِ خداحافظی را به جای نمی‌آوری؟ )

گفت : تو ، بودن با من را ، پنهانی می‌خواهی ( نمی‌خواهی من در آشکار به تو مِهر بِوَرزم )




گفتا : بگیر زلفم ،، گفتم : ملامت آید ،

قالت : الست تدری ؟ ، العشق و الملامه؟ ،


گفت : این تکه موی مرا بگیر ،، گفتم : سزاوار سرزنش می شوم .

گفت : آیا نمی‌دانی که عشق و ملامت همواره همراهِ هم هستند؟

#زلف = به موی کنارِ گوش ، زلف می‌گویند

#زلف در اصطلاح صوفیه به معنی قُرب آمده … زلف را به نشانهٔ نزدیکی و همراهی داده




#حکیم_سنایی_غزنوی