معرفی عارفان
#هر که ، به نیکی عمل آغاز کرد ، نیکیِ او ،،، روی بِدو باز کرد ، #نظامی هرکس که کار نیک و خیر انجام داد آن نیکی به خودش بازگشت .
#سایهٔ خورشیدسواران ، طلب ،
رنجِ خود و ، راحتِ یاران ، طلب ،
در سایه و رَوشِ خورشیدسواران و بلندمرتبگان بُرو و مانندِ آنها باش ، رنج را برای خود و آسانی را برای خلقِ خدای بطلب . (خورشیدسوار کنایه است انسانهای بلندمرتبه)
#گرم شو از مِهر و ، ز کین ، سرد باش ،
چون مَه و خورشید ، جوانمرد باش ،
در مِهروَرزی بکوش و در کینخواهی و نفرت ، سرد و بیرغبت باش مانند ماه و خورشید بر همهکس بخشنده و جوانمرد باش .
#نظامی
رنجِ خود و ، راحتِ یاران ، طلب ،
در سایه و رَوشِ خورشیدسواران و بلندمرتبگان بُرو و مانندِ آنها باش ، رنج را برای خود و آسانی را برای خلقِ خدای بطلب . (خورشیدسوار کنایه است انسانهای بلندمرتبه)
#گرم شو از مِهر و ، ز کین ، سرد باش ،
چون مَه و خورشید ، جوانمرد باش ،
در مِهروَرزی بکوش و در کینخواهی و نفرت ، سرد و بیرغبت باش مانند ماه و خورشید بر همهکس بخشنده و جوانمرد باش .
#نظامی
این نامـه زمـن که بیقــرارم
نـزدیـک تـو ای قـــرار کارم :
مـن خــاڪ تـواَم بدین خـرابی
تـو آب کِه ای که روشـن آیی؟
من در قـدم تو میشـوم پسـت
تو در کمـر که میزنی دسـت؟
ای کعبـه ی من جمــال رویت
محـراب من آستــــان کویـت
ای گنـج ! ولی به دست اغیار !
زان گنـج به دست دوسـتان مار
بنـــْواز مـرا .. مـزن که خاکم
افــروختــه کن که گـردناکـم
اینسـت که عهـد من شکستی؟
در عهـده ی دیگـری نشســتی
با مـن به زبان فــریب ســازی
با او به مــــراد عشــق بـازی
گر عاشــقی آه صـادقــت کو؟
با مـن نفـس مـوافقــت کـو ؟
در عشق تو چون موافقی نیست
این سلطنت است عاشقی نیست
#نظامی
#خمسه_لیلی_و_مجنون
نـزدیـک تـو ای قـــرار کارم :
مـن خــاڪ تـواَم بدین خـرابی
تـو آب کِه ای که روشـن آیی؟
من در قـدم تو میشـوم پسـت
تو در کمـر که میزنی دسـت؟
ای کعبـه ی من جمــال رویت
محـراب من آستــــان کویـت
ای گنـج ! ولی به دست اغیار !
زان گنـج به دست دوسـتان مار
بنـــْواز مـرا .. مـزن که خاکم
افــروختــه کن که گـردناکـم
اینسـت که عهـد من شکستی؟
در عهـده ی دیگـری نشســتی
با مـن به زبان فــریب ســازی
با او به مــــراد عشــق بـازی
گر عاشــقی آه صـادقــت کو؟
با مـن نفـس مـوافقــت کـو ؟
در عشق تو چون موافقی نیست
این سلطنت است عاشقی نیست
#نظامی
#خمسه_لیلی_و_مجنون
لیلی به کرشمه، زلف بر دوش
مجنون به وفاش، حلقه در گوش
لیلی سرِ زلف شانه می کرد
مجنون دُرِ اشک دانه می کرد
#نظامی_گنجوی
لیلی به کرشمه، زلف بر دوش
مجنون به وفاش، حلقه در گوش
لیلی سرِ زلف شانه می کرد
مجنون دُرِ اشک دانه می کرد
#نظامی_گنجوی