بار خدايا محبان خود را تا چند كُشي؟
گفت : چندانكه ديت يابم.
گفتم : ديت ايشان چه ميباشد؟
گفت: جمال لقاي من ديت ايشان باشد.
ما كليد سرّ اسرار بدو داديم،
او سرّ ما آشكار كرد،
ما بـلا درراه او نهاديـم تا ديگران رّ ما نگاه دارند،
اي دوست هان سر چه داري؟ سر آن داري كه سر دربازي تا او سرّ تو
شود.
دريغا هركس سر اين ندارد.
فردا باشد روزي چند عين القضات را بيني كه
اين توفيق را يافته باشد كه سر خود را فدا كند تا سروري يابد.
من خود مي دانم
كه كار چون خواهد بود
جناب عین القضات همدانی
گفت : چندانكه ديت يابم.
گفتم : ديت ايشان چه ميباشد؟
گفت: جمال لقاي من ديت ايشان باشد.
ما كليد سرّ اسرار بدو داديم،
او سرّ ما آشكار كرد،
ما بـلا درراه او نهاديـم تا ديگران رّ ما نگاه دارند،
اي دوست هان سر چه داري؟ سر آن داري كه سر دربازي تا او سرّ تو
شود.
دريغا هركس سر اين ندارد.
فردا باشد روزي چند عين القضات را بيني كه
اين توفيق را يافته باشد كه سر خود را فدا كند تا سروري يابد.
من خود مي دانم
كه كار چون خواهد بود
جناب عین القضات همدانی
بدان که هرگاه رب العزه
در جریده ی کرامت
و فضلش بنده ای راعزیز بدارد ،
اورا در عبودیتش به "سفر" می برد
" سبحان الذی اسری بعبده "
وبدان آنان که که مراتب عبودیت را
به حقیقت پیوستند ،
پیوسته در معرض ابتلا هستند .
این مقام را خاصیت آن است
که هرکه درآن قرارگیرد ،
اوراشرف عزت و آسودگی به تمامی
و آسانی دست ندهند......
جناب ابن عربی
در جریده ی کرامت
و فضلش بنده ای راعزیز بدارد ،
اورا در عبودیتش به "سفر" می برد
" سبحان الذی اسری بعبده "
وبدان آنان که که مراتب عبودیت را
به حقیقت پیوستند ،
پیوسته در معرض ابتلا هستند .
این مقام را خاصیت آن است
که هرکه درآن قرارگیرد ،
اوراشرف عزت و آسودگی به تمامی
و آسانی دست ندهند......
جناب ابن عربی
Nago Ba Man
EBI
#ابی
#نگو_با_من
#نگو_با_من
#امشب_با_حافظ
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتیست که از روزگار هجران گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز
من این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
#یک حبه نور
وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
و بی گمان شما را با برخی از امور همچون ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کاهش محصولات، آزمایش میکنیم ؛ و مژده باد به بردباران و صبرکنندگان.
همان کسانی که وقتی گرفتاری به آنان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم.»
الطاف،رحمت ،احسان و مغفرت پروردگارشان شامل حال آنان میگردد، و مسلّماً ایشان راهیافتگان به جادهی حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت هستند.
#بقره-آیه (۱۵۷-۱۵۵)
وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
و بی گمان شما را با برخی از امور همچون ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کاهش محصولات، آزمایش میکنیم ؛ و مژده باد به بردباران و صبرکنندگان.
همان کسانی که وقتی گرفتاری به آنان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیم و به سوی او بازمیگردیم.»
الطاف،رحمت ،احسان و مغفرت پروردگارشان شامل حال آنان میگردد، و مسلّماً ایشان راهیافتگان به جادهی حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت هستند.
#بقره-آیه (۱۵۷-۱۵۵)
تابستون یعنی صدای
یخ تو لیوان شربت،
پیادهروی تو عصرای کشدار،
هندونه تو بعد از ظهر داغ تیرو مرداد،
تابستون یعنی خوابیدن رو پشت بوم
یعنی بیدار شدن زیر آسمون...
بهار سال ۱۴۰۳هم تمام شد
و رسما تابستان آغاز شد...
تابستونتون مبارک
یخ تو لیوان شربت،
پیادهروی تو عصرای کشدار،
هندونه تو بعد از ظهر داغ تیرو مرداد،
تابستون یعنی خوابیدن رو پشت بوم
یعنی بیدار شدن زیر آسمون...
بهار سال ۱۴۰۳هم تمام شد
و رسما تابستان آغاز شد...
تابستونتون مبارک
در کنار آنهایی باش که نور میآورند و
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
جادو میکنند، آنها که با چوب جادویی
کلام، گفتار، نگاه، رفتار و منشِ ویژه
خودشان، تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند ...
کسانی که قصههای زیبا میگویند و تو را به چالش میکشند و تغییرت میدهند،
کسانی که به تو اجازه نمیدهند که خودت را دستِکم بگیری و افق زندگیات را کوچک بپنداری،
این جادوگران با قلبهای تپنده و پر شور،
قبیله اصلی تو هستند و باید کنارشان بمانی ...
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد آدینه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبح یعنی یک سبد لبخند
یک بغل شادی
یک دنیا عشق و خندیدن
از اعماق وجود
به شکرانه داشتن نفسی دوباره
روزت پُر از شـادی
🌺🌺🌺
شاد باشی
Nagoo Bedroud,Googoosh
آهنگ شهر ترانه
آهنگ شاد گوگوش به نام نگو بدرود
گهگاه اگر به سمت هجاهای دودزده وا می چرخیم
از ترس آن است که
طنین جوان ولوله ی رمبو را در سفینه های کهنه برده فروشان
بیهوده جا گذاشته باشم
صدای تو اما
همواره از آفاق دور آینده طنین خواهد افکند
این است که هنوز
با تیر کمان کودکی است در جنگل ها
در جستجوی طوطی پیری هستی که نه تنها پرهایش که صدای
سبز آهنگش نیز زرد گریده
اما هنوز نام یک ناخدای یک چشم و یک پا را
تکرار می کند
#منوچهر_آتشی
#صدای_گمشده
#اتفاق_آخر
از ترس آن است که
طنین جوان ولوله ی رمبو را در سفینه های کهنه برده فروشان
بیهوده جا گذاشته باشم
صدای تو اما
همواره از آفاق دور آینده طنین خواهد افکند
این است که هنوز
با تیر کمان کودکی است در جنگل ها
در جستجوی طوطی پیری هستی که نه تنها پرهایش که صدای
سبز آهنگش نیز زرد گریده
اما هنوز نام یک ناخدای یک چشم و یک پا را
تکرار می کند
#منوچهر_آتشی
#صدای_گمشده
#اتفاق_آخر
عشق سفر است. مسافرِ این سفر، چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض میشود. کسی نیست که رهروِ این راه شود و تغییر نکند.
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
#ملت_عشق
#الیف_شافاک
Darde Shirin
Aron Afshar
درد شیرین
آرون افشار
وحید افشار با نام هنری آرون افشار (زادهٔ ۱ تیر ۱۳۷۷) خواننده، آهنگساز سبک پاپ اهل ایران است.وی فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۹۶ آغاز کرد
آرون افشار
وحید افشار با نام هنری آرون افشار (زادهٔ ۱ تیر ۱۳۷۷) خواننده، آهنگساز سبک پاپ اهل ایران است.وی فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۹۶ آغاز کرد
عذرای آبی
منجی های آبی می زاید
برای ساحل اردن
و قطار گرسنگانی که بر کرانه اش می روند
خریدار اصلی اما
شرکت سهامی خاص امپراتوران و
کاهنان است
به یهودای بی چاره بگویید
اگر تو خیانت نمی کردی هم
تقدیر مسیح ، جلجتا بود
چرا که اگر چنین نمی شد
مسیح زاده نشده بود
عذرای آبی ! ای پرنده ی آمده از سمت های آبی گناه
تو در آشیانه ای از برگ های دشنه مرغانه فروهشتی
جوجکان تو اما
همان
کلمات آبی رنگی هستند
که تا امروز بر فراز رودخانه های دیگر نه آبی
پرواز می کنند
یکی به آواز دم جنبانک خاکستری گوش میدهد و
جاشوی دیگری
پرستوان دریایی را به سیخ کشیده
کبوتران چاهی اما
نیای کبوتران سیاه خال امروزی هستند که در چاخ نیاکان خود
پیراهن عزای
ابد پوشیده اند
تا به زیر آسمانی تبعید کنند خود را
که دیگر آبی نیست
فراز رودخانه ای که دیگر او هم آبی نیست
آبی ها ، خاکستری شده اند
کبوتر سفید دود آلود
قمری بنفش چرکین بال ایوانهای نا ایمن
راهی جز این ندارید که
آوازهای رنگین بخوانید
و رنگ های
شاد را به کلماتی بدهید
که از آرواره ی کارخانه های سیاه برانید
راهی جز این ندارید
من کلمات را چه گونه رنگین کنم
که نطفه از چاه تاریک کنعان دارم
حلقومم از باروت سیاه گرفته
و چینه دانم از دانه های سرب پر است
منقار در جگر خویش فرو کن
بر همین خاره ی پر خار
بنشین
و بخوان و بخوان و بخوان
همین
#منوچهر_آتشی
#فصل_عذرا2
#اتفاق_آخر
منجی های آبی می زاید
برای ساحل اردن
و قطار گرسنگانی که بر کرانه اش می روند
خریدار اصلی اما
شرکت سهامی خاص امپراتوران و
کاهنان است
به یهودای بی چاره بگویید
اگر تو خیانت نمی کردی هم
تقدیر مسیح ، جلجتا بود
چرا که اگر چنین نمی شد
مسیح زاده نشده بود
عذرای آبی ! ای پرنده ی آمده از سمت های آبی گناه
تو در آشیانه ای از برگ های دشنه مرغانه فروهشتی
جوجکان تو اما
همان
کلمات آبی رنگی هستند
که تا امروز بر فراز رودخانه های دیگر نه آبی
پرواز می کنند
یکی به آواز دم جنبانک خاکستری گوش میدهد و
جاشوی دیگری
پرستوان دریایی را به سیخ کشیده
کبوتران چاهی اما
نیای کبوتران سیاه خال امروزی هستند که در چاخ نیاکان خود
پیراهن عزای
ابد پوشیده اند
تا به زیر آسمانی تبعید کنند خود را
که دیگر آبی نیست
فراز رودخانه ای که دیگر او هم آبی نیست
آبی ها ، خاکستری شده اند
کبوتر سفید دود آلود
قمری بنفش چرکین بال ایوانهای نا ایمن
راهی جز این ندارید که
آوازهای رنگین بخوانید
و رنگ های
شاد را به کلماتی بدهید
که از آرواره ی کارخانه های سیاه برانید
راهی جز این ندارید
من کلمات را چه گونه رنگین کنم
که نطفه از چاه تاریک کنعان دارم
حلقومم از باروت سیاه گرفته
و چینه دانم از دانه های سرب پر است
منقار در جگر خویش فرو کن
بر همین خاره ی پر خار
بنشین
و بخوان و بخوان و بخوان
همین
#منوچهر_آتشی
#فصل_عذرا2
#اتفاق_آخر