اصل جهان بر بیثباتی است و اگر جرات داشته باشیم و این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسيم به یک شادی و آرامشی عمیق.
#اریک_فروم
#اریک_فروم
فردی که قادر است عشق بورزد، و عشق ورزیش با باروری همراه است، خودش را نیز دوست دارد.
کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد، اصلاً معنی عشق را نمیداند.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد، اصلاً معنی عشق را نمیداند.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
همانطور که پرهیز از گفتگوهای بیارزش ضروری است ، پرهیز از مصاحب فرومایه نیز مهم است.
منظور از مصاحب فرومایه تنها آدمیان شرور و مخرب نیستند.
از مصاحبت این عده باید پرهیز کرد؛ زیرا که محیط آنها مسموم و افسردگیآور است.
منظور من صورت بیجان یا مردمی است که با وجود زنده بودن ، روحشان مرده است ؛ کسانی که فکر و گفتگوهایشان حقیر و ناچیز است ؛ کسانی که به جای حرف زدن "ور" میزنند ، و کسانی که به جای اندیشیدن از عقاید قالبی استفاده میکنند.
#اریک_فروم
📕 هنر عشق ورزیدن
منظور از مصاحب فرومایه تنها آدمیان شرور و مخرب نیستند.
از مصاحبت این عده باید پرهیز کرد؛ زیرا که محیط آنها مسموم و افسردگیآور است.
منظور من صورت بیجان یا مردمی است که با وجود زنده بودن ، روحشان مرده است ؛ کسانی که فکر و گفتگوهایشان حقیر و ناچیز است ؛ کسانی که به جای حرف زدن "ور" میزنند ، و کسانی که به جای اندیشیدن از عقاید قالبی استفاده میکنند.
#اریک_فروم
📕 هنر عشق ورزیدن
"عشق و ايثار"
نثار كردن عشق از دريافت كردن آن شيرينتر است. نه به سبب اينكه ما به محروميتی تن در ميدهيم، بلكه به اين دليل كه شخص در عمل نثار كردن، زنده بودن خود را احساس ميكند...
نثار كردن برترين مظهر قدرت آدمی است. در حين نثار كردن است كه قدرت، غنی بودن و توانايی خود را تجربه ميكنیم. خود را لبريز، فياض، زنده و در نتيجه شاد احساس ميكنیم...
زمانی که عشق درونی ترین هسته نفسهای ما باشد، به معنای واقعی زیستهایم.
به عبارتی میتوان گفت:
"بشر را ميتوان از روی ظرفيتي كه برای نثار کردن عشق دارد، شناخت."
"امروز بر نثار کردن عشق تمرکز کرده و جانم را از نیروی عشق سیراب میکنم."
برگرفته از کتاب #هنر_عشق_ورزيدن
نوشته #اریک_فروم
نثار كردن عشق از دريافت كردن آن شيرينتر است. نه به سبب اينكه ما به محروميتی تن در ميدهيم، بلكه به اين دليل كه شخص در عمل نثار كردن، زنده بودن خود را احساس ميكند...
نثار كردن برترين مظهر قدرت آدمی است. در حين نثار كردن است كه قدرت، غنی بودن و توانايی خود را تجربه ميكنیم. خود را لبريز، فياض، زنده و در نتيجه شاد احساس ميكنیم...
زمانی که عشق درونی ترین هسته نفسهای ما باشد، به معنای واقعی زیستهایم.
به عبارتی میتوان گفت:
"بشر را ميتوان از روی ظرفيتي كه برای نثار کردن عشق دارد، شناخت."
"امروز بر نثار کردن عشق تمرکز کرده و جانم را از نیروی عشق سیراب میکنم."
برگرفته از کتاب #هنر_عشق_ورزيدن
نوشته #اریک_فروم
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.
بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی هستیم؛ اما به این میارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی هستیم؛ اما به این میارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیمهای ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛ چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستنها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند.
هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
ما آدمها به جای آنکه زندگی کنیم و باشیم فقط در حال جمع کردن و " داشتن " هستیم !
ما به پدیدهها به چشم مالکیت نگاه میکنیم و به آنها چنگ میزنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان ...
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم، به جای آنکه از پول لذت ببریم، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم !
به جای آنکه به بچههایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم، سعی میکنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما میخواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند ...!
به جای آنکه از لحظهای که در آن هستیم لذت ببریم، سعی میکنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و ...
میخواهیم همه چیز را به بهترین حالت آن حفظ کنیم. دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم !
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است، نو و سالم باقی بمانند !
در همه اینها ما دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج میشویم، نگرانی اینکه ثبات درمسایلی که به ما مربوط است از بین برود ...
در حالی که در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی " همانطوری که هست باقی نمیماند " .
و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد میبریم ...
ما برای آنکه " قرار" را حفظ کنیم ، بیقرار میشویم، اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسیم !
فقط اوست که میماند ...
#اریک_فروم
ما به پدیدهها به چشم مالکیت نگاه میکنیم و به آنها چنگ میزنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان ...
ما به جای آنکه دنبال دانستن باشیم، دنبال جمع کردن اطلاعات هستیم، به جای آنکه از پول لذت ببریم، دنبال ذخیره کردن برای آینده هستیم !
به جای آنکه به بچههایمان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم، سعی میکنیم مثل یک دارایی آنها را داشته باشیم، تا آنطور که ما میخواهیم زندگی کنند و به آنچه ما باور داریم، ایمان بیاورند ...!
به جای آنکه از لحظهای که در آن هستیم لذت ببریم، سعی میکنیم با عکس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم و ...
میخواهیم همه چیز را به بهترین حالت آن حفظ کنیم. دوست داریم همیشه جوان بمانیم و سالم !
دوست داریم وسایلی که به ما مربوط است، نو و سالم باقی بمانند !
در همه اینها ما دنبال " ثبات" و " قرار" هستیم ، و از این بابت متحمل اضطراب و رنج میشویم، نگرانی اینکه ثبات درمسایلی که به ما مربوط است از بین برود ...
در حالی که در دنیا هیچ چیز ثبات و قرار ندارد، هیچ چیزی " همانطوری که هست باقی نمیماند " .
و این قانونی است که ما مدام آن را از یاد میبریم ...
ما برای آنکه " قرار" را حفظ کنیم ، بیقرار میشویم، اگر جرات داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسیم !
فقط اوست که میماند ...
#اریک_فروم
اگر عاشق شوی فرق ندانی میان روی دوست و موی دوست. پس چون از فرق تا قدم یک نقطه درد گردی تسبیح جان تو این بود:
پرسند رفیقان من از حال دلم
آن دل که مرا نیست چه دانم حالش
# عین القضات همدانی _نامه_ها #جلد_دوم #نامه_هشتاد_هفتم
چقدراین نوشته اریک فروم تناسب داره با گفته های عین القضات :
برای آنکه بتوانيم به ديگران عشق بورزيم
ابتدا بايد اين موضع گيری را کنار بگذاريم که: "راه درست، راه من است"
بايد بتوانيم منطق حاکم بر ذهن مخاطب خود را درک کنيم، در قالب او بله بگيريم و احساسات او را تجربه کنيم
#اریک_فروم
پرسند رفیقان من از حال دلم
آن دل که مرا نیست چه دانم حالش
# عین القضات همدانی _نامه_ها #جلد_دوم #نامه_هشتاد_هفتم
چقدراین نوشته اریک فروم تناسب داره با گفته های عین القضات :
برای آنکه بتوانيم به ديگران عشق بورزيم
ابتدا بايد اين موضع گيری را کنار بگذاريم که: "راه درست، راه من است"
بايد بتوانيم منطق حاکم بر ذهن مخاطب خود را درک کنيم، در قالب او بله بگيريم و احساسات او را تجربه کنيم
#اریک_فروم
اگر جرأت داشته باشیم..
این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است
و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی
میرسیم...
تمام تلاش ما برای آنکه "قرار" و "ثبات" را
دراین دنیا حفظ کنیم محکوم به شکست است...
ما برای آنکه "قرار" را حفظ کنیم..
"بیقرار" میشویم..!
هرگاه سعی میکنیم پدیدهای را همانطور
که هست حفظ کنیم، دچار اضطراب و رنج
فراوان برای «حفظ قرار» آن پدیده میشویم..
بیقراری آدمها عمدتاً نتیجهی این است
که به دنبال "قرار" میگردند.
#اریک_فروم
این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است
و هیچ چیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی
میرسیم...
تمام تلاش ما برای آنکه "قرار" و "ثبات" را
دراین دنیا حفظ کنیم محکوم به شکست است...
ما برای آنکه "قرار" را حفظ کنیم..
"بیقرار" میشویم..!
هرگاه سعی میکنیم پدیدهای را همانطور
که هست حفظ کنیم، دچار اضطراب و رنج
فراوان برای «حفظ قرار» آن پدیده میشویم..
بیقراری آدمها عمدتاً نتیجهی این است
که به دنبال "قرار" میگردند.
#اریک_فروم
اما بخشیدن چیزهای مادی چندان اهمیتی ندارد، بخشیدنی که واقعا ارزنده است، اختصاصا در قلمرو زندگی انسان قرار دارد. یک انسان چه چیزی به دیگری نثار میکند؟ او از خودش، یعنی از گرانبهاترین چیزی که دارد و از زندگیش نثار میکند. این بدان معنا نیست که او ضرورتا خودش را فدای دیگری میکند ـ بلکه او از آنچه در وجود خودش زنده است به دیگری میبخشد؛ از شادیش، از علائقش، از ادراکش، از داناییش، از خلق خوشش و از غمهایش به مصاحب خود نثار میکند ـ از تمام مظاهر و مأثر زندگیش میبخشد. او، با چنین بخششی از زندگی خویش، فرد دیگری را احیا میکند، و در ضمن افزودن احساس زندگی در خویش، احساس زنده بودن را در دیگری باروتر میسازد. او به امید دریافت کردن نمیدهد، نثار کردن به خودی خود شادمانی باشکوهی است. ولی انسان، در ضمن نثار کردن، خواه ناخواه چیزی را در وجود طرف زنده میکند، و همین چیزی که زنده یافته است به نوبهی خود به سوی وی منعکس میشود. در بخشش حقیقی، انسان به ناچار چیزی را که به او باز داده میشود، دریافت میکند. بدینترتیب، بخشیدن ضمنا طرف مقابل را نیز بخشنده میکند و در نتیجه طرفین متقابلا در شادی چیزی که خود به آن زندگی بخشیدهاند، سهیم میشوند. ضمن بخشیدن چیزی به دنیا میآید، و طرفین سپاسگزار آن حیاتی خواهند بود که برای هر دوی آنان متولد شده است. این نکته خصوصا در مورد عشق صادق است: عشق نیرویی است که تولید عشق میکند؛ ناتوانی عبارت است از عجز از تولید عشق. این فکر را مارکس به بهترین وجهی بیان کرده است. او میگوید:«اگر انسان، انسان باشد و روابطش با جهان روابطی انسانی، آنگاه میتوان عشق را فقط با عشق، اعتماد را با اعتماد و ... رد و بدل كرد. اگر بخواهيم از هنر لذت ببريم، بايد هنرمندانه پرورش يافته باشيم؛ اگر میخواهيم بر ديگران تأثير بگذاريم، بايد بهراستی قادر به برانگيختن و تشويق ديگران باشيم. هركدام از روابط ما با انسان و طبيعت بايد جلوهی ويژهای باشد منطبق با ابژهی اراده و زندگی فردی واقعیمان. اگر يكطرفه عشق میورزی، يعنی عشقت بهعنوان عشق ناتوان از برانگيختن عشق متقابل است، اگر با تجلی زندهی خود بهعنوان انسانی عاشق، محبوب ديگری نمیشوی، آنگاه عشقت ناتوان است و اين عين بدبختی است.»* اما تنها در جهان عشق نیست که معنی نثار کردن و گرفتن یکی است. معلم از دانشآموز دانش میآموزد، هنرپیشه از تماشاگران خود شور و هیجان کسب میکند، روانپزشک به وسیله بیمار خود معالجه میشود، به شرط آنکه همدیگر را مانند شیی تلقی نکنند، و رفتارشان نسبت به هم صمیمانه و ثمربخش باشد. لازم نیست تاکید شود که توانایی عشق ورزیدن همانند نثار کردن بستگی به رشد و تکامل صفات و منشهای شخصی دارد. این متضمن جهتگیری بارآورتری است؛ شخص در این جهتگیری بر عدم استقلال خود، قدرت مطلق خودستایانهاش، عشقش به استثمار دیگران، و بر علاقهاش به احتکار چیره میشود؛ به نیروهای بشری خویش ایمان پیدا میکند و شجاعت آن را کسب میند که برای نیل به هدفهای خود به نیروی خویشتن تکیه کند. هر قدر شخص بیشتر فاقد این صفات باشد، بیتشر از نثار کردن خویش ـ یعنی از عشق ورزیدن ـ واهمه دارد.
هنر عشق ورزیدن|#اریک_فروم|ترجمه:#پوری_سلطانی
پوراندخت سلطانی شیرازی، مشهور به پوری سلطانی (زاده ۱ شهریور ۱۳۱۰ − درگذشته ۱۶ آبان ۱۳۹۴) از پایهگذاران علوم کتابداری و اطلاعرسانی در ایران، استاد گروه کتابداری کتابخانه ملی ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود. وی را به عنوان «مادر کتابداری نوین ایران» میشناسند. او طی پنجاه سال کار مستمر، تأثیر بسزایی بر فعالیت و شکلگیری کتابخانه ملی ایران داشتهاست.پوری سلطانی همسر مرتضی کیوان، روزنامهنگار و منتقد ادبی بود.
هنر عشق ورزیدن|#اریک_فروم|ترجمه:#پوری_سلطانی
پوراندخت سلطانی شیرازی، مشهور به پوری سلطانی (زاده ۱ شهریور ۱۳۱۰ − درگذشته ۱۶ آبان ۱۳۹۴) از پایهگذاران علوم کتابداری و اطلاعرسانی در ایران، استاد گروه کتابداری کتابخانه ملی ایران و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بود. وی را به عنوان «مادر کتابداری نوین ایران» میشناسند. او طی پنجاه سال کار مستمر، تأثیر بسزایی بر فعالیت و شکلگیری کتابخانه ملی ایران داشتهاست.پوری سلطانی همسر مرتضی کیوان، روزنامهنگار و منتقد ادبی بود.
عشق مهم است اما مهارت در عشق ورزیدن مهمتر از خودِ عشق است.
از مهارت در عشق ورزیدن، عشق متولد میشود اما اگر عشق در دام ناعاشق یا نابلدِ عشق، به بند کشیده شود، افسرده میشود.
نام دیگر عشق افسرده، نفرت است.
کسانی که در عشق ورزی نابلد هستند، عشق را افسرده میکنند و دل را پژمرده.
عشق، عاشقِ حاذق میطلبد نه کاسبِ جاهل...
#اریک_فروم
از مهارت در عشق ورزیدن، عشق متولد میشود اما اگر عشق در دام ناعاشق یا نابلدِ عشق، به بند کشیده شود، افسرده میشود.
نام دیگر عشق افسرده، نفرت است.
کسانی که در عشق ورزی نابلد هستند، عشق را افسرده میکنند و دل را پژمرده.
عشق، عاشقِ حاذق میطلبد نه کاسبِ جاهل...
#اریک_فروم
مردم نمیتوانند درک کنند که عشق نوعی فعالیت و نوعی توانایی روح است، خیال میکنند تنها چیز لازم پیدا کردن یک معشوق مناسب است و از آن پس همهچیز به خودی خود ادامه خواهد یافت. این درست مثل آدمی است که میخواهد نقاشی کند، ولی به جای اینکه هنر و فن آن را یاد بگیرد، میگوید منتظر موضوع مناسبی برای نقاشی هستم و ادعا میکند که اگر موضوع را بیابد زیباترین نقاشیها را خواهد کرد. اگر آدم واقعا و صمیمانه کسی را دوست داشته باشد، حتما همه مردم، دنیا و زندگی را دوست میدارد. اگر من بتوانم به کسی بگویم «تو را دوست دارم» باید توانایی این را هم داشته باشم که بگویم «من در وجود تو همه کس را دوست دارم، با تو همه دنیا را دوست دارم، در تو حتی خودم را دوست دارم ...!!»
از کتاب هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
#اریک_فروم
اگر جرأت داشته باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بیثبات است و هیچچیز پایدار نیست، به آرامش بزرگی میرسیم.
تمام تلاش ما برای آنکه «قرار» و «ثبات» را در این دنیا حفظ کنیم محکوم به شکست است. ما برای آنکه «قرار» را حفظ کنیم، «بیقرار» میشویم. هر گاه سعی میکنیم پدیدهای را همانطوری که هست حفظ کنیم، دچار اضطراب و رنج فراوان برای «حفظ قرار» آن پدیده میشویم. بیقراری آدمها عمدتاً نتیجهی این است که به دنبال قرار میگردند.
یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بیثباتیست. فقط بیثباتی است که ثبات دارد. و ما مدام در حال نقض این مهمترین قانون جهان هستیم. مدام میخواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی که اصل جهان بر بیثباتیست.
#اریک_فروم
تمام تلاش ما برای آنکه «قرار» و «ثبات» را در این دنیا حفظ کنیم محکوم به شکست است. ما برای آنکه «قرار» را حفظ کنیم، «بیقرار» میشویم. هر گاه سعی میکنیم پدیدهای را همانطوری که هست حفظ کنیم، دچار اضطراب و رنج فراوان برای «حفظ قرار» آن پدیده میشویم. بیقراری آدمها عمدتاً نتیجهی این است که به دنبال قرار میگردند.
یکی از نتایج ملاقات شمس با مولانا آن بود که فهمید تنها اصل ثابت جهان، بیثباتیست. فقط بیثباتی است که ثبات دارد. و ما مدام در حال نقض این مهمترین قانون جهان هستیم. مدام میخواهیم قرار و ثبات را حفظ کنیم در حالی که اصل جهان بر بیثباتیست.
#اریک_فروم