خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیادش
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
#عاشق_اصفهانی
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
#عاشق_اصفهانی
tarabesstaan
تصنیف نگار _ حسام الدین سراج
🍃🌸🌸🌸
لب لعل ای نگار دریغ از ما مدار
که مهمان توام امشب به یک ساغر شراب
به رویم گَردٍِ غم کند تا کی ستم
زمن اشک از تو مژگان از رخم بفشان غبار
#عاشق_اصفهانی
لب لعل ای نگار دریغ از ما مدار
که مهمان توام امشب به یک ساغر شراب
به رویم گَردٍِ غم کند تا کی ستم
زمن اشک از تو مژگان از رخم بفشان غبار
#عاشق_اصفهانی
مسکیندلم که بستهی مشکینکمندِ توست
غافل مشو از او که گرفتارِ بندِ توست
کس از غمت خراب نشد اینچنین که من
وقت قبولِ خاطرِ مشکلپسندِ توست
هرچند نیست مدّعیِ من، سزای رحم
بیچاره آن کسی که گرفتارِ بندِ توست
طوبیٰ و سِدره جلوهی خوبی فروختند
هنگام جلوهکردن سروِ بلند توست
یک شعلهام ز سینه، جهان را کفایت است
جوری که میکشیم، ز بیمِ گزند توست
عیسیٰ به جانسپردن «عاشق» بسی گریست
گویا شنیده بود که او دردمند توست...
#عاشق_اصفهانی
غافل مشو از او که گرفتارِ بندِ توست
کس از غمت خراب نشد اینچنین که من
وقت قبولِ خاطرِ مشکلپسندِ توست
هرچند نیست مدّعیِ من، سزای رحم
بیچاره آن کسی که گرفتارِ بندِ توست
طوبیٰ و سِدره جلوهی خوبی فروختند
هنگام جلوهکردن سروِ بلند توست
یک شعلهام ز سینه، جهان را کفایت است
جوری که میکشیم، ز بیمِ گزند توست
عیسیٰ به جانسپردن «عاشق» بسی گریست
گویا شنیده بود که او دردمند توست...
#عاشق_اصفهانی
دردم نه همین است که بستند پرم را
ترسم نرسانند به گلشن خبرم را
از حسرت مرغی که جدا مانده ز گلشن
آگه نشدم تا نشکستند پرم را
گردیست ز من باقی و ترسم که تو از ناز
تا باز کنی چشم، نیابی اثرم را
بودند به هم روز و شب، آیا که جدا کرد؟
از روشنی روز، شب بی سحرم را
چون لاله من آن روز که سر برزدم از خاک
پیوست به داغ تو محبت جگرم را
عاشق منم آن نخل که از سردی ایام
یکباره برافشاند قضا برگ و برم را
#عاشق_اصفهانی
ترسم نرسانند به گلشن خبرم را
از حسرت مرغی که جدا مانده ز گلشن
آگه نشدم تا نشکستند پرم را
گردیست ز من باقی و ترسم که تو از ناز
تا باز کنی چشم، نیابی اثرم را
بودند به هم روز و شب، آیا که جدا کرد؟
از روشنی روز، شب بی سحرم را
چون لاله من آن روز که سر برزدم از خاک
پیوست به داغ تو محبت جگرم را
عاشق منم آن نخل که از سردی ایام
یکباره برافشاند قضا برگ و برم را
#عاشق_اصفهانی
خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیادش
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
#عاشق_اصفهانی
چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش
نمیگویم فراموشم مکن گاهی به یاد آور
اسیری را که میدانی نخواهی رفت از یادش
#عاشق_اصفهانی
Del Bordi
MohammadReza Shajarian
#استاد_محمدرضا_شجریان
همه جا
قصّه ی دیوانگی مجنون است
هیچ کس را خبری نیست
که لیلی چون است...!
#عاشق_اصفهانی
همه جا
قصّه ی دیوانگی مجنون است
هیچ کس را خبری نیست
که لیلی چون است...!
#عاشق_اصفهانی