معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
به پیش روی من، تا چشم یاری میکند، دریاست.
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست،
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا، دلم تنهاست،
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست!
خروش موج با من می کند نجوا:
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت،...
مرا آن دل که بر دریا زنم نیست
ز پا این بند خونین برکَنَم نیست
امید آنکه جان خسته ام را
به آن نادیده ساحل افکنم نیست.

#فریدون_مشیری
#بهار_را_باور_کن
#چراغی_در_افق
معرفی عارفان
عطار « الهی نامه » « آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم ( #قسمت_نهم ) ۱۲۷ همان وصلِ تو می‌خواهم ، من از تو ، که گردانم دل و جان ، روشن از تو ، ۱۲۸ تو ، خورشیدی و ،،، من ، چون سایه باشم ، در اینجا ، با تو ، من ،، همسایه باشم ، ۱۲۹ نه ، آخر سایهٔ…
عطار « الهی نامه » « آغاز کتاب »
بسم الله الرحمن الرحیم
( #قسمت_دهم )




۱۴۲

دوائی چاره کن زین درد ،، ما را ،

ز لطفِ خود ، مَگردان فَرد ،،، ما را ،

۱۴۳

در آن دَم ، کین دَمَم از جان برآید ،

مرا ، آن لحظه ،، دیدارِ تو باید ،

۱۴۴

مرا ، دیدارِ خود ،، آن لحظه بنمای ،

گِرِه ، یکبارگیم ،، از کار ؛ بگشای ،

۱۴۵

بمُردم پیش ازآن کاینجا بمیرم ،

درین سِر ،، باش یا رب ،، دستگیرم ،

۱۴۶

چراغی پیش دارم آن زمان ، تو ،

که خواهی بُردم از روی جهان ، تو ،

#چراغی پیش دارم آن زمان = چراغی جلوی من قرار بده در آن وقت

۱۴۷

تو می‌دانی که ، جز تو ،، کس ندارم ،

بجز ذاتِ تو ، ای جان ،، بس ندارم ،

۱۴۸

توئی بس ،،، زین جهان و آن جهانم ،

توئی مقصودِ کلّی ، زین و آنم ،

۱۴۹

الهی ، بر همه ،، دانایِ رازی ،

به‌فضلِ خود ،، ز جمله ، بی‌نیازی ،

۱۵۰

الهی ، جز دَرَت ،، جائی نداریم ،

کجا تازیم؟ ،، چون پائی نداریم ،

۱۵۱

الهی ، من کی‌اَم اینجا؟ ،، گدائی ،

میانِ دوستانت ، آشنائی ،

۱۵۲

الهی ، این گدا ،،، بس ناتوانست ،

به‌درگاهِ تو ، مشتی استخوانست ،

۱۵۳

الهی ، جانِ عطّارست حیران ،

عجب در آتشِ مِهرِ تو ، سوزان ،

۱۵۴

دلم خون شد ز مشتاقی ،، تو دانی ،

مرا فانی کن و ،،، باقی ، تو دانی ،

۱۵۵

فنایِ ما ، بقایِ تُست آخر ،

توئی بر جزو و کل ،، پیوسته ناظر ،

۱۵۶

تو باشی ،،، من نباشم ، جاودانی ،

نمانم من ، در آخر هم ، تو مانی ،



#عطار


#پایان