Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
#امیرهوشنگ_ابتهاج
تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی
گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی
#امیرهوشنگ_ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این من که در من
پیوسته میگرید
در من کسی آهسته میگرید...
🥃
استاد #امیرهوشنگ_ابتهاج و استاد #کیهان_کلهر
#امیرهوشنگ_ابتهاج(ه.ا.سایه) شاعر به نام معاصر در ساعات گذشته دار فانی را وداع گفت.
یاد و خاطرهاش مانا🖤
زادروز: ۱۳۰۶/۱۲/۶
درگذشت: ۱۴۰۱/۵/۱۹
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی
یاد و خاطرهاش مانا🖤
زادروز: ۱۳۰۶/۱۲/۶
درگذشت: ۱۴۰۱/۵/۱۹
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی
“یادگار"
هرگز از مرگ نترسیدم من
مگر امروز که لرزید دلم
داشتم با کیوان
درد دل میکردم
یادم آمد ناگاه
آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم
چه کسی خواب تو را خواهد دید
چه کسی از تو سخن خواهد گفت
آه، پوری هم رفت
گفت پوری با ماست
سایه جان ما هستیم
ما صدای سخن عشقیم
یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.
#امیرهوشنگ_ابتهاج
کلن - خرداد ۱۴۰۰
هرگز از مرگ نترسیدم من
مگر امروز که لرزید دلم
داشتم با کیوان
درد دل میکردم
یادم آمد ناگاه
آخرین مانده از آن جمع پراکنده منم
چه کسی خواب تو را خواهد دید
چه کسی از تو سخن خواهد گفت
آه، پوری هم رفت
گفت پوری با ماست
سایه جان ما هستیم
ما صدای سخن عشقیم
یادگار دل ما مژده آزادی انسان است.
#امیرهوشنگ_ابتهاج
کلن - خرداد ۱۴۰۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"پاک کن از چهره اشکت را
ز جا برخیز
تو در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم...!
#محمدرضا_شجریان
#امیرهوشنگ_ابتهاج
ز جا برخیز
تو در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم...!
#محمدرضا_شجریان
#امیرهوشنگ_ابتهاج
Darde Gong
Mohammad Esfahani
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
#امیرهوشنگ_ابتهاج
درد گنگ... #محمد_اصفهانی ♡
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
#امیرهوشنگ_ابتهاج
درد گنگ... #محمد_اصفهانی ♡
ای نی محزون کجایی؟ سوختیم
تیره شد آیینهای کافروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم
دود سرگردان بی سامان شدیم
راندگان دل نهاده با وطن
ماندگان غربت طاقت شکن
باغ این آیینه بی برگ و نواست
آن بهارانگیز گل گستر کجاست
سینه میجوشد ز درد بی زبان
ای نوای بی نوا، نی را بخوان!
نی حدیث حسرت و حرمان ماست
نی دوای در بیدرمان ماست
نی خبر دارد از آن باران که ریخت
آشیان لک لکی از هم گیسخت
نی خبر دارد از آن گم کرده جفت
آهوی کوهی که جز در خون نخفت
نی خبر دارد ز اشک پهلوان
دشنه در پهلوی سهراب جوان
نی خبنر دارد از آن مردان مرد
خونشان گلگونه رخسار زرد
نی خبر درد ز درد اشتیاق
سینه های شرحه شرحه از فراق
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
#امیرهوشنگ_ابتهاج
ای نی محزون کجایی؟ سوختیم
تیره شد آیینهای کافروختیم
آه از آن آتش که ما در خود زدیم
دود سرگردان بی سامان شدیم
راندگان دل نهاده با وطن
ماندگان غربت طاقت شکن
باغ این آیینه بی برگ و نواست
آن بهارانگیز گل گستر کجاست
سینه میجوشد ز درد بی زبان
ای نوای بی نوا، نی را بخوان!
نی حدیث حسرت و حرمان ماست
نی دوای در بیدرمان ماست
نی خبر دارد از آن باران که ریخت
آشیان لک لکی از هم گیسخت
نی خبر دارد از آن گم کرده جفت
آهوی کوهی که جز در خون نخفت
نی خبر دارد ز اشک پهلوان
دشنه در پهلوی سهراب جوان
نی خبنر دارد از آن مردان مرد
خونشان گلگونه رخسار زرد
نی خبر درد ز درد اشتیاق
سینه های شرحه شرحه از فراق
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
#امیرهوشنگ_ابتهاج
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#در_سایهی_سایه
پای شعر و سخن #امیرهوشنگ_ابتهاج
#شهریور_۱۳۹۹
در این برنامه وی از کتاب #بانگ_نی میخواند.
پای شعر و سخن #امیرهوشنگ_ابتهاج
#شهریور_۱۳۹۹
در این برنامه وی از کتاب #بانگ_نی میخواند.
نوشته و دستخط استاد #شهرام_ناظری در ارتباط با فوت استاد #امیرهوشنگ_ابتهاج
کانال تلگرامیsmsu43@
حافظ ناظری - نامدگان و رفتگال
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان …
آه که می زند برون ، از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان …
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم …
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
گریه نمی دهد امان …
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد …
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان …
#نامدگان_و_رفتگان
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#شهرام_ناظری
#حافظ_ناظری
#موسیقی_تلفیقی_مقامی
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان …
آه که می زند برون ، از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان …
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم ؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم …
آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان
گریه نمی دهد امان …
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها در آ
بوی تو می کشد …
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم درین چمن
اینه ی ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
نامدگان و رفتگان ، از دو کرانه ی زمان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان
سوی تو می دوند ، هان ای تو همیشه در میان …
#نامدگان_و_رفتگان
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#شهرام_ناظری
#حافظ_ناظری
#موسیقی_تلفیقی_مقامی
Darde Gong
Mohammad Esfahani
درون سینه ام دردیست خونبار
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
#درد_گنگ
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#محمد_اصفهانی
که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمیدانم چه می خواهم بگویم
#درد_گنگ
#امیرهوشنگ_ابتهاج
#محمد_اصفهانی
نگاهت میكنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در این خاموشیِ گویاست، نشنيدی؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل میرسد، بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد
چو هم پروازِ خورشيدی مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما، در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر، بر آي، از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر، كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم...، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكُش، كه عهدِ بیزمان دارد
ببين داسِ بلا، اي دل مَشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايیها
بيا از بانگِ نی بشنو، كه شرحی خون فشان دارد
دهانِ سايه میبندند و باز از عشوهی عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#امیرهوشنگ_ابتهاج
زبانِ عاشقان چشم است و چشم، از دل نشان دارد
چه خواهشها در این خاموشیِ گویاست، نشنيدی؟
تو هم چيزي بگو، چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل میرسد، بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت، معنی را زیان دارد
چو هم پروازِ خورشيدی مكن از سوختن پروا
كه جفتِ جانِ ما، در باغِ آتش آشيان دارد
الا اي آتشين پيكر، بر آي، از خاك و خاكستر
خوشا آن مرغِ بالاپر، كه بالِ كهكشان دارد
زمان فرسود ديدم...، هرچه از عهدِ ازل ديدم
زهي اين عشقِ عاشقكُش، كه عهدِ بیزمان دارد
ببين داسِ بلا، اي دل مَشو زين داستان غافل
كه دستِ غارتِ باغ است و قصدِ ارغوان دارد
درونها شرحه شرحهست، از دم و داغ جدايیها
بيا از بانگِ نی بشنو، كه شرحی خون فشان دارد
دهانِ سايه میبندند و باز از عشوهی عشقت
خروشِ جانِ او آوازه در گوشِ جهان دارد
#امیرهوشنگ_ابتهاج