بدین زودی از من چرا سیر گشتی؟
نگارا بدین زودسیری چرایی؟
سپردم به تو دل، ندانسته بودم
بدینگونه مایل به جور و جفایی
دریغا دریغا که آگه نبودم
که تو بیوفا در جفا تا کجایی
#فرخی سیستانی
دیوان حکیم فرخی سیستانی، بهکوشش محمد دبیرسیاقی
نگارا بدین زودسیری چرایی؟
سپردم به تو دل، ندانسته بودم
بدینگونه مایل به جور و جفایی
دریغا دریغا که آگه نبودم
که تو بیوفا در جفا تا کجایی
#فرخی سیستانی
دیوان حکیم فرخی سیستانی، بهکوشش محمد دبیرسیاقی
مَسکَنَت را ز دمِ داس درو باید کرد
فقر را با چکشِ کارگران باید کشت
#فرخی_یزدی
#تابلوی_نقاشی: طبقهی چهارم
اثر: #جوزپه_پلیتزا_دا_ولپدو
منبع نقاشی: ویکیپدیا
فقر را با چکشِ کارگران باید کشت
#فرخی_یزدی
#تابلوی_نقاشی: طبقهی چهارم
اثر: #جوزپه_پلیتزا_دا_ولپدو
منبع نقاشی: ویکیپدیا
هرجا سخن از جلوهی آن ماه پری بود
کارِ من سودا زده، دیوانهگری بود
روزی که ز عشق تو شدم بیخبر از خویش
دیدم که خبرها همه از بیخبری بود...
#فرخی_یزدی
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد از دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست
کارِ من سودا زده، دیوانهگری بود
روزی که ز عشق تو شدم بیخبر از خویش
دیدم که خبرها همه از بیخبری بود...
#فرخی_یزدی
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد از دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و باقی همه اوست