معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
هرگاه به جملاتی رسیدی که معنی آن را درست نفهمیدی هیچ وانمان، بلکه بی‌پروا آن را در نبشته خویشتن بگنجان و بدین‌گونه بیگانه را از ترس بلرزان و خودی را از حسد و غبطه برنجان.

#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
Forwarded from ا. تقی پور
خيام اگر چه سر و كار با رياضيات و نجوم داشته ولی اين پيشه ی خشك مانع از تظاهر احساسات رقيق و لذت بردن از طبيعت و ذوق سرشار شعری او نشده و اغلب هنگام فراغت را به تفريح و ادبيات ميگذرانيده . اگر چه مابين منجمين مانند خواجه نصير طوسی و غيره شاعر ديده شده و اشعاری به آنها منسوب است ولی گفته های آنها با خيام زمين تا آسمان فرق دارد . آنان تنها در الهيات و تصوف يا عشق و اخلاق و يا مسائل اجتماعی رباعی گفته اند . يعنی همان گفته های ديگران را تكرار كرده اند وذوق شاعری در اشعار و قيافه پردازی آنها تقريباً وجود ندارد.

شب مهتاب، ويرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناك بهاری در خيام خيلی مؤثر بوده. ولی به نظر می آيد كه شكوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمن زار، جويبار، نسيم ملايم و طبيعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقيان ماهرو و بوسه های پرحرارت آنها كه فصل بهار و نوروز را تكميل می كرده، در روح خيام تأثير فوقالعاده داشته.

خيام با لطافت و ظرافت مخصوصی كه در نزد شعرای ديگر كمياب است طبيعت را حس ميكرده و با يك دنيا استادی وصف آن را ميكند :

روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد . . .

بنگرز صبا دامن گل چاك شده ...

ابرآمد و زار بر سر سبزه گريست ...

چون ابربه نوروز رخ لاله بشست ...

مهتاب بنور دامن شب بشكافت ...

خيام در وصف طبيعت تا همان اندازه كه احتياج دارد با چند كلمه محيط و وضع را مجسم و محسوس میكند . آن هم در زمانی كه شعر فارسی در زير تأثير تسلط عرب يك نوع لغت بازی و اظهار فضل و تملق گويی خشك و بی معنی شده بوده، و شاعران كميابی كه ذوق طبيعی داشته اند برای يك برگ و يا يك قطره ژاله به قدری اغراق ميگفته اند كه انسان را از طبيعت بيزرا ميكرده اند . اين سادگی زبان خيام بر بزرگی مقام او می افزايد . نه تنها خيام به الفاظ ساده اكتفا كرده، بلكه در ترانه های خود استادی های ديگری نيز بكار برده كه نظير آن در نزد هيچ يك از شعرای ايران ديده نميشود .

او با كنايه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و به خودشان پس داده مثلا دراين رباعی :

گويند : بهشت و حور عين خواهد بود
آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود .

اول نقل قول كرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده ، بعد جواب ميدهد:

گرما می ومعشوقه گزيديم چه باك؟
چون عاقبت كار همين خواهد بود!

دراين رباعی القاب ادبا وفضلا را به اصطلاح خودشان ميگويد :

آنانكه محيط فضل و آداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند .

به زبان خودش القاب و ادعای آنها را خراب ميكند :

ره زين شب تاريك نبردند بروز
گفتند فسانه ای ودر خواب شدند!

در جای ديگر لفظ «پرده» صوفيان را میاورد و بعد به تمسخر ميگويد كه پشت پرده اسرارعدم است :

هست از پس «پرده» گفتگوي من و تو
چون «پرده» برافتد ، نه تو مانی و نه من!

گاهي با لغات بازی ميكند ، ولی صنعت او چقدر با صنايع لوس و ساختگی بديع فرق دارد .
مثلا لغاتی كه دومعنی را می رساند :

بهرام كه گور ميگرفتب همه عمر
ديدی كه چگونه گور بهرام گرفت؟

تقليد آواز فاخته كه در ضمن به معنی "كجا رفتند؟" هم باشد يك شاهكار زيركی، تسلط به زبان وذوق را ميرساند :

ديديم كه بر كنگره اش فاخته ای
بنشسته همی گفت كه : «كوكو، كوكو؟»

#ترانه_های_خیام

#صادق_هدایت
وفای سگ ...

شخصی سگ خود را کنار رودخانه برد ، تخته سنگی به گردن حیوان آویخته او را در آب انداخت،حیوان بعد از تقلای کمی سنگ را از گردن خود رها کرده شناکنان به طرف رودخانه نزدیک میشود. همان شخص دست خود را بجانب او برده و زمانی ک به دسترس رسیده، ضربت شدیدی با کارد روی سر حیوان میزد ،در همین ضمن پای خودش نیز لغزیده و در رودخانه می افتد . هر چه مردم را به کمک میخواهد فایده ندارد. در آب فرو رفته دوباره بالا میآید و نزدیک است غرق بشود ،ناگاه کسی او را گرفته به طرف ساحل میکشاند : این سگ خون آلود اوست .

این است وفای یک حیوان مظلوم که در مقابل چنگال مرگ وفاداری و حق شناسی را فراموش نکرده و قاتل خود را نجات میدهد آیا از انسان در چنین مواقعی از این جانفشانی ها و فداکاری ها دیده شده؟
جواب آسان است نه...

#صادق_هدایت
‌ در برخی قوا حیوانات بر انسان برتری دارند.
مثل سگ در وفاداری
کبوتر در عشق
مورچه در مال اندیشی
زنبور عسل در اداره ی امور خود
شتر در قناعت
بسیاری دیگر در نیرو

و عده ای از موشکافی حواس یا
مهارت در معماری و نساجی از برای ما سرمشق خواهند بود.

#صادق_هدایت_انسان_و_حیوان
پشت شیشه مغازه‌هایی که پرده‌ی نقاشی گذاشته بودند می‌ایستادم، مدتی خیره نگاه می‌کردم ، افسوس می‌خوردم که چرا نقاش نشدم، تنها کاری بود که دوست داشتم و خوشم می‌آمد.
با خودم فکر می‌کردم می‌دیدم تنها می‌توانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.

#صادق_هدایت
📚
#زنده_به_گور ص۱۷
از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم

#صادق_هدایت
بیست و هشتم بهمن‌ماه،
#زادروز صادق هدایت

برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم : پاشو ببین چه برفی اومده...
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفی هایش...
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش...
برف هجده سالگی را درست یادم نیست ، در میان افکار یخ زده بود...!
برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم...
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد...!

#صادق_هدایت
به راهی که اکثر مردم می روند شک کن،
اغلب مردم فقط تقلید می کنند
از متمایز بودن نترس!
انگشت نما بودن
بهتر از احمق بودن است.

#صادق_هدایت