یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانهٔ پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
#فرخی_سیستانی، دیوان اشعار، به تصحیح محمد دبیرسیاقی، چاپ نهم، انتشارات زوار: ۱۳۹۳، ص ۴۴۷
یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانهٔ پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
#فرخی_سیستانی، دیوان اشعار، به تصحیح محمد دبیرسیاقی، چاپ نهم، انتشارات زوار: ۱۳۹۳، ص ۴۴۷
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانهٔ پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
#فرخی_سیستانی، دیوان اشعار، به تصحیح محمد دبیرسیاقی، چاپ نهم، انتشارات زوار: ۱۳۹۳، ص ۴۴۷
یا او سر ما به دار سازد آونگ
القصه درین زمانهٔ پر نیرنگ
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
#فرخی_سیستانی، دیوان اشعار، به تصحیح محمد دبیرسیاقی، چاپ نهم، انتشارات زوار: ۱۳۹۳، ص ۴۴۷
مهتری کرده و آموخته در خانه خویش
مهتری کردن و آن مهتری او را گهری
از عطا دادن پیوسته و خوشخویی او
ادبای سفری گشته برِاو حضری
زنده کرد او به بزرگی و هنر نام #پدر
این چنین باید کردن #پدران را پسری
پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک
از نکو رایی و دانایی و تدبیر گری
در شمار هنرش عاجز و سر گشته شوی
گر توانی به مثل قطره باران شمری
#فرخی_سیستانی
مهتری کردن و آن مهتری او را گهری
از عطا دادن پیوسته و خوشخویی او
ادبای سفری گشته برِاو حضری
زنده کرد او به بزرگی و هنر نام #پدر
این چنین باید کردن #پدران را پسری
پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک
از نکو رایی و دانایی و تدبیر گری
در شمار هنرش عاجز و سر گشته شوی
گر توانی به مثل قطره باران شمری
#فرخی_سیستانی
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
تا نگویند فروهشت بر ما لنگر
رمضان گر بشد از راه فراز آمد عید
عید فرخنده ز ماه رمضان فرخ تر
#فرخی_سیستانی
#حلول_ماه_شوال_و_عید_فطر_مبارک
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
تا نگویند فروهشت بر ما لنگر
رمضان گر بشد از راه فراز آمد عید
عید فرخنده ز ماه رمضان فرخ تر
#فرخی_سیستانی
#حلول_ماه_شوال_و_عید_فطر_مبارک
گفتم رخ تو بهار خندان من است
گفت آنِ تو نیز باغ و بستان من است
گفتم لب شکّرین تو آن من است
گفت از تو دریغ نیست، گر جانِ من است
#فرخی_سیستانی
گفت آنِ تو نیز باغ و بستان من است
گفتم لب شکّرین تو آن من است
گفت از تو دریغ نیست، گر جانِ من است
#فرخی_سیستانی
دلا! تا تو ز من دوری، نه در خوابم نه بیدارم
نشانِ بیدلی پیداست از گفتار و کردارم
دلا! تا تو ز من دوری، ندانم بر چه کردارم
مرا بینی، چنان بینی که من یکساله بیمارم
#فرخی_سیستانی
نشانِ بیدلی پیداست از گفتار و کردارم
دلا! تا تو ز من دوری، ندانم بر چه کردارم
مرا بینی، چنان بینی که من یکساله بیمارم
#فرخی_سیستانی
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی
خوی تو نبد به هر حدیثی تیزی
بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
بادیگ بمنشین که سیه برخیزی
#فرخی_سیستانی