معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram


۲۱ آبان سالروز درگذشت بیژن مفید

( زاده ۲۲ خرداد ۱۳۱۴ تهران -- درگذشته ۲۱ آبان ۱۳۶۳ لس‌آنجلس) نمایش‌نامه‌نویس و کارگردان

بیژن مفید تا به حال ۹ نمایشنامه و آثاری دیگر از نوشته‌هایش به روی صحنه آمده و بیش از ۱۵۰ نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی توسط او ترجمه و کارگردانی شده‌است. شهر قصه معروفترین اثر بیژن مفید است.
او فرزند غلامحسین مفید و قدسیه فریور و برادر بهمن مفید، اردوان مفید، هومن مفید، و هنگامه مفید است.

نمایشنامه‌ها :
نمایشنامه‌هایی از بیژن مفید که در طول زندگی وی به صورت نوار کاست ضبط و منتشر شدند:
شهر قصه
پس هر که خواهد در راه درویشی و سلوک، کسی شود و به درگاه الهی بار یابد و از ذوق مشارب مردان و شرب مقامات ایشان خبر یابد.
باید که آستین همت از دنیای دنی برنوردد و به چشم حقارت و خسارت در آن نگاه کند.
و دامن خدمت بر میان جان بندد و عاشق وار پای بر سر نفس نهد
و هرچه از هوی و شهوات در او جمع شده، از او بستاند
و دست بر کار و دل بر یار و مولا نهد.
و اگر هزار تیر بلا بر جان وی زنند، از سر آن کوی برنخیزد و روی برنگرداند.

نورالدین عبدالرحمن اسفراینی
کاشف الاسرار
Audio
یا مولا دلم تنگ اومده
شیشهٔ دلم جانِ جان زیر سنگ اومده...
یا رب ز کرم دری برویم بگشا

راهی که درو نجات باشد بنما

مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم

جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما


ابوسعید ابوالخیر
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها،
گشت بی سود و ثمر.
تنگنای خانه ام را یافت دشمن، با نگاه حیله اندوزش،
وای برمن! می کند آماده بهر سینه ي من تیرهائی،
که به زهر کینه آلوده ست.
پس به جاده های خونین، کلّه های مردگان را،
به غبار قبرهای کهنه اندوده،
از پس دیوارمن، برخاک می چیند.
وز پی آزارِ دلِ، آزردگان،
در میان کلّه های چیده بنشیند،
سر گذشت زجر را خواند،
وای برمن! در شبی تاریک از اینسان،
برسراین کلّه ها جنبان،
چه کسی آیا ندانسته گذارد پا ؟
از تکان کلّه ها آیا سکوت این شب سنگین،
(کاندران هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد) کی که بشکافد؟
یک ستاره از فساد خاک وارسته،
روشنائی کی دهد آیا !
این شب تاریک دل را ؟
عابرین ! ای عابرین !
بگذرید از راه من، بی هیچ گونه فکر،
دشمن من می رسد می کوبدم بر در،
خواهدم پرسید، نام وهرنشان دیگر.
وای برمن !
به کجای این شب تیره بیاویزم قبا ي ژنده ي خود را،
تا کشم از سینه ی پر درد خود بیرون،
تیر های زهر را دلخون.
وای برمن !

زادروز نیمایوشیج
شخصی به نزدیک اویس قرنی شد،‌ اویس گفت : به چه آمده ای ؟
گفت : آمده ام تا با تو بیاسایم.
اویس گفت : هرگز ندانستم که کسی باشد که خدای تعالی را بداند و به دیگری بیاساید ...

کیمیای سعادت
امام محمد غزالی
مدعیان محبتِ حق را ، خداوند متعال بانواع بلاها امتحان میکنند اگر در دعوی محبت خود کآذب و دروغگو باشند .
و اگر راستگو باشند آنها از گرفتاریهای امتحان خلاص و خالص می‌شوند .که آنرا به سنگ محک امتحان کرده ، اگر خالص نباشد او را ذوب میکنند و از غل و غش پاک می نمایند.
فتوحات ربانیه با با طاهر

سینه خود را هدف کن پیش دوست
هین که تیرش در کمانست ای پسر

عشق کار نازکان نرم نیست
عشق کار پهلوانست ای پسر!

دیوان شمس
غزّالی روایتی را از پیامبر نقل می کند. می گوید:
کسی رفت نزد پیامبر و گفت:
من حرف های مختلف شنیده ام.
هر کسی چیزی به من گفته و من متحیّر شدم، گیج شدم.
راه برون رفتن از این حیرت چیست؟

پیامبر به او گفت که از دلت بپرس!
استفت قلبک و...

هرچه می خواهند فتوا بدهند،
هرچه می خواهند نظر بدهند،
کاری نداشته باش.
از دلت بپرس که درست کدامست...

اینکه این روایت فی نفسه، یعنی به لحاظ پدیدارشناسی، فنومنولوژی، اصلا در عالم اسلام پیدا شده
و علمای اسلام به آن اهمیت دادند و به آن اهتمام ورزیدند، خودش مهم است.

اینکه از دل پرسیدن یک راهی ست، یک معیاری ست،‌ یک ترازویی ست،به تعبیر مولانا، که گاهی می تواند شما را کمک بکند برای توزین کلمات و برای توزین میزان حق بودن یا نبودن آنها.

مولوی از راه می رسد، یک قیدی، یک نکته ای بر این اضافه می کند. در مثنوی می گوید که:
"آنکه گفت استفت قلبک مصطفی"،
هر دلی را نگفت،
"آن دلی باشد که پر بود از صفا".
دلهای آلوده، دلهای پر از غرض و پر از مرض، این ها شایسته ترازو بودن نیستند.
از آنها نباید پرسید، آنها حرفشان حرف نیست، شنیدنی نیست.
دلی که پاک است، دلی که صاف است، دلی که آینه وار و بی زنگار است
که حقیقت در آن می تواند بتابد،
یک چنان دلی قابل اعتماد است.
چنان دلی را می توان مورد سؤال و جواب قرار داد و پرسید که چنان هست
یا چنان نیست...

دکتر عبدالکریم سروش
"دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد"،
طبع من این نکته چه پاکیزه گفت
سهل بود خوردن افسوسِ مفت

مردم این ملک ز که تا به مه
هیچ ندانند جز احسنت و زه

هرکسی اندر غم جان خودست
فارغ از اندیشة نیک و بدست

بعد که مُردم، همه یادم کنند
رحمت وافر به نهادم ک نند

زانچه پس از مرگ برایم کنند
کاش کمی حین بقایم کنند

دل به کف غصه نباید سپرد
اول و آخر همه خواهیم مر د


ایرج میرزا
بایزید را گفتند:
بنده از چه راه به بالاترين درجات رسد؟
گفت: اينكه كر و كور و لال باشد...

در بیان این کلام از رساله درویش خاکسار آمده که درویش باید به این سه کردار نائل آید ...

« زهر نوش باشد »
« سر پوش باشد »
و « خاموش باشد »

بدان معنی که سالک در راه سلوک هر چه ملامت شنید، دم فروبندد و در راه کوشد ....
و اگر سرّی بدو نمایان کردند، فریاد نکند و سرّ محفوظ بدارد ...
و هر دم به ذکر و فکر خود مشغول باشد نه سخنوری و اظهار فضل و سخنی به غیر از حق نگوید ....

#تذکرةالاولیا_عطار_نیشابوری
چه بیچاره اید ای عاقلان، که عمری به هوای خویشید و ای مومنان ترس خورده چه در خسرانید، که کار امروز نکرده و دندان پوسیده ی امروز نکشیده به سودای فردایید.

و چه خوشست در روح، آزادی. که نه سنّت خلقان بدانی و نه مصلحت رهبران. چه خوشست، این که چشم می بندم و طومار هر چه بر سر راه عشق، در هم می پیچم.

«حلمی»
اگر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد
کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی خیزد...


صائب تبريزي
فیض_کاشانی


هجران جانان تا بچند
آن یار کو آن یار کو؟

وین شورش دل تا به‌کی
دلدار کو دلدار کو؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بارالها
تنهاکوچه ای
که بن بست نيست-
کوچه يادتوست
ازتو خالصانه ميخواهم
که هيچ انسانی
درکوچه پس کوچه هاي
زندگی اسيروگرفتار
هيچ بن بستی نگردد
🌟شبتون آروم🌙🌟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭐️هزاران خوبی برای امشبتون
🕊 و هزار عشق نثار شما،دوستان و عزیزانم
⭐️الهی دلتون مثل روز روشن
🕊و مثل برکه آروم باشہ
⭐️شادی قلبتون مداوم
🕊روزگارتون لبریز از
⭐️عشق و اتفاقات قشنگ

🕊شبتون بخیر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سلام_صبحتون_بخیر

امروز براتون دو تا
آرزوی قشنگ دارم

اول سلامتی و کانونی
گرم از عشق و محبت

دوم آرامش و دل خوش

امیدوارم خداوند هر دو را
به شماخوبان عنایت بفرماید

سه شنبه تون_پر_از_موفقیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر که جانِ خود را
جاروبِ درِ خانه ی معشوق نمی کند
او عاشق نیست.


ابوعلی دقّاق
تذکره اولیاء
یا رب دل پاک و جان آگاهـم ده
آه شـب و گـریه سـحـرگاهـم ده
در راه خـود اول ز خـودم بـی خـود کـن
بی خود چو شدم ز خود به خود راهم ده

خواجه عبدالله انصـاری رح
غم فراق تو ای دوست بی‌شمار بود

بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود

نهان کنم غم عشق تو را چو جانم سوخت

که تا دلم بدرون شمع این مزار بود


#فیض_کاشانی