معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.3K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ای رندِ قلندرکیش ،
مِی نوش ، ز کس مندیش ،
انگار ، همه کم ، بیش ،
زیرا که دلِ درویش ،
مرهم ننهد بر ریش ،
#از_غایت_حیرانی ،


در دیر شو و بنشین ،
با خوش‌پسری شیرین ،
شِکَّر ز لبش می‌چین ،
تا چند ز کفر و دین؟ ،
در زلف و رخِ او بین ،
#گبری_و_مسلمانی ،


گفتم که : مگر جَستم ،
وز دامِ بلا ، رَستم ،
دل در پسری بستم ،
کز یادِ لبش ، مستم ،
چون رفت دل از دستم ،
#چه_سود_پشیمانی؟ ،


ساقی ، مِیِ مهرانگیز ،
در ساغرِ جانم ریز ،
چون مست شَوَم برخیز ،
زان طرهٔ شورانگیز ،
در گردنِ من آویز ،
#صد_گونه_پریشانی ،


ای ماهِ صبا بگذر ،
پیشِ درِ آن دلبر ،
گو : ای دلِ غم‌پرور ،
چون نیستی اندرخور ،
بنشین تو و ، مِی می‌خور ،
#خود_را_به_چه_رنجانی؟ ،


با این همه هم ، می‌کوش ،
زهر از کفِ او می‌نوش ،
چون حلقهٔ او در گوش ،
کردی ، ز غمش مخروش ،
چون پخته نِه‌ای ، می‌جوش ،
#از_خامی_و_نادانی ،


در میکده ، چون او باش ،
می‌خواره شو و قلّاش ،
مِی می‌خور و خوش می‌باش ،
مخروش و دلم مخراش ،
جان ، همچو عراقی پاش ،
#گر_طالب_جانانی ،






#عراقی
آفتابی در هزاران آبگینه تافته
پس به رنگ هر یکی تابی عیان انداخته

جمله نور است لیکن رنگهای مختلف
اختلافی در میان این و آن انداخته

حضرت  #عراقی

وقتی خدا دست به قلم میشه ....
دل در گرهِ زلف تو بستیم دگربار
وز هر دو جهان ، مهر گسستیم دگربار

جام دو جهان پر ز مِیِ عشق تو دیدیم ؛
خوردیم می و جام شکستیم دگربار ...

#عراقی
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی

همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی‌دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی

  #عراقی
سر به سر ، از لطف ،

جانی ، ساقیا ،




خوشتر از جان ، چیست؟ ،

آنی ، ساقیا ،



#عراقی
امروز به شهرِ دل پریشان ماییم
ننگِ همه دوستان و خویشان ماییم
رندان و مقامرانِ رسوا شده را
گر می‌طلبی بیا که ایشان ماییم.


#عراقی
به بویِ زلفِ تو ،

هر دَم ، حیاتِ تازه می‌یابم ،





وگر‌نه ، بی‌تو از عیشم ،

نه رنگی ماند و ، نه بویی ،





#عراقی
رقیبان ، دست گیریدم ،،، که باز ، از نو در افتادم ،

به دستِ بی‌وفایی ، سُست‌پیمانی ، جفاجویی ،




ملولی ، زودسیری ، نازنینی ، نازپَروَردی ،

لطیفی همچو گُل نازک ،،، ولی ، چون سروِ خودرویی ،





#عراقی
شدم از عشق تو  شیدا ، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا،کجایی؟

همی پویم  به  سویت  گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟


#عراقی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟

#عراقی
سوال خیلی از ماست؛
اونجایی که جناب
#عراقی میگه:

"به کدام مذهب است این؟
به کدام ملت است این؟

که کشند عاشقی را،
که تو عاشقم چرایی...؟"

همین اندازه تلخ و گزنده:)
شدم از عشق تو شیدا ، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا،کجایی؟

همی پویم به سویت گرد عالم
همی جویم تو را هر جا، کجایی؟


#عراقی
شدم از عشق تو شیدا، کجایی؟
به جان می‌جویمت جانا، کجایی؟

#عراقی
باز ، دلم عیش و طرب می‌کند ،

هیچ ندانم چه سبب می‌کند؟ ،




از مِیِ عشقِ تو ، مگر مست شد ،

کاین همه شادی و طرب می‌کند؟ ،




تا سرِ زلفِ تو ، پریشان بدید ،

شیفته شد ، شور و شغب می‌کند ،




تا دلِ من ، در سرِ زلفِ تو شد ،

عیش ،،، همه در دلِ شب می‌کند ،




بُرد به بازی ، دلِ جمله جهان ،

زلفِ تو ، بازیِ چه عجب می‌کند؟ ،




طرهٔ طرارِ تو کرد ، آن چه کرد ،

فتنه ، نگر ، باز ، که لب می‌کند ،




می‌بَرَد از من دل و ، گوید به طنز : ،

باز ، فلانی چه طلب می‌کند؟ ،




از لبِ لعلش چه عجب؟ ، گر ، مرا ،

آرزویِ قند و رطب می‌کند ،




گر طلبد بوسه ، عراقی ،،، مَرَنج ،

گرچه همه تَرکِ ادب می‌کند ،





#عراقی
کو تابشِ مِی؟ ، که پخته گردیم؟ ،

از خامیِ خویش ، چندجوشیم؟ ،





چون ، می‌نخرند زهد و تقوی ،

پس ، بیهُده ما چه می‌فروشیم؟ ،





#عراقی
از آن خوشتر ،

تماشایی توانَد بود؟ ، در عالم؟ ،





که بیند دیدهٔ عاشق ،،،

به خلوت ، رویِ دلدارش؟ ،




#عراقی
معرفی عارفان
از آن خوشتر ، تماشایی توانَد بود؟ ، در عالم؟ ، که بیند دیدهٔ عاشق ،،، به خلوت ، رویِ دلدارش؟ ، #عراقی
چه خوش باشد دل ، آن لحظه! ،،،

که در باغِ جمالِ او ،





گهی ، گُل چینَد از رویَش ،،،

گهی ، شِکَّر ، ز گفتارش ،




گهی ، در پایِ او ، غلتان ،،،

چو زلفِ بی‌قرارِ او ،





گه‌ ، از خالِ لبش ، سرمست ،،،

همچون چشمِ خونخوارش ،




#عراقی
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید
که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید


بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان
که از گلزار و گل امروز بوی یار می‌آید

#عراقی
در میکده با حریفِ قَلّاش ،

بنشین و ، شراب نوش و ، خوش باش ،



از خطِّ خوشِ نگار ، بر خوان ،

سِرّ دو جهان ، ولی مکن فاش ،



بر نقش و نگار ، فتنه گشتم ،

زان رو که نمی‌رسم به نقّاش ،



تا با خودم ، از خودم خبر نیست ،

با خود ، نفسی نبودمی ، کاش ،



مخمورِ می‌اَم ، بیار ساقی ،

نُقل و مَی از آن لبِ شِکَرپاش ،



در صومعه‌ها ، چو می‌نگنجد ،

دُردی‌کِش و مَی‌پرست و قَلّاش ،



من نیز ، به تَرکِ زهد گفتم ،

اینک ، شب و روز ، همچو اوباش ،



در میکده ، می‌کشم سبویی ،

باشد که بیابم از تو بویی ،





#عراقی
معرفی عارفان
در میکده با حریفِ قَلّاش ، بنشین و ، شراب نوش و ، خوش باش ، از خطِّ خوشِ نگار ، بر خوان ، سِرّ دو جهان ، ولی مکن فاش ، بر نقش و نگار ، فتنه گشتم ، زان رو که نمی‌رسم به نقّاش ، تا با خودم ، از خودم خبر نیست ، با خود ، نفسی نبودمی ، کاش ، مخمورِ…
ای رویِ تو ، شمعِ مجلس‌افروز ،

سودایِ تو ، آتشِ جگرسوز ،



رخسارِ خوشِ تو ، عاشقان را ،

خوش‌تر ز هزار عیدِ نوروز ،



بگشای لبت به خنده ، بنمای ،

از لعل ، تو گوهرِ شب‌افروز ،



زنهار! ، از آن دو چشمِ مستت ،

فریاد! ، از آن دو زلفِ کین‌توز ،



چون زلفِ تو ، کج مباز با ما ،

از قدِّ تو ،،، راستی بیاموز ،



ساقی ، بده آن مَیِ طرب را ،

بِستان ز من ، این دلِ غم‌اندوز ،



آن رفت ، که رفتمی به مسجد ،

اکنون ، چو قلندران ، شب و روز ،



در میکده ، می‌کشم سبویی ،

باشد که بیابم از تو بویی ،





#عراقی