معرفی عارفان
1.25K subscribers
34.2K photos
12.4K videos
3.22K files
2.77K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بر درِ تو ، من ،،، رو ، به خاکِ عجز ،،،
ناله می‌کنم ، کای اِلهِ من ،

جُرم کرده‌ام ، ظلم کرده‌ام ،
پرده بپوش بر گناهِ من ،






کی توان به‌خود ، آمدن بَرَت؟ ،
یاریی بکن ، دستِ من بگیر ،

باش هادی‌اَم ، گام‌گامِ رَه ،
نورِ خویش بکن ، شمعِ راهِ من ،




#فیض_کاشانی
الهی به امید تو





دشمن ار کند قصدِ جانِ من ،

سویِ درگهت آوَرَم پناه ،



گر ، تو رانی‌اَم از دَرَت ،،،

کجاست مامنی؟ ، شود تا پناهِ من؟ ،




از جوارِ تو ، من کجا رَوَم؟ ،

یا ، ز قیدِ تو ، من چسان رَهَم؟ ،



کو ، درِ دگر؟ ،،، کو ، رَهِ گذر؟ ،

ای پناهِ من ، ای اِلهِ من ،




#فیض_کاشانی
جان و دل سوزد فراقت وصل دین غارت کند

ای فدایت جان و دل وصل تو دین و مذهبم

با تو بدن بیتو بودن هیچیک مقدور نیست

چارهٔ سازد مگر فریاد یارب یاربم

#فیض_کاشانی
زُهدِ ریا ،

عیشِ مرا تلخ کرد ،




دلبرِ شیرین‌دهنم آرزوست ،





#فیض_کاشانی
در چهرهٔ مهرویان انوار تو می‌بینم
در لعل گهر باران گفتار تو می‌بینم

در مسجد و میخانه جویای تو می‌باشم
در کعبه و بتخانه انوار تو می‌بینم

بت‌خانه روم گر من تا جلوهٔ بت بینم
چو نیک نظر گردم دیدار تو می‌بینم

هرکو ز تو پیدا شد هم در تو شود پنهان
پیدا و نهان گشتن هم کار تو می‌بینم

از کوی تو می‌آیم هم سوی تو می‌آیم
در سیر و سلوک خود انوار تو می‌بینم

هم کشته این عیدم هم زنده جاویدم
منصور صفت خود را بردار تو می‌بینم

گاهی که مرا کاهی گه قیمتم افزائی
در سود و زیان خود را بازار تو می‌بینم

هرکس شده در کاری سرگشته چو پرکاری
سرگشتگی جمله در کار تو می‌بینم

هرجا که روم نالم چون بلبل شوریده
سرتاسر عالم را گلزار تو می‌بینم

خون در جگر لاله از داغ تو می‌بینم
چشم خوش نرگس را بیمار تو می‌بینم

پروانه بگرد شمع جویای جمال تو
بلبل بگلستانها هم زار تو می‌بینم

از خود نه خبردارم نه عین و اثر دارم
در نطق و بیان فیض گفتار تو می‌بینم


#فیض_کاشانی
بسوی او نگرم کان ناز می‌بینم
و گر بخویش سرا پا بناز می‌بینم
دل ار غمین شود آن راز خویش می‌یابم
و گر خوش است از آن دلنواز می‌بینم
بآسمان و زمین بینم ار بدیدهٔ دل
جبال معرفت و بحر راز می‌بینم
غبار غیر ز مرآت دل چو می‌روبم
بر وی جان دری از غیب باز می‌بینم
چو عشق نیست رهی سوی او سخن کوته
که راه دیگر و دور و دراز می‌بینم
بر وی دشمن اگر بسته شد دری از دوست
بروی دوست در دوست باز می‌بینم
زر وجود من از غش نمیرسد خالص
ببوتهٔ غم او تا گداز می‌بینم
وفای اوست وفا و وفای اوست وفا
وفا جفا شود ار امتیار می‌بینم
عنای او همه راحت غمش همه شادیست
بلای اوست عطا سوز و ساز می‌بینم
بغیر هستی او هستی نمی‌دانم
جهان همه بحقیقت مجاز می‌بینم
بمیرم ار به جز او زندهٔ گمان دارم
بسوزم ار به جز او کار ساز می‌بینم
فنا شوم اگر اغیار را بقا باشد
نباشم ار به جز او بی‌نیاز می‌بینم
حرام باد بر آن دل محبتش که درو
بجز محبت او را جواز می‌بینم
هزار سجده شکر ار کنی کمست ای فیض
که بر رخ تو در دوست باز می‌بینم

#فیض_کاشانی
جان و دل سوزد فراقت وصل دین غارت کند

ای فدایت جان و دل وصل تو دین و مذهبم

با تو بودن بی تو بودن هیچیک مقدور نیست

چارهٔ سازد مگر فریاد یارب یاربم

#فیض_کاشانی
.
صبا پیام وصالی ز کوی یار آورد
شفا بخسته قراری به بی‌قرار رسید

شب فراق به صبح وصال انجامید
شکفته شو چو گل ای دل که گلعذار رسید

#فیض_کاشانی
تو ، پنداری به‌جز راهِ تو ،

راهی نیست سوی حق ،





دلت ، در پردهٔ پندار ،

از این پندار ، افتاده ،




#فیض_کاشانی
معرفی عارفان
تو ، پنداری به‌جز راهِ تو ، راهی نیست سوی حق ، دلت ، در پردهٔ پندار ، از این پندار ، افتاده ، #فیض_کاشانی
ترا ، زهد و ، مرا ، مستی ،،،

ترا ، تقوی ، مرا ، رندی ،





ترا ، آن کار افتاده ،،

مرا ، این کار ، افتاده ،




#فیض_کاشانی
معرفی عارفان
ترا ، زهد و ، مرا ، مستی ،،، ترا ، تقوی ، مرا ، رندی ، ترا ، آن کار افتاده ،، مرا ، این کار ، افتاده ، #فیض_کاشانی
ترا ، راهِ مسلمانی ،،

گوارا باد و ، ارزانی ،





مرا ، گبری خوش آمد ،،

کار ، با زُنّار ، افتاده ،




#فیض_کاشانی
جان و دل سوزد فراقت وصل دین غارت کند

ای فدایت جان و دل وصل تو دین و مذهبم

با تو بودن بی تو بودن هیچیک مقدور نیست

چارهٔ سازد مگر فریاد یارب یاربم

#فیض_کاشانی
عاشقان از لب خوبان می مستانه زدند
بنظر زلف دلاویز بتان شانه زدند

هر که مجنون تو شد از همه قیدی وارست
عاقلان راه نبردند به افسانه زدند...

#فیض_کاشانی
غم فراق تو ای دوست بی‌شمار بود

بدل چو غصه گره شد یکی هزار بود

نهان کنم غم عشق تو را چو جانم سوخت

که تا دلم بدرون شمع این مزار بود


#فیض_کاشانی
سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
چرا طلب نکند جان چو جان گلو دارد

ز پای تا سر عشاق شد گلو همگی
از آنکه ساقی جان بانگ اشربوا دارد

پیاله چون طلبم چونکه ساقی مستان
خمی بدست و بدست دگر سبو دارد

بیار هر چه دهی میخورم ز دولت تو
فرا خور می عشقت دلم گلو دارد

چه لطفهاست که آن یار می‌کند با ما
تبارک الله هی هی چه خلق و خو دارد

چه رفعتست و جمال و کمال وجود و کرم
که آسمان و زمین گفت‌وگوی او دارد

نظر بلاله ستان کن بداغ‌ها بنگر
گذر فکن به گلستان ببین چه بو دارد

بهر طرف نگری صنعه اللهی بینی
بجان خویش نگر بین چه جست‌وجو دارد

ازوست باده پرست آنکه را بود جانی
ز چشم ساغر پر می ز سر کدو دارد

جواب آن غزل مولویست فیض که گفت
میان باغ گل سرخ‌ های و هو دارد

#فیض_کاشانی
- غزل شمارهٔ ۲۳۶
سرم ز مستی عشق تو های و هو دارد
دل از خیال تو با خویش گفت‌وگو دارد

شراب از آن ید بیضا حلال و شیرینست
طهور باد که طعم سقا همو دارد

چه سان طرب بکند دل که ساقیش لب تست
چرا طلب نکند جان چو جان گلو دارد

ز پای تا سر عشاق شد گلو همگی
از آنکه ساقی جان بانگ اشربوا دارد

پیاله چون طلبم چونکه ساقی مستان
خمی بدست و بدست دگر سبو دارد

بیار هر چه دهی میخورم ز دولت تو
فرا خور می عشقت دلم گلو دارد

چه لطفهاست که آن یار می‌کند با ما
تبارک الله هی هی چه خلق و خو دارد

چه رفعتست و جمال و کمال وجود و کرم
که آسمان و زمین گفت‌وگوی او دارد

نظر بلاله ستان کن بداغ‌ها بنگر
گذر فکن به گلستان ببین چه بو دارد

بهر طرف نگری صنعه اللهی بینی
بجان خویش نگر بین چه جست‌وجو دارد

ازوست باده پرست آنکه را بود جانی
ز چشم ساغر پر می ز سر کدو دارد

جواب آن غزل مولویست فیض که گفت
میان باغ گل سرخ‌ های و هو دارد

#فیض_کاشانی
- غزل شمارهٔ ۲۳۶
گه خیال روی او گاهی خیال خوی او
در سر شوریده عشق بهشت و نار هست

هم دل و هم جان فداکن یار هم جان و دلست
جان بر جانان فراوان دل بر دلدار هست.....!!

#فیض_کاشانی
ای باد صبا سلام یاران برسان
شرح غم ما بغمگساران برسان

گر صبحدمی بشهریاران گذری
از ما خبری بشهریاران برسان

#فیض_کاشانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


یک نگاه از تو و در باختنِ جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

جان به کف، منتظر عیدِ لقایت تا کی؟
روی بنمای،
جمال از تو و قربان از من!



#فیض_کاشانی
یک جرعه می ، ز ساغرِ جانانم ، آرزوست ،

سرمستیی ، ز میکده‌ی جانانم آرزوست ،




پائی زدم به دنیا و ، پائی به آخِرَت ،

نی این مرا فریبد و ، نه آنم آرزوست ،




آبِ حیات ، هست نهان در دهانِ یار ،

بوسِ لبی و ، عمرِ فراوانم آرزوست ،




بنما ز زیرِ زلفِ سیه ، عارضِ چو مَه ،

کز کفر ، توبه کردم و ،،، ایمانم آرزوست ،




از دستِ زاهدانِ تَر و ، زاهدانِ خشک ،

صحرا و کوه و ناله و افغانم آرزوست ،





#فیض_کاشانی