#شعر_شب
بگذار شبی مست و غزلخوان تو باشیم
مخمور ِمی و مست ز چشمان تو باشیم .
از شوق تو آن شب نشناسیم ، سر از پا
دیوانه شویم بی سر و سامان تو باشیم .
ای ماه ترینم نفسی همدم ما باش
چون ابر بهاران همه باران تو باشیم
از فرش مرا بردی و بر عرش نشاندی
بگذار شبی همدم پنهان تو باشیم .
#راحم_تبریزی
بگذار شبی مست و غزلخوان تو باشیم
مخمور ِمی و مست ز چشمان تو باشیم .
از شوق تو آن شب نشناسیم ، سر از پا
دیوانه شویم بی سر و سامان تو باشیم .
ای ماه ترینم نفسی همدم ما باش
چون ابر بهاران همه باران تو باشیم
از فرش مرا بردی و بر عرش نشاندی
بگذار شبی همدم پنهان تو باشیم .
#راحم_تبریزی
هر نقش که دیدم به جهان خوشتر از آنی
تو عشق ترین ، عشق ترین ، عشق جهانی .
با تو چه بگویم ؟ همه عالم چو بهشت است
لیکن چه کنم ای گل من ، راز نهانی .
من کی بتوانم بنویسم سخن از تو
آن ، بِه که بماند به نهانی ، به میانی .
#راحم__تبریزی
تو عشق ترین ، عشق ترین ، عشق جهانی .
با تو چه بگویم ؟ همه عالم چو بهشت است
لیکن چه کنم ای گل من ، راز نهانی .
من کی بتوانم بنویسم سخن از تو
آن ، بِه که بماند به نهانی ، به میانی .
#راحم__تبریزی
Shorooe Nagahan
Alireza Ghorbani
#علیرضا_قربانی
هر شعر که میگویم ...
مقصود تو می باشی ،،
سهو است که پنداری ...
مقصود ، دگر دارم ،
#راحم_تبریزی
.
هر شعر که میگویم ...
مقصود تو می باشی ،،
سهو است که پنداری ...
مقصود ، دگر دارم ،
#راحم_تبریزی
.
ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...
سر خوشم چون پروریدم در دلم سودای تو ،
میرود چشمم به حاجت در پی چشمان تو ...
خجلتی دارم که گویم ، گشته ام رسوای تو ،
ان چنان جا کرده ای بر روح بر جان و دلم ...
از تو نتوانم بریدن ... جان و دل شیدای تو ،
در سراب تشنگی ما را ز مستی بیم نیست ،
ساغر میخانه ام ، لبریز از ..... مینای تو ،
مطربان در عیش و مستی لیک من سر مست عشق ...
چشم آهوی تو وُ ... چشمِ من و صحرای تو ،
ساقی عالم تو هستی ، عالم مستی تویی ...
بیقراری های دل ... از دیده ی گویای تو ،،
درد این محنت سرا را نوش جانم کرده ام ...
شبنم ان جویبارم ، غرق در ... دریای تو ،
عندلیب بوستانم نغمه هایم نام توست ...
نیست در جان ودل ما ، جز تو و غوغای تو ،
#راحمم ، سوی نمازم گوشه ی ابروی توست ...
مست عشقم مست عشق ، از ساغر لبهای تو ،
#راحم_تبریزی
سر خوشم چون پروریدم در دلم سودای تو ،
میرود چشمم به حاجت در پی چشمان تو ...
خجلتی دارم که گویم ، گشته ام رسوای تو ،
ان چنان جا کرده ای بر روح بر جان و دلم ...
از تو نتوانم بریدن ... جان و دل شیدای تو ،
در سراب تشنگی ما را ز مستی بیم نیست ،
ساغر میخانه ام ، لبریز از ..... مینای تو ،
مطربان در عیش و مستی لیک من سر مست عشق ...
چشم آهوی تو وُ ... چشمِ من و صحرای تو ،
ساقی عالم تو هستی ، عالم مستی تویی ...
بیقراری های دل ... از دیده ی گویای تو ،،
درد این محنت سرا را نوش جانم کرده ام ...
شبنم ان جویبارم ، غرق در ... دریای تو ،
عندلیب بوستانم نغمه هایم نام توست ...
نیست در جان ودل ما ، جز تو و غوغای تو ،
#راحمم ، سوی نمازم گوشه ی ابروی توست ...
مست عشقم مست عشق ، از ساغر لبهای تو ،
#راحم_تبریزی