This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلبرانه
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
• همایون شجریان
• سهراب پورناظری
• همایون نصیری
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
• همایون شجریان
• سهراب پورناظری
• همایون نصیری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﺟﻤﻊ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﻏﺰﻝ ﺧﻮﺍﻧﻴﻢ
ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ، ﺳﺮ ﺍﻓﺮﺍﺯﻳﻢ
ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﺮ ﻧﺪﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ
ﻏﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ ، ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ ...
• استاد جان محمدرضا شجریان
ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ، ﺳﺮ ﺍﻓﺮﺍﺯﻳﻢ
ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﺮ ﻧﺪﺍﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ
ﻏﻢ ﺍﺯ ﺩﻟﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ ، ﺑﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻳﻢ ...
• استاد جان محمدرضا شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی پیراهنی ای یار بیاور ورنه
غم یوسف بکشد عاشق کنعانی را
• محمدرضا شجریان
• سعید فرجپوری
غم یوسف بکشد عاشق کنعانی را
• محمدرضا شجریان
• سعید فرجپوری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 کنسرت همنوا با بم
♪به جفایی و قفایی
شعر ؛ #سعدی
همخوانی ؛ #همایون_شجریان
✅ هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش
♪♬ #محمدرضا_شجریان
#صدای_تو_را_دوست_دارم
♪به جفایی و قفایی
شعر ؛ #سعدی
همخوانی ؛ #همایون_شجریان
✅ هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش
♪♬ #محمدرضا_شجریان
#صدای_تو_را_دوست_دارم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مر عاشقان را پندِ کس هرگز نباشد سودمند
نی آنچنان سِیلیست این، کِش کس تواند کرد بند
ذوقِ سَرِ سرمست را هرگز نداند عاقلی
حالِ دلِ بیهوش را هرگز نداند هوشمند
دیوان شمس غزل شماره ۵۳۲
نی آنچنان سِیلیست این، کِش کس تواند کرد بند
ذوقِ سَرِ سرمست را هرگز نداند عاقلی
حالِ دلِ بیهوش را هرگز نداند هوشمند
دیوان شمس غزل شماره ۵۳۲
#رباعی شمارهٔ ۲۳۱
دیوان شمس ، مولوی ، رباعیات
تا شب میگو که روز ما را شب نیست
در مذهب عشق و عشق را مذهب نیست
عشق آن بحریست کش کران ولب نیست
بس غرقه شوند و ناله و یارب نیست
دیوان شمس ، مولوی ، رباعیات
تا شب میگو که روز ما را شب نیست
در مذهب عشق و عشق را مذهب نیست
عشق آن بحریست کش کران ولب نیست
بس غرقه شوند و ناله و یارب نیست
و از او "ابوبکر واسطی" میآید
که یک روز در بیمارستانی شد.
دیوانهای دید ها و هوی میکرد
و نعره میزد. گفت:
آخر چنین بندی گران بر پای تو نهادهاند
چه جای نشاط است و هاوهوی؟
گفت: ای غافل!
بند بر پای من است نه بر دل من.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#تصحیح
#استاد_شفیعی_کدکنی
که یک روز در بیمارستانی شد.
دیوانهای دید ها و هوی میکرد
و نعره میزد. گفت:
آخر چنین بندی گران بر پای تو نهادهاند
چه جای نشاط است و هاوهوی؟
گفت: ای غافل!
بند بر پای من است نه بر دل من.
#تذکرةالاولیاءعطارنیشابوری
#تصحیح
#استاد_شفیعی_کدکنی
مولانا در سرآغاز مثنوی از جدایی شکایت میکند، جداییِ اصلی:
«هرکسی کاو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصلِ خویش»
این جدایی، ناظر به جداییِ بزرگ است، زیرا آدمی به فراخورِ خاک آفریده شده و در معرضِ «خُسر» است؛ هرچند در عین حال حسرتِ دنیای برتر را از یاد نمیبَرَد. پا بر زمین دارد و سر بر آسمان.
مولانا در فراقِ آن «ناکجاآباد» و آن موجودِ آرمانی است، و چون آن را به دست نمیآورد، ناچار به «شمس» میآویزد. شمس در واقع جانشینِ یک گمشدهی خیالی است، و عقل کرد که خود را ناپدید کرد وگرنه با گذشت زمان از چشمِ مولانا میافتاد.
گاه یک خیال بیش از واقعیّت میتواند منشاء اثر شود. مثنوی میگوید:
«تو جهانی بر خیالی بین روان».
اگر بشر برخوردار از "خیال" نبود، چه میشد؟
دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
«هرکسی کاو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصلِ خویش»
این جدایی، ناظر به جداییِ بزرگ است، زیرا آدمی به فراخورِ خاک آفریده شده و در معرضِ «خُسر» است؛ هرچند در عین حال حسرتِ دنیای برتر را از یاد نمیبَرَد. پا بر زمین دارد و سر بر آسمان.
مولانا در فراقِ آن «ناکجاآباد» و آن موجودِ آرمانی است، و چون آن را به دست نمیآورد، ناچار به «شمس» میآویزد. شمس در واقع جانشینِ یک گمشدهی خیالی است، و عقل کرد که خود را ناپدید کرد وگرنه با گذشت زمان از چشمِ مولانا میافتاد.
گاه یک خیال بیش از واقعیّت میتواند منشاء اثر شود. مثنوی میگوید:
«تو جهانی بر خیالی بین روان».
اگر بشر برخوردار از "خیال" نبود، چه میشد؟
دکتر محمّدعلی اسلامینُدوشن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
#خیام
🔸🔹🔸
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
#خیام
🔸🔹🔸
هرکه او پیوسته با یاد خداست
لطف حق در شان وی بی منتهاست
پرشد از نور الهی کاینات
جان مستان غرقه بحر صفاست
حق تجلی میکند برکوه طور
موسیا برخیز میقات لقاست
#اسیری_لاهیجی
لطف حق در شان وی بی منتهاست
پرشد از نور الهی کاینات
جان مستان غرقه بحر صفاست
حق تجلی میکند برکوه طور
موسیا برخیز میقات لقاست
#اسیری_لاهیجی
یاران ره عشق بجز جور و جفا نیست
کس لایق این راه بجز اهل صفا نیست
گر راه صفا می طلبی راه جفا جو
کین راه مصفا ست بجز اهل صفا نیست
ای مرد خدا گر طلبی راه خدا را
این راه چنین ست که جز جور و جفا نیست
با صدق دل خود شنو وانگه قدم نه
زیرا که ره عشق بجز صدق و صفا نیست
ای یار بجز کار جفا خود دگری چیست
این راه صفا نیست، بجز اهل صفا نیست
#سلطان_باهو
کس لایق این راه بجز اهل صفا نیست
گر راه صفا می طلبی راه جفا جو
کین راه مصفا ست بجز اهل صفا نیست
ای مرد خدا گر طلبی راه خدا را
این راه چنین ست که جز جور و جفا نیست
با صدق دل خود شنو وانگه قدم نه
زیرا که ره عشق بجز صدق و صفا نیست
ای یار بجز کار جفا خود دگری چیست
این راه صفا نیست، بجز اهل صفا نیست
#سلطان_باهو
گفتم مَلِکا ترا کجا جویم من
وز خلعت تو وصف کجا گویم من
گفتا که مرا مجو بعرش و ببهشت
نزد دل خود که نزد دل پویم من
«عینالقضات همدانی»تمهیدات
وز خلعت تو وصف کجا گویم من
گفتا که مرا مجو بعرش و ببهشت
نزد دل خود که نزد دل پویم من
«عینالقضات همدانی»تمهیدات
نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
نه ز بند تو رهایی، نه کنار تو نشستن
ای نگاه تو پناهم، تو ندانی چه گناهی ست
خانه و پنجره بر مرغک طوفان زده بستن
#شفیعی_کدکنی
نه ز بند تو رهایی، نه کنار تو نشستن
ای نگاه تو پناهم، تو ندانی چه گناهی ست
خانه و پنجره بر مرغک طوفان زده بستن
#شفیعی_کدکنی
ساز و آواز
@ostad_shajariyan
🎵 ساز آواز
💠آواز :محمدرضا شجریان
💠تار :داریوش پیرنیاکان
💠دستگاه :شور
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود.
💠💠💠 آواز استاد جان شجریان
💠آواز :محمدرضا شجریان
💠تار :داریوش پیرنیاکان
💠دستگاه :شور
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غم زده ای سوخته بود.
💠💠💠 آواز استاد جان شجریان