شبی کان سرو سیم اندام را درخواب میدیدم
تن خود را عیان از رعشه چون سیماب میدیدم
در آن تاریکی شب از فروغ #ماه روی او
ز روزن رفته بیرون شعله #مهتاب میدیدم
نمیدیدم تنش را از لطافت لیک روی خود
در آن آئینه چون برگ خزان در آب میدیدم
#محتشم_کاشانی
تن خود را عیان از رعشه چون سیماب میدیدم
در آن تاریکی شب از فروغ #ماه روی او
ز روزن رفته بیرون شعله #مهتاب میدیدم
نمیدیدم تنش را از لطافت لیک روی خود
در آن آئینه چون برگ خزان در آب میدیدم
#محتشم_کاشانی
هر آن مستی که بشناسد سر از پای
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
#شیخ_عطار_نیشابوری
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
#شیخ_عطار_نیشابوری
سرگشته دلا به دوست از جان راهست
ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راهست
#مولانا
ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راهست
#مولانا
جهان بگیرد اگر دادگُستَری داند
اُستاد مُحَمّدرضا شَجَریان
به قدّ و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جَهان بگیرَد اگر دادگُستَری دانَد
جَهان بگیرَد اگر دادگُستَری دانَد
انسانی که با سکوت دمخور نشود،
نمیتواند که با عشق من حرفی بزند.
کسی که با چشمش «باد» را نبیند،
چگونه میتواند کوچم را درک کند.
کسی که به صدای سنگ گوش نسپارد،
نمیتواند صدایم را بشنود.
کسی که در ظلمت نزیسته،
چگونه به تنهایی من ایمان میآورد...؟
شیرکو بیکس
نمیتواند که با عشق من حرفی بزند.
کسی که با چشمش «باد» را نبیند،
چگونه میتواند کوچم را درک کند.
کسی که به صدای سنگ گوش نسپارد،
نمیتواند صدایم را بشنود.
کسی که در ظلمت نزیسته،
چگونه به تنهایی من ایمان میآورد...؟
شیرکو بیکس
ما در خلوت به روی خلق ببستیم
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
ملک پری پیکری شدیم و برستیم
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم
داعی دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم
در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای
تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود دل
با همه عیاری از کمند نجستیم
تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
دوستی آن است سعدیا که بماند
عهد وفا هم بر این قرار که بستیم
افصح المتکلمین
از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
مردم هشیار از این معامله دورند
شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد
ملک پری پیکری شدیم و برستیم
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم
داعی دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم
در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای
تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود دل
با همه عیاری از کمند نجستیم
تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی نهاده بر کف دستیم
دوستی آن است سعدیا که بماند
عهد وفا هم بر این قرار که بستیم
افصح المتکلمین
ما از شکستِ توبه محابا نمیکنیم
چون زلف، حسن توبهء ما در شکستن است
کفارهء شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهء مستان نشستن است
#صائب_تبریزی
چون زلف، حسن توبهء ما در شکستن است
کفارهء شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهء مستان نشستن است
#صائب_تبریزی
شجریان ناز و فتنه گری
@Jane_oshaagh
آواز ابوعطا
ناز و فتنهگری (نام عشق)
با صدای استاد #محمدرضاشجریان
تار: #محمدرضالطفی
تنبک: #ناصرفرهنگفر
شاعر: #رهی_معیری
آهنگساز: #مرتضی_محجوبی
اجرای اول با صدای #مرضیه
پیشتر بازخوانی این تصنیف را
با صدای #همایون_شجریان
و تنظیم مزدا #انصاری
در آلبوم «شب جدایی» شنیده بودیم.
#جان_عشاق
ناز و فتنهگری (نام عشق)
با صدای استاد #محمدرضاشجریان
تار: #محمدرضالطفی
تنبک: #ناصرفرهنگفر
شاعر: #رهی_معیری
آهنگساز: #مرتضی_محجوبی
اجرای اول با صدای #مرضیه
پیشتر بازخوانی این تصنیف را
با صدای #همایون_شجریان
و تنظیم مزدا #انصاری
در آلبوم «شب جدایی» شنیده بودیم.
#جان_عشاق
ما از شکستِ توبه محابا نمیکنیم
چون زلف، حسن توبهء ما در شکستن است
کفارهء شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهء مستان نشستن است
#صائب_تبریزی
چون زلف، حسن توبهء ما در شکستن است
کفارهء شرابخوریهای بیحساب
هشیار در میانهء مستان نشستن است
#صائب_تبریزی
✨✨✨
کسی که متوجه شود چیزی را نمیفهمد؛
روی هم رفته در مسیر درست فهمیدن همهٔ چیزها قرار گرفتهاست.
✏#یوستین_گردر
📙#راز_فال_ورق
کسی که متوجه شود چیزی را نمیفهمد؛
روی هم رفته در مسیر درست فهمیدن همهٔ چیزها قرار گرفتهاست.
✏#یوستین_گردر
📙#راز_فال_ورق
بنمای رخ که باغ گلستانم آرزوست- شاملو
@injaZanVojuddarad
🎤#شاملو
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیرِ خدا و رستمِ دستانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گردِ شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
✍ #مولانا_جان❤️🍃
🍀
🍃🍀🍃🍀🌹🍀🍃🍀🍃
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیرِ خدا و رستمِ دستانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گردِ شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
✍ #مولانا_جان❤️🍃
🍀
🍃🍀🍃🍀🌹🍀🍃🍀🍃
استاد واقعی تو، مرکز درونیِ خودت است.
استادان بیرونی میتوانند کمک کنند،
اما کمک آنها در جهت پیدا کردن استاد درونی است.و وقتی استاد درونی پیدا شد، نیازی به استاد بیرونی نیست؛
تو استاد خودت شدهای. اما این زمانی اتفاق میافتد که بدون افکار، بدون کلمات، بدون تصورات، سکوت درونی را درک کرده باشی.وقتی سکوتی بیموج، بیفکر و بیحرکت را حس کردی، این سکوت استاد درونی تو میشود. وقتی آمادهی مرید بودن باشی، بدین معنا که تماماً دریافت کننده، خالی، بینفس، تسلیم و در آسودگی ژرف باشی، وقتی چیزی نگویی و فقط برای گوش دادن حاضر باشی، وقتی هیچ تئوری بر حقیقت وضع نکنی، برهنه، تهی و آمادهی اجازه دادن به حقیقت باشی تا خودش را آشکار کند، وقتی آمادهای تا به هرجا که حقیقت هدایتت میکند بروی، آنگاه تو مریدی.همین که مرید شوی، خود درونیات بر تو ظاهر میشود. وقتی مرید آماده است، استاد نیز آماده است. آن استادی است که زندگانیهای بسیاری در انتظار تو بوده است، آن کسی نیست جز خودِ درونیات، آتمن وجودت
پس میتوان گفت وقتی مریدی عالی هستی، استاد شدهای. دیگر مرید نیستی.
به مقام استادی دگرگون شدهای
#اشو
استادان بیرونی میتوانند کمک کنند،
اما کمک آنها در جهت پیدا کردن استاد درونی است.و وقتی استاد درونی پیدا شد، نیازی به استاد بیرونی نیست؛
تو استاد خودت شدهای. اما این زمانی اتفاق میافتد که بدون افکار، بدون کلمات، بدون تصورات، سکوت درونی را درک کرده باشی.وقتی سکوتی بیموج، بیفکر و بیحرکت را حس کردی، این سکوت استاد درونی تو میشود. وقتی آمادهی مرید بودن باشی، بدین معنا که تماماً دریافت کننده، خالی، بینفس، تسلیم و در آسودگی ژرف باشی، وقتی چیزی نگویی و فقط برای گوش دادن حاضر باشی، وقتی هیچ تئوری بر حقیقت وضع نکنی، برهنه، تهی و آمادهی اجازه دادن به حقیقت باشی تا خودش را آشکار کند، وقتی آمادهای تا به هرجا که حقیقت هدایتت میکند بروی، آنگاه تو مریدی.همین که مرید شوی، خود درونیات بر تو ظاهر میشود. وقتی مرید آماده است، استاد نیز آماده است. آن استادی است که زندگانیهای بسیاری در انتظار تو بوده است، آن کسی نیست جز خودِ درونیات، آتمن وجودت
پس میتوان گفت وقتی مریدی عالی هستی، استاد شدهای. دیگر مرید نیستی.
به مقام استادی دگرگون شدهای
#اشو
اندر سرم ار عقل و تمیز است توئی
وانچ از من بیچاره عزیز است توئی
چندانکه به خود مینگرم هیچ نیم
بالجمله ز من هر آنچه چیز است توئی
#حضرت_مولانا
وانچ از من بیچاره عزیز است توئی
چندانکه به خود مینگرم هیچ نیم
بالجمله ز من هر آنچه چیز است توئی
#حضرت_مولانا
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
مولانا
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
بیمار شود عاشق اما بنمی میرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎵 سوگند
💠آواز: محمد رضا شجریان
💠آهنگ:سلیم فروزان
💠تنظیم:فرهاد فخرالدینی
💠شعر: مسعود محمودی
💠💠💠 آواز استاد جان شجریان
💠آواز: محمد رضا شجریان
💠آهنگ:سلیم فروزان
💠تنظیم:فرهاد فخرالدینی
💠شعر: مسعود محمودی
💠💠💠 آواز استاد جان شجریان
با پیرِ خِرد، نهفته میگفتم دوش
کز من سخن از سرّ جهان هیچ مپوش
نرمک نرمک مرا همی گفت به گوش:
کین دیدنی است، گفتنی نیست خموش
#مولانا
کز من سخن از سرّ جهان هیچ مپوش
نرمک نرمک مرا همی گفت به گوش:
کین دیدنی است، گفتنی نیست خموش
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
• محمدرضا شجریان
• همایون شجریان
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
• محمدرضا شجریان
• همایون شجریان
دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
حمیرا
از برنامه گلهای رنگارنگ 500
بانو #حمیرا
با همراهی
#پرویزیاحقی
#مجیدنجاحی
شعر: #عمادخراسانی
دلم آشفته آن مايه ناز است هنوز
مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز...
بانو #حمیرا
با همراهی
#پرویزیاحقی
#مجیدنجاحی
شعر: #عمادخراسانی
دلم آشفته آن مايه ناز است هنوز
مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز...
First Live Show-@TARANOMEKOHANEPARSI
Mohammad reza Shajarian/Farhang Sharif
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاست
حضرت حافظ
آوای گرم #سیاوش(استاد محمد رضا شجریان)
با همراهی
تار استاد(فرهنگ شریف)
اجرای زنده در رادیو ایران
(بمناسبت عید سعید فطر)
╲\ ╭``┓
╭``🦋``╯
┗``╯ \╲
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست
نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است نه از خون شماست
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بیعیب کجاست
حضرت حافظ
آوای گرم #سیاوش(استاد محمد رضا شجریان)
با همراهی
تار استاد(فرهنگ شریف)
اجرای زنده در رادیو ایران
(بمناسبت عید سعید فطر)
╲\ ╭``┓
╭``🦋``╯
┗``╯ \╲