معرفی عارفان
1.26K subscribers
34.9K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
‍ محبت چون به غایت رسد آن را عشق خوانند.
و عشق خاص تر از محبت است. زیرا که همه عشقی محبت باشد، اما همه محبت عشق نباشد و محبت خاص تر از معرفت است، زیرا همه محبتی معرفت است، اما همه معرفتی محبت نباشد.


#شیخ_اشراق_سهروردی
#فتوای_عشق:
" ای عزیز، جمال لیلی دانه ای دان، بر دامی نهاده، و تو چه دانی که دام چیست؟
صیاد ازل چون خواست که از نهادمجنون مرکبی سازد از آن عشق خود، اما او را استعداد آن نبود که به دام جمال عشق ازل افتد که آنگاه به تابشی از ان هلاک شدی، بفرمود تا عشق لیلی را یک چندی از نهاد مجنون مرکبی ساختند، تا پخته عشق لیلی شود و آنگاه بار کشیدن عشق او را قبول تواند کردن." ......

#عین_القضات_همدانی
#تمهیدات


ندارد پای عشق او دل بی دست و بی پایم

که روز و شب چو مجنونم سر زنجیر می خایم

منم افتاده در سیلی اگر مجنون آن لیلی

ز من گر یک نشان خواهد نشانی هاش بنمایم



#مولانا
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند


جناب_حافظ
با دلی رفته به استسقا
که معاصیش هیچ غم نکند

با چنین دل چه جای بارانست
کابر بر تو کمیز هم نکند

با همه خلق جهان گر چه از آن
بیشتر بی‌ره و کمتر به رهند

تو چنان زی که بمیری برهی
نه چنان چون تو بمیری برهند

جناب_سنایی
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست

ای بسا اسب تیز رو که بماند
که خر لنگ جان بمنزل برد

بس که در خاک تندرستان را
دفن کردیم و زخم خورده نمرد

حضرت_سعدی
اگر آدمی را شادی
در دل آید جزای آن است که کسی را شاد کرده
و اگر غمگین می شود کسی را غمگین کرده
این ارمغان های آن عالم است و نمکدار روز جزاست تا بدین اندک ، آن بسیار را فهم کنند.

فیه_ما_فیه
هزار معنیِ دیگر
به غیر از آنچه تو دانی
درون عـشق نهفته ست
كجاست آنكه تواند،
یک از هزار شمارد...؟

#شفیعی_كدكنى
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینم دیدار آشنا را


صدا #شهرام_ناظری
شعر #حضرت_حافظ

نوازندگان گروه دستان:
بربط #حسین_بهروزی_نیا
تنبک،دف #پژمان_حدادی
تار #حمید_متبسم
کمانچه #کیهان_کلهر
آن دیده که دیدن بو بود کارش
از گریه تباه می شود مگذارش

وان دل که به تو بود همه بازارش
در حلقه ی زلف توست نیکو دارش


#مهستی_گنجوی
ایمان بی عشق
اسارت در دیگران است
و عشق بی ایمان،اسارت در خود


#علی_شریعتی
«دیگه بسمه»

یه عمر در آرزوست خدا خدا کرده دلم
همه‌ی امیدشو جز تو رها کرده دلم
یه عمره در آرزویت خدا خدا کرده دلم...

صدا #بانومهستی
شعر #محمدعلی_شیرازی
آهنگ #حبیب‌الله_بدیعی
سال ۱۳۵۰
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ زیبا «دیگه بسمه»
از #بانومهستی



... سپیده‌ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

#هوشنگ_ابتهاج


و گفت:
عابد ِ به حقیقت و عامل ِ به صدق ،
آن بود که به تیغ جهد سر همه مرادات بردارد ؛
و همه شهوات و تمنای او در محبت حق ناچیز شود .

آن دوست دارد که حق خواهد
و آن آرزو کند که حق شاهد او بود ...




بایزید بسطامی
📖تذکرة الأولیاء
پرسید شرط دوستی با تو چیست ؟
فرمود هر آن که بر آستان ما شود پرسمش تو کیستی ؟
اگر گوید من فلانی هستم به حال خود رهایش کنم،
و اگر گوید من نمی‌دانم کیستم، راهنمایش باشم
و اگر گوید من خود نیستم، کلامش را می‌شنوم و او را به کردارش می‌نگرم.

مقالات
شمس_تبریزی
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست

هر دمی صد جهان ز جان خواهم
تا فشانم بپای حضرت دوست

چشم فتّان او بلای دل است
دل فدای بلای حضرت دوست

هست پاداش نیستی هستی
نیست شو در هوای حضرت دوست

گر فنا شد وجود ما گوشو
باد دائم بقای حضرت دوست

از دل و دین و هست و نیست برست
هرکه شد مبتلای حضرت دوست

با سگ کویش آنکه اُنس گرفت
شد سوا از سوای حضرت دوست

هر کرا کُشت خونبهایش شد
ای فدای بهای حضرت دوست

خلد و کوثر بجرعه ای بفروش
غیر مگزین بجای حضرت دوست

دِیر جویان و هم حرم پویان
همه رو در سرای حضرت دوست

جمله زیر لوای رحمت بین
خاصه اهل ولای حضرت دوست

گاه جامم بلب گهی جانم
تا چه باشد رضای حضرت دوست

دم عیسی گرفت باد سحر
از دم جانفزای حضرت دوست

گشت اسرار از سرایت فیض
مرغ دستانسرای حضرت دوست


ملا هادی سبزواری
خداوند صورت ظاهر انسان را مطابق با عالم ، و صورت باطن وی را مطابق با خود آفرید.
شیخ محیی الدین بن عربی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درد است ،
که آدمی را رهبر است.
در هر کاری که هست ، تا او را درد آن کار و عشق آن کار در درون برنخیزد ، او قصد آن کار نکند .
کارِ بی درد میسر نشود.
خواه دنیا ، خواه آخرت ،
خواه بازرگانی ، خواه پادشاهی ، خواه علم.

تن ، همچون مریم است و هر یک عیسی ایی در درون داریم.
اگر ما را دردش پیدا شود ، عیسی ی ما متولد شود ، و اگر ،
درد نباشد ، عیسی هم از آن راه نهانی که آمد ،
باز به اصل خود بازگردد .

📚فیه ما فیه
#مولانا
؏شـــــق....
نمازِ دل اسٺ....
مسجدِ او ڪوۍدوسٺ....

سیف‌فرغانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صوفی کسی است که کتاب خدای را دردست راست خویش گیرد وسنّت رسول را در دست چپ خویش.
وبه یک چشم در بهشت نگرد وبه دیگر چشم به دوزخ.
و دنیا را ازاری کند بر میان وآخرت را ردایی برتن.
واز میان آن دو مولی را خطاب کند که لبّیک اللهم لبّیک!


بایزید بسطامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صوفی کسی است که کتاب خدای را دردست راست خویش گیرد وسنّت رسول را در دست چپ خویش.
وبه یک چشم در بهشت نگرد وبه دیگر چشم به دوزخ.
و دنیا را ازاری کند بر میان وآخرت را ردایی برتن.
واز میان آن دو مولی را خطاب کند که لبّیک اللهم لبّیک!


بایزید بسطامی