معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
.

وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد
مرده آن تن که بدو مژده جانی نرسد

تیره صبحی که مرا از تو سلامی نرسد
تلخ روزی که ز شهد تو بیانی نرسد

#مولانا از غزل ۷۹۶
.
دل در پریدن است چو شبنم ز روی تو
خون مشک می‌شود به رگ گل ز بوی تو

یک صبح، سینه چاک گذشتی ز گلستان
گل پاره کرده است گریبان، به بوی تو

#حزین لاهیجی غزل۷۸۱

۲۳مهر درگذشت شاعر
کسانی می‌آیند با گناه و بعضی می‌آیند ،
با طاعت .

این نه طریق است که با این هیچ در‌نگنجد .
تو هر دو را فراموش کن ،
چه ماند :
الله
هر که به وقتِ گفتار و اندیشه ،
خدای را با خویشتن نبیند ، در این دو جای ،
به آفت در افتد .

ابوالحسن خرقانی
 هان ای طبیب عاشقان
دستی فروکش بر برم
تابخت ورخت وتخت خود
برعرش وکرسی بر برم

بر گردن و بر دست من
بربند آن زنجیر را
افسون مخوان ز افسون تو
هر روز دیوانه ترم

#مولانا
تمام اتفاقات بدی که برای آدم‌ها رخ میده ربطی به شادی اونا نداره . وقتی اتفاقات درست پیش نمیرن ، ما اغلب خودمون رو مقصر همه اونا میدونیم . این نوع تفکر یعنی حس گناه و تقصیر نه تنها غم و اندوه به بار میاره بلکه باعث میشه توان واکنش مناسب و صحیح از ما گرفته بشه . حقیقت اینه که هر موقعیتی در زندگی ما برآیند چیزهایی هستن که قابل کنترل و چیزهایی که کنترلشان از دست ما خارجه . فکر نکن که مقصر وقوع همه حوادث بد تو هستی .
به یاد داشته باش اگر به جای تمرکز روی خطاها روی دستاوردهات متمرکز بشی احساس بهتری برای جبران خطا و پیشرفت پیدا می‌کنی.


#دکتر_احمد_حلت
آهِ تو فاش می‌کند عشقِ نهفته را، حزین!
دود، دلیل می‌شود آتشِ ناپدید را

#حزین_لاهیجی
نامِ پروانه مکن یاد، که نسبت نبوَد
با منِ سوخته‌دل، سوخته‌دامانی را

هر چه خواهی بکن، از دوریِ دیدار مگو
وحشت‌آباد مکن خاطرِ ویرانی را

عشق در دل چه خیال‌است که پنهان گردد
پرده‌پوشی نتوان آتشِ سوزانی را...

دستم از دامنِ دلدار جدا ماند حزین
چه کنم گر نکنم پاره گریبانی را؟

#حزین_لاهیجی
پایان نمی پذیرد شورِ حزینِ سرمست
حُسن ابتدا ندارد، عشق انتها ندارد...

#حزین_لاهیجی
حزین از درد تا کی می‌توان گرداند بالین را
مگر آسایش خواب اجل محکم کند پایی...

#حزین_لاهیجی
غنچه‌ای لب‌بسته‌ام، برچیده‌ دامان در بغل
دور از آسیبِ خزان دارم گلستان در بغل

از دورنگی‌های مردم خسته‌ام، حق با تو بود
باده پنهان در قبا دارند و قرآن در بغل

هیچ‌کس باور ندارد عشق را‌؛ تکلیف چیست؟
باید از این کفر بگریزیم، ایمان‌دربغل

جز تو معنای سکوتم را نمی‌فهمد کسی
در گلویم بغض بی‌تابی‌ست «توفان‌دربغل»

می‌روی؟ باشد، ولی رسم است هنگام وداع
یکدگر را گرم می‌گیرند یاران در بغل...

#حسین_دهلوی ( #سالروز_درگذشت)
آستان جانان
جمال الدین منبری
شراب عشق.در دستگاه ماهور
آهنگساز و رهبر ارکستر
استاد #حسین_دهلوی
شعر #مولانا
خواننده #جمال_الدین_منبری
اجرای ارکستربزرگ مضرابی
تالار وحدت.سال۱۳۷۱
۶۶ نوازنده سازهای مضرابی
ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺑﯽ ﺩﻝ ﻭ ﺑﯽ ﻳﺎﺭ ﻭ ﻳﻘﻴﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ
ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑـﯽ ﺩﻝ ﺑـﯽ ﻳــﺎﺭ ﻭ ﻧـﻪ ﻣﺮﺩ ﺳﻔﺮﻡ

خاﮎ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻫﻮﺍﯼ ﻟـﺐ ﺗﻮﺳﺖ
ﺳــﺎﺯﮔﺎﺭﯼ ﻧــﮑﻨﺪ ﺁﺏ ﻭ ﻫــﻮﺍﯼ ﺩﮔـــﺮﻡ

#سعدی
هر سر موی مرا با تو هزاران کارست
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست؟

بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست؟

#حافظ
گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن
گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

#مولانا
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست

بی‌دلان را عیب کردم لاجرم بی‌دل شدم
آن گنه را این عقوبت همچنان بسیار نیست

#سعدی
هر چیز را به عمر توان یافتن بدل
جز روزگار عمر که آن را بدیل نیست

#نزاری_قهستانی
ایزد زمین کوی توراخاک سرمه ساخت
تا ره به پای دیده رود کاروان دل...

#طالب_آملی
چو سرمه، خاک من از شهر آشنایی هاست
ز چشم یار بپرسید دودمان مرا

#فقیر_دهلوی


ز بس کردم خیالِ او، خیالی کرده‌ام خود را
عجب دیوانه‌ی آشفته‌حالی کرده‌ام خود را

«قاضی سعیدِ قمی / متخلص به تنها»


اکنون که دلم به دستِ عشق است گرو
نی رایِ سفر مانده نه پایِ تک و دو
دیگر مکش انتظارِ من، ای هم‌ره!
بگذار مرا و راهِ خود گیر و برو

«میلیِ مشهدی (هروی)»



‌‌
‌‌

پیشِ ساغر، شیشه گردن کج کند. دانی چرا؟
یعنی از گیرنده بر بخشنده جایِ منت است!

کلیم