ای سالك،
دنیا نه جای آسایش است، بلکه جای آزمایش است.
یکی را همت بهشت، یکی را دولت دوست.
ای من به فدای آن که همتش، همه اوست.
طالب دنیا، رنجور است و طالب عقبی، مزدور است و طالب مولا، مسرور...
دنیا طلبا تو در جهان رنجوری
عقبا طلبا تو از حقیقت دوری
مولا طلبا که داغ مولا داری
اندر دو جهان مظفر و منصوری
نصایح
خواجه عبدالله انصاری
دنیا نه جای آسایش است، بلکه جای آزمایش است.
یکی را همت بهشت، یکی را دولت دوست.
ای من به فدای آن که همتش، همه اوست.
طالب دنیا، رنجور است و طالب عقبی، مزدور است و طالب مولا، مسرور...
دنیا طلبا تو در جهان رنجوری
عقبا طلبا تو از حقیقت دوری
مولا طلبا که داغ مولا داری
اندر دو جهان مظفر و منصوری
نصایح
خواجه عبدالله انصاری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پُر سَرى آمد كه با من سِرّى بگو.
گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن،
من سِرّ با آن كس توانم گفتن
كه او را در او نبینم، خود را در او ببینم.
سِرّ خود را با خود گویم.
#حضرت_شمس
گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن،
من سِرّ با آن كس توانم گفتن
كه او را در او نبینم، خود را در او ببینم.
سِرّ خود را با خود گویم.
#حضرت_شمس
دلدار بود دين و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به يکبار هر چهار
گويند صبر کن که بيايد نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جايي که يار نيست دلم را قرار نيست
من آزموده ام دل خود را هزار بار
عاقل به اختيار نخواهد هلاک خويش
پيش از هلاک من ز کفم رفت اختيار
تا يار هست از پي کاري نمي روم
دلداده را چکار به از عشق روي يار
#شوريدگي_نکوست_به_سوداي_زلف_دوست
#ديوانگي_خوشست_به_اميد_چشم_يار💞
آخر نمود بخت مرا زلف يار من
چون خويش سرنگون و پريشان و بي قرار
غم صد هزار مرتبه گردد جهان بگشت
جز من نيافت همدمي از خلق روزگار
قاآني از جفاي جهان هيچ غم مخور
مي خور به يمن عاطفت صاحب اختيار
#قاآنی
چون او برفت رفت به يکبار هر چهار
گويند صبر کن که بيايد نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جايي که يار نيست دلم را قرار نيست
من آزموده ام دل خود را هزار بار
عاقل به اختيار نخواهد هلاک خويش
پيش از هلاک من ز کفم رفت اختيار
تا يار هست از پي کاري نمي روم
دلداده را چکار به از عشق روي يار
#شوريدگي_نکوست_به_سوداي_زلف_دوست
#ديوانگي_خوشست_به_اميد_چشم_يار💞
آخر نمود بخت مرا زلف يار من
چون خويش سرنگون و پريشان و بي قرار
غم صد هزار مرتبه گردد جهان بگشت
جز من نيافت همدمي از خلق روزگار
قاآني از جفاي جهان هيچ غم مخور
مي خور به يمن عاطفت صاحب اختيار
#قاآنی
گفت:اعرابیی دیدم در طواف،تنی نزار و زرد و استخوان بگداخته.بر او گفتم:تو مُحبّی؟گفت:بلی.گفتم:حبیب تو به تو نزدیک است یا از تو دور؟گفت:نزدیک.گفتم:موافق است یا ناموافق؟ گفت موافق.گفتم:سبحان الله؟
محبوب تو به تو قریب(نزدیک)،و تو بدین زاری و نزاری! اعرابی گفت:ندانسته ای که عذاب قرب و موافقت سخت تر بُوَد هزار بار از عذاب بُعد و مخالفت؟
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ذالنون_مصری
محبوب تو به تو قریب(نزدیک)،و تو بدین زاری و نزاری! اعرابی گفت:ندانسته ای که عذاب قرب و موافقت سخت تر بُوَد هزار بار از عذاب بُعد و مخالفت؟
#شیخ_فرید_الدین_عطار_نیشابوری
#تذکره_الاولیاء
#ذکر_ذالنون_مصری
آنچه می گویند بعد از مصطفی(ص)،
و پیغامبران(ع)، وحی بر دیگران منزل نشود،
چرا نشود؟
الا آن را وحی نخوانند.
معنی آن باشد که میگوید:
اَلمُؤمِنُ یَنطُرُ بِنورِالله
مومن چون به نور خدا نظر می کند همه را ببیند،
اول را و آخر را،
غایب را و حاضر را
زیرا از نور خدا چیزی چون پوشیده باشد؟
و اگر پوشیده باشد، آن نور خدا نباشد.
پس معنی وحی است اگرچه آن را وحی نخوانند.
فیه ما فیه
و پیغامبران(ع)، وحی بر دیگران منزل نشود،
چرا نشود؟
الا آن را وحی نخوانند.
معنی آن باشد که میگوید:
اَلمُؤمِنُ یَنطُرُ بِنورِالله
مومن چون به نور خدا نظر می کند همه را ببیند،
اول را و آخر را،
غایب را و حاضر را
زیرا از نور خدا چیزی چون پوشیده باشد؟
و اگر پوشیده باشد، آن نور خدا نباشد.
پس معنی وحی است اگرچه آن را وحی نخوانند.
فیه ما فیه
شکارچی به دنبال سیمرغ سخن با خود توانم گفتن، یا هر که خود را دیدم در او، با او، سخن توانم گفت .کسی را می خواستم از جنس خود که او را قبله سازم وروی بدو آرم که ازخود ملول شده بودم .با کسی کمتر اختلاط کنم. با چنین صدری- که اگر همه عالم را غلبیر کنی نیابی- شانزده سال بود که سلام علیک بیش نمی کردم و رفت.
به حق تضرع می کردم که مرا به اولیاء خود اختلاط ده و هم صحبت کن.
به خواب دیدم که مرا گفتند که تو را با یک ولی هم صحبت کنیم.
گفتم کجاست آن ولی؟
شبی دیگر دیدم گفتند در روم است.
چون بعد چندین مدت بدیدم گفتند که وقت نیست هنوز الامور مرهونه باوقاتها.
« آبی بودم برخود می جوشیدم و می پیچیدم و بوی می گرفتم. تا وجود مولانا برمن زد، روان شد. اکنون می رود، خوش وتازه و خرم»
این خُمی بود از شراب ربانی، سر به گِل گرفته. هیچ کس را براین وقوف نه. دروعالم گوش نهاده بودم می شنیدم.
مقصود از وجود عالم ملاقات دو دوست بود که روی در هم نهند جهت خدا.
شمس الدین محمد تبریزی
به حق تضرع می کردم که مرا به اولیاء خود اختلاط ده و هم صحبت کن.
به خواب دیدم که مرا گفتند که تو را با یک ولی هم صحبت کنیم.
گفتم کجاست آن ولی؟
شبی دیگر دیدم گفتند در روم است.
چون بعد چندین مدت بدیدم گفتند که وقت نیست هنوز الامور مرهونه باوقاتها.
« آبی بودم برخود می جوشیدم و می پیچیدم و بوی می گرفتم. تا وجود مولانا برمن زد، روان شد. اکنون می رود، خوش وتازه و خرم»
این خُمی بود از شراب ربانی، سر به گِل گرفته. هیچ کس را براین وقوف نه. دروعالم گوش نهاده بودم می شنیدم.
مقصود از وجود عالم ملاقات دو دوست بود که روی در هم نهند جهت خدا.
شمس الدین محمد تبریزی
اختلاف وضع ها بیدل لباسی بیش نیست
ورنه یکرنگ است خون در پیکر طاووس و زاغ
بیدل دهلوی
ورنه یکرنگ است خون در پیکر طاووس و زاغ
بیدل دهلوی
هر دل که طواف کرد گرد در عشــق
هم کشته شد به آخر از خنجر عشــق
این نکته نوشتهاند بر دفتر عشــق
سر اوست ندارد آنکه دارد سر عشــق
#مولانا
هم کشته شد به آخر از خنجر عشــق
این نکته نوشتهاند بر دفتر عشــق
سر اوست ندارد آنکه دارد سر عشــق
#مولانا
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش....
#مولانا
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش....
#مولانا
امید رحمتست آری خصوص آن را که در خاطر
ثنای سید مرسل نبی محترم گردد
محمد کز ثنای فضل او بر خاک هر خاطر
که بارد قطرهای در حال دریای نعم گردد
#سعدی
ثنای سید مرسل نبی محترم گردد
محمد کز ثنای فضل او بر خاک هر خاطر
که بارد قطرهای در حال دریای نعم گردد
#سعدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لاف عشق و عاشقے را وه چه آسان میزنیم
خود خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم
بر زبان جارے همه مهر است و عهد است و وفا
لیک جمله در عمل خنجر به یاران میزنیم
مولانا❌❌❌
جعلی
سراینده رضا شاه شرقی
خود خزانیم و دم از شوقِ بهاران میزنیم
بر زبان جارے همه مهر است و عهد است و وفا
لیک جمله در عمل خنجر به یاران میزنیم
مولانا❌❌❌
جعلی
سراینده رضا شاه شرقی
هشتاد و دومین زادروز استاد محمدرضا شفیعی کدکنی است. از خداوند بزرگ برای شفیعیِ نازنین، عمر بلندتر و عزت افزونتر میطلبم. نامِ او زمزمهٔ نیمهشبِ مستان باد
به استاد شفیعی کدکنی:
از این درّه کوهیست تا چشمهٔ تو
تویی پاسخ چند و چون و چرایم
تویی بارش نمنمِ صبحگاهی
تویی خواب رویایی پر کشیدن
تویی آشنایم
تویی رمز ذکرِ اناالحق
تویی نامهٔ بوسعید از خراسان
تویی بوی رحمان
نه از سرزمین یمن، یا که از دوردستان بغداد یا شام
تویی بوی رحمان کز این خاکِ نزدیک بر ما وزیدی
همین خاکِ بسطام
تو را در بلندای اسطوره در نزد سیمرغِ عطار دیدم
تو را در همان لحظهٔ با شکوه و پر از رمزِ دیدار دیدم
همان دیدن مولوی، شمس را، و جهان را
همان جانِ جان را
تو را در همان لحظه در نزد آن دو
در آن گوشهٔ پاک بازار دیدم
تویی "آنِ" شعر سنایی
تو انگار آن رمز پاکی که از شعر جاویدِ حافظ به دوران افسردهٔ ما دمیدهست
تو با آن بزرگان نشستی، ولی پیش مایی
از این درّه کوهیست تا چشمهٔ تو
تویی پاسخ چند و چون و چرایم
تویی آشنایم
از این درّهٔ تنگ، ای چشمهٔ نور!
ای قلّهٔ دورِ در ابر مستور!
تو را میشناسم
تو را میستایم
جویا معروفی
به استاد شفیعی کدکنی:
از این درّه کوهیست تا چشمهٔ تو
تویی پاسخ چند و چون و چرایم
تویی بارش نمنمِ صبحگاهی
تویی خواب رویایی پر کشیدن
تویی آشنایم
تویی رمز ذکرِ اناالحق
تویی نامهٔ بوسعید از خراسان
تویی بوی رحمان
نه از سرزمین یمن، یا که از دوردستان بغداد یا شام
تویی بوی رحمان کز این خاکِ نزدیک بر ما وزیدی
همین خاکِ بسطام
تو را در بلندای اسطوره در نزد سیمرغِ عطار دیدم
تو را در همان لحظهٔ با شکوه و پر از رمزِ دیدار دیدم
همان دیدن مولوی، شمس را، و جهان را
همان جانِ جان را
تو را در همان لحظه در نزد آن دو
در آن گوشهٔ پاک بازار دیدم
تویی "آنِ" شعر سنایی
تو انگار آن رمز پاکی که از شعر جاویدِ حافظ به دوران افسردهٔ ما دمیدهست
تو با آن بزرگان نشستی، ولی پیش مایی
از این درّه کوهیست تا چشمهٔ تو
تویی پاسخ چند و چون و چرایم
تویی آشنایم
از این درّهٔ تنگ، ای چشمهٔ نور!
ای قلّهٔ دورِ در ابر مستور!
تو را میشناسم
تو را میستایم
جویا معروفی
بار الها
مقصـود عاشقان دو عالم،
لقایتوست
مطلوبطالبان بهحقیقت
رضایتوست
هرجاکهشهریاریو سلطانو سروریست
محکومحکمو حلقهبهگوش
گدایتوست
گر میکشی بهلطف گر میکشی
بهقهر
ما راضیایم هرچه بود رای،
رایتوست
امّید هرکسی بهنیازیّو
حاجتیست
امّیـــــد ما بهرحمت
بیمنتهایتوست ...
#سعدی_علیه_الرحمه
مقصـود عاشقان دو عالم،
لقایتوست
مطلوبطالبان بهحقیقت
رضایتوست
هرجاکهشهریاریو سلطانو سروریست
محکومحکمو حلقهبهگوش
گدایتوست
گر میکشی بهلطف گر میکشی
بهقهر
ما راضیایم هرچه بود رای،
رایتوست
امّید هرکسی بهنیازیّو
حاجتیست
امّیـــــد ما بهرحمت
بیمنتهایتوست ...
#سعدی_علیه_الرحمه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از جمله چیزها که اثر عظیم دارد در راه سلوک ، راست گفتن است!
سالِک اگر دروغ گوید، نفس خو کند!
پس هر خواب و هر واقعه که بیند دروغ باشد!
سالک باید که خود را شکسته دارد و تواضع پیشه کند که اثرِ عظیم دارد!
و در خَلق به چشم شفقت نگاه کند و چنان پندارد که خلق، فرزندان و برادران اویند!
#سهروردی
#رساله_بستان_القلوب
سالِک اگر دروغ گوید، نفس خو کند!
پس هر خواب و هر واقعه که بیند دروغ باشد!
سالک باید که خود را شکسته دارد و تواضع پیشه کند که اثرِ عظیم دارد!
و در خَلق به چشم شفقت نگاه کند و چنان پندارد که خلق، فرزندان و برادران اویند!
#سهروردی
#رساله_بستان_القلوب