انسان هرقدر که عالم باشد و دانش اندوخته یا مال بسیاری به دست آورده باشد، از زیبایی بهره برده و انواع داراییهای ظاهرا مطلوب دنیوی در تملّک او باشد؛ اگر حقیقتا به این آگاهی رسیده باشد که همۀ این داراییها روزی فنا خواهد شد و ذرّهای بر جا نخواهد ماند، هرگز به درّه کبرورزی سقوط نخواهد کرد.
به تعبیر مولانا انسانِ آگاه و صاحبمعرفت در هیچ موقعیّت این دنیا مدّعی دَم و باد و بُروت نخواهد شد.
مولانا فنا و ناپایداری عالم و آدم را به خانهای از جنس تارعنکبوت تشبیه میکند که سستترین خانههاست. این تمثیل از آیۀ چهل و یکم سورۀ عنکبوت برگرفته شده (و همانا سستترین خانهها خانۀ عنکبوت است)
به همین دلیل یکی از آموزههای مولانا قناعت است. انسان هر چقدر بیشتر داشته باشد در اضطراب بیشتری قرار خواهد گرفت و رنج روحی و روانی او بیشتر خواهد بود.
قناعت به آدمی آرامش و طمأنینۀ روحی و روانی میدهد و او را از کشمکشها و هراسهای بیهوده رهایی میبخشد.
چند دعویّ و دَم و باد و بُروت؟
ای تو را خانه چو بیتالعنکبوت
(مثنوی، دفتر اول)
به تعبیر مولانا انسانِ آگاه و صاحبمعرفت در هیچ موقعیّت این دنیا مدّعی دَم و باد و بُروت نخواهد شد.
مولانا فنا و ناپایداری عالم و آدم را به خانهای از جنس تارعنکبوت تشبیه میکند که سستترین خانههاست. این تمثیل از آیۀ چهل و یکم سورۀ عنکبوت برگرفته شده (و همانا سستترین خانهها خانۀ عنکبوت است)
به همین دلیل یکی از آموزههای مولانا قناعت است. انسان هر چقدر بیشتر داشته باشد در اضطراب بیشتری قرار خواهد گرفت و رنج روحی و روانی او بیشتر خواهد بود.
قناعت به آدمی آرامش و طمأنینۀ روحی و روانی میدهد و او را از کشمکشها و هراسهای بیهوده رهایی میبخشد.
چند دعویّ و دَم و باد و بُروت؟
ای تو را خانه چو بیتالعنکبوت
(مثنوی، دفتر اول)
دیوجانس کلبی از استوانههای حکیمان یونان بود. وی زاهدانه میزیست و لباس ژنده میپوشید، و چیزی ذخیره نمی کرد، و منزل نداشت. روزی اسکندر او را به دربار خود دعوت کرد، به فرستاده اسکندر گفت: همان چیزی که تو را منع کرد از اینکه به اینجا بیایی، مرا منع کرد که آنجا بیایم. بی نیازی تو به خاطر سلطنتت تو را منع کرد و بی نیازی من به خاطر قناعتم مرا منع نمود.
[کشکول شیخ بهایی - دیوجانس]
[کشکول شیخ بهایی - دیوجانس]
حکیمی دیگر گفته است: غنی شدنت از چیزی بهتر از غنی شدنت به آن چیز است.
گویم
ای چرخ که با مردم نادان یاری
پیوسته بر اهل فضل غم میباری
هر لحظه زتو بر دل من بار غمست
گویا زاهل دانشم پنداری
[کشکول شیخ بهایی - قناعت]
گویم
ای چرخ که با مردم نادان یاری
پیوسته بر اهل فضل غم میباری
هر لحظه زتو بر دل من بار غمست
گویا زاهل دانشم پنداری
[کشکول شیخ بهایی - قناعت]
قال الله تعالى: وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ
خداوند مىفرمايد: نشانههاى خود را در شما قرار دادهايم آيا نشانههاى او را در خودتان نمىبينيد.اگر هر كدام از ما هستى خود را چون آينهاى بدانيم كه بخواهيم در آن نشانههاى آفريدگار خود را مشاهده كنيم به نظر شما كداميك از نشانههاى او را خواهيم ديد؟ آيا در خود نشانۀ هستى، حيات، علم، قدرت، بينايى، شنوايى، اراده، حكمت، عدل، هدايت وفعاليت او را نخواهيم ديد؟ آيا در خود نشانۀ محبت، انس، رفاقت، رحمت، مهربانى ورأفت او را نمىيابيم؟ آيا در خود علامتها و نشانههاى قضا، قدر، صنع و خلقت او را حسنمىكنيم؟
چه زيباست كلام حضرت على (ع) كه در دعاى كميل به شاگردان خود آموخت:
«و باسمائك التي ملأت اركان كل شىء» يعنى: بارالها تو را مىخوانم و از تو طلب مىكنم نشانههايت را كه پر كرده است اركان هستى هر چيزى را.
با دقت در اعضا و جوارح خويش مىتوانيم نشانههاى آن بزرگ، آن صاحب نشان ناپيدا را مشاهده كنيم.
و لذا خداوند را غيب الغيوب يعنى پنهان همۀ پنهانها و از همۀ پنهانها پنهانتر مىخوانند
زيرا از شدت ظهور و پيدايى ناپيدا مىنمايد
و همه چيز مالامال از نشانههاى او است و عالم نمود او است و او بود محض و مطلق و صرف و بدون قيد و تعين است.
ما همه شیران ولی شیر علم
حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
«مولوی»مثنوی شریف
خداوند مىفرمايد: نشانههاى خود را در شما قرار دادهايم آيا نشانههاى او را در خودتان نمىبينيد.اگر هر كدام از ما هستى خود را چون آينهاى بدانيم كه بخواهيم در آن نشانههاى آفريدگار خود را مشاهده كنيم به نظر شما كداميك از نشانههاى او را خواهيم ديد؟ آيا در خود نشانۀ هستى، حيات، علم، قدرت، بينايى، شنوايى، اراده، حكمت، عدل، هدايت وفعاليت او را نخواهيم ديد؟ آيا در خود نشانۀ محبت، انس، رفاقت، رحمت، مهربانى ورأفت او را نمىيابيم؟ آيا در خود علامتها و نشانههاى قضا، قدر، صنع و خلقت او را حسنمىكنيم؟
چه زيباست كلام حضرت على (ع) كه در دعاى كميل به شاگردان خود آموخت:
«و باسمائك التي ملأت اركان كل شىء» يعنى: بارالها تو را مىخوانم و از تو طلب مىكنم نشانههايت را كه پر كرده است اركان هستى هر چيزى را.
با دقت در اعضا و جوارح خويش مىتوانيم نشانههاى آن بزرگ، آن صاحب نشان ناپيدا را مشاهده كنيم.
و لذا خداوند را غيب الغيوب يعنى پنهان همۀ پنهانها و از همۀ پنهانها پنهانتر مىخوانند
زيرا از شدت ظهور و پيدايى ناپيدا مىنمايد
و همه چيز مالامال از نشانههاى او است و عالم نمود او است و او بود محض و مطلق و صرف و بدون قيد و تعين است.
ما همه شیران ولی شیر علم
حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد
آنک ناپیداست هرگز گم مباد
«مولوی»مثنوی شریف
محبوب هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت بر وى فروگذاشت، تا محب خوى فرا كند و او را پس پرده اشياء مى بيند، تا چون ديده آشنا شود و عشق سلسله شوق بجنباند، بمدد عشق و قوت شوق پرده ها يكان يكان فروگشايد، آنگاه پرتو سبحات غيريت موهوم را بسوزد و او بجاى او بنشيند و همگى عاشق شود، چنانكه گويد
هر چه گيرد ازو بدو گيرد
هر چه بخشد بدو ازو بخشد
لمعات عراقی
هر چه گيرد ازو بدو گيرد
هر چه بخشد بدو ازو بخشد
لمعات عراقی
باب اول در شناختن ايزد تعالى
آگاه باش اى پسر كه هيچ چيز نيست از بودنى و نابودنى و شايد بود كه آن شناختۀ مردم نگشت چنانكه اوست، جز آفريدگار جلّ جلاله كه شناخت را درو راه نيست و جزو همه شناخته گشت چه شناسندۀ خداى آنگه باشى كه ناشناس شوى و مثال شناخته چون منقوش است و شناسنده نقاش و گمان نقش، تا در منقوش [قبول] نقش، نباشدهيچ نقاش بر وى نقش نكند؛ نه بينى كه چون موم نقشپذيرتر از سنگست از موم مهر سازند و از سنگ نسازند. پس در همه شناختهاى قبول شناس است و آفريدگار قابل نيست؛ و تو بگمان در خود نگر در آفريدگار منگر و در ساز نگر و سازنده را بشناس و نگر تا درنگ ساخته سازنده از دست تو نربايد كه همه درنگى از زمان بود و زمان گذرنده است و گذرنده را آغاز و انجام بود.
و اين جهان را كه بسته همى بينى بند او خيره مدان و بىگمان باش كه بند او ناگشاده نماند و در آلاء و نعمآى آفريدگار انديشه كن و در آفريدگار انديشه مكن كه بىراهتر كسى آن بود كه جايى كه راه نبود راه جويد
چنانكه پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم گفت:
«تفكّروا فى آلاء اللّه و نعمآيه و لا تتفكروا فى اللّه.» و اگر كردگار بر زفان خداوند شرع بندگان را گستاخى شناختن راه خويش ندادى هرگز كس را دليرى آن نبودى كه در شناختن راه خداى عز و جل سخن گفتى كه بهر نامى و هر صفتى كه خداى را عزّ و جل بدان بخوانى بر موجب عجز و بيچارگى خود دان نه بر موجب الوهيت و ربوبيت كه تو خداى را تعالى را سزاى او نتوانى ستودن. پس چون بسزايى او او را نتوانى ستودن شناختن چون توانى؟ اگر حقيقت توحيد خواهى بدان كه هر چه در تو محالست در ربوبيت صدقست چون يكى اى كه هر كهيكى را بحقيقت بدانست از شرك برى گشت؛ يكى بر حقيقت خداست عزّ و جلّ و جز او همه دواند.
هر چه بصفت دو گردد يا بتركيب دو بود چون جسم يا بترتيب چون عدد و يا بجمع دو بود چون صفات و يا بصفت دو بود چون مبسوطات يا باتصال دو بود چون طبع و صورت يا در مقابلۀ چيزى دو بود چون جوهر [و عرض] يا بتولد دو بود چون اصل و فرع يا بامكان دو بود چون مثل و شبه يا از هرسان چيزى را دو بود چون هيولى و عنصر يا از روى عدد دو بود چون مكان يا از روى مدد دو بود چون زمان يا از روى حد دو بود چون گمان و نشان يا از روى قبول چيزى دو بود چون خاصيت و بيش و كم بود چون مسكوك و با هستى و نيستى جزو بود چون ضدّ و فرق و هر چه جزو چگونگى دارد چون قياس، اين همه نشان دويست و هر چه نشان دوى دارد جز از خداى.
حقيقت توحيد آنست كه
بدانى كه هر چه اندر دل تو آيد نه خداى بود چه خداى تعالى آفريدگار آن چيز بود برى از شرك و شبه، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه.
قابوس نامه عنصر المعالی
آگاه باش اى پسر كه هيچ چيز نيست از بودنى و نابودنى و شايد بود كه آن شناختۀ مردم نگشت چنانكه اوست، جز آفريدگار جلّ جلاله كه شناخت را درو راه نيست و جزو همه شناخته گشت چه شناسندۀ خداى آنگه باشى كه ناشناس شوى و مثال شناخته چون منقوش است و شناسنده نقاش و گمان نقش، تا در منقوش [قبول] نقش، نباشدهيچ نقاش بر وى نقش نكند؛ نه بينى كه چون موم نقشپذيرتر از سنگست از موم مهر سازند و از سنگ نسازند. پس در همه شناختهاى قبول شناس است و آفريدگار قابل نيست؛ و تو بگمان در خود نگر در آفريدگار منگر و در ساز نگر و سازنده را بشناس و نگر تا درنگ ساخته سازنده از دست تو نربايد كه همه درنگى از زمان بود و زمان گذرنده است و گذرنده را آغاز و انجام بود.
و اين جهان را كه بسته همى بينى بند او خيره مدان و بىگمان باش كه بند او ناگشاده نماند و در آلاء و نعمآى آفريدگار انديشه كن و در آفريدگار انديشه مكن كه بىراهتر كسى آن بود كه جايى كه راه نبود راه جويد
چنانكه پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم گفت:
«تفكّروا فى آلاء اللّه و نعمآيه و لا تتفكروا فى اللّه.» و اگر كردگار بر زفان خداوند شرع بندگان را گستاخى شناختن راه خويش ندادى هرگز كس را دليرى آن نبودى كه در شناختن راه خداى عز و جل سخن گفتى كه بهر نامى و هر صفتى كه خداى را عزّ و جل بدان بخوانى بر موجب عجز و بيچارگى خود دان نه بر موجب الوهيت و ربوبيت كه تو خداى را تعالى را سزاى او نتوانى ستودن. پس چون بسزايى او او را نتوانى ستودن شناختن چون توانى؟ اگر حقيقت توحيد خواهى بدان كه هر چه در تو محالست در ربوبيت صدقست چون يكى اى كه هر كهيكى را بحقيقت بدانست از شرك برى گشت؛ يكى بر حقيقت خداست عزّ و جلّ و جز او همه دواند.
هر چه بصفت دو گردد يا بتركيب دو بود چون جسم يا بترتيب چون عدد و يا بجمع دو بود چون صفات و يا بصفت دو بود چون مبسوطات يا باتصال دو بود چون طبع و صورت يا در مقابلۀ چيزى دو بود چون جوهر [و عرض] يا بتولد دو بود چون اصل و فرع يا بامكان دو بود چون مثل و شبه يا از هرسان چيزى را دو بود چون هيولى و عنصر يا از روى عدد دو بود چون مكان يا از روى مدد دو بود چون زمان يا از روى حد دو بود چون گمان و نشان يا از روى قبول چيزى دو بود چون خاصيت و بيش و كم بود چون مسكوك و با هستى و نيستى جزو بود چون ضدّ و فرق و هر چه جزو چگونگى دارد چون قياس، اين همه نشان دويست و هر چه نشان دوى دارد جز از خداى.
حقيقت توحيد آنست كه
بدانى كه هر چه اندر دل تو آيد نه خداى بود چه خداى تعالى آفريدگار آن چيز بود برى از شرك و شبه، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه.
قابوس نامه عنصر المعالی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞جشن هنر شیراز
💠اساتید :
محمدرضا شجریان
محمدرضا لطفی
💠💠💠آواز استاد شجریان
💠اساتید :
محمدرضا شجریان
محمدرضا لطفی
💠💠💠آواز استاد شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠آواز :محمدرضا شجریان
💠سنتور :منصور صارمی
💠دستگاه :مخالف سهگاه
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت ، که مست روی تو باشم
👤سعدی
💠💠💠 آواز استاد شجریان
💠سنتور :منصور صارمی
💠دستگاه :مخالف سهگاه
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت ، که مست روی تو باشم
👤سعدی
💠💠💠 آواز استاد شجریان
مگو کنار تو اهل گناه خواهم شد
بگیر دست مرا سر به راه خواهم شد
مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن
در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد
اگرچه برکه ی آرام بوده ام یک عمر
پلنگ وار هواخواه ماه خواهم شد
بمان که حرف کسی روی من اثر نکند
مرو که آینه ی غرق آه خواهم شد
اگرچه کلبه متروک دیده ای ما را
برای خستگی ات جان پناه خواهم شد
👤محمد حسن جمشیدی
📚طراح صحنه
بگیر دست مرا سر به راه خواهم شد
مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن
در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد
اگرچه برکه ی آرام بوده ام یک عمر
پلنگ وار هواخواه ماه خواهم شد
بمان که حرف کسی روی من اثر نکند
مرو که آینه ی غرق آه خواهم شد
اگرچه کلبه متروک دیده ای ما را
برای خستگی ات جان پناه خواهم شد
👤محمد حسن جمشیدی
📚طراح صحنه
همه عالم نگران،
تا نظر بخت بلند...
بر که افتد؟
که تو یک دم
نگرانش باشی….
سعدی
تا نظر بخت بلند...
بر که افتد؟
که تو یک دم
نگرانش باشی….
سعدی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎵به جفایی و قفایی
💠آواز:محمدرضا شجریان
💠تار:حسین علیزاده
💠کمانچه:کیهان کلهر
💠تنبک و آواز:همایون شجریان
💠شعر:سعدی
💠کنسرت همنوا با بم
💠💠💠آواز استاد شجریان
💠آواز:محمدرضا شجریان
💠تار:حسین علیزاده
💠کمانچه:کیهان کلهر
💠تنبک و آواز:همایون شجریان
💠شعر:سعدی
💠کنسرت همنوا با بم
💠💠💠آواز استاد شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غمم غم بی و غمخوار دلم غم
غمم هم مونس و هم یار و همدم
غمم نهله که مو تنها نشینم
مریزا بارکالله مرحبا غم
#باباطاهر | دشتستانی
آواز: استاد جان محمدرضا شجریان 🎤
صراحی آلتو: سینا جهان آبادی
آلبوم: مرغ خوشخوان
انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۰
🔸🔹🔸 آواز استاد شجریان 🎼
غمم هم مونس و هم یار و همدم
غمم نهله که مو تنها نشینم
مریزا بارکالله مرحبا غم
#باباطاهر | دشتستانی
آواز: استاد جان محمدرضا شجریان 🎤
صراحی آلتو: سینا جهان آبادی
آلبوم: مرغ خوشخوان
انتشار: ۲۸ شهریور ۱۳۹۰
🔸🔹🔸 آواز استاد شجریان 🎼
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساز و آواز
باصدای : استاد جان #محمدرضاشجریان
او راخود التفاتنبودش به صید من
منخویشتن اسیر کمند نظر شدم
دستگاه:چهارگاه
گوشه:مخالف.
باصدای : استاد جان #محمدرضاشجریان
او راخود التفاتنبودش به صید من
منخویشتن اسیر کمند نظر شدم
دستگاه:چهارگاه
گوشه:مخالف.
شجريان - دست منه بر دلم از غم دلبر مپرس
استاد شجريان
دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس...
عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت
حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس....
هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب
چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس.....
مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست
سوخته پر خوشتری هیچ تو از پر مپرس....
گر تو و دلدار سر هر دو یکی کرده ایت
پای دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس....
#مولانا
دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس
چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس...
عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت
حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس....
هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب
چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس.....
مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست
سوخته پر خوشتری هیچ تو از پر مپرس....
گر تو و دلدار سر هر دو یکی کرده ایت
پای دگر کژ منه خواجه از این سر مپرس....
#مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف شیدایی از کنسرت قاصدک
غزل از حافظ
آهنگ پرویز مشکاتیان
آواز استاد جان محمدرضا شجریان
تنبک همایون شجریان
غزل از حافظ
آهنگ پرویز مشکاتیان
آواز استاد جان محمدرضا شجریان
تنبک همایون شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوش دوش دوش که آن مه لقا
خوش ادا، با صفا، با وفا
از برم آمد و بنشست
🎼 دوش دوش
استاد محمدرضا شجریان💖
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟!
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟!
• ساز و آواز
• آواز : استاد شجریان
• تار نواز : استاد لطفی
• مایه : ابوعطا
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟!
• ساز و آواز
• آواز : استاد شجریان
• تار نواز : استاد لطفی
• مایه : ابوعطا
Mohammadreza Shajarian - 07. Ashke Mahtab.mp3
Mohammadreza Shajarian [SariMusic.IR]
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست!
همه دریا از آن ما کن ای دوست!
دلم دریا شد و دادم به دستت؛
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست!
• تصنیف : اشک مهتاب
• آواز : استاد شجریان
• آهنگساز : حسن یوسفزمانی
• سروده : سیاوش کسرایی
همه دریا از آن ما کن ای دوست!
دلم دریا شد و دادم به دستت؛
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست!
• تصنیف : اشک مهتاب
• آواز : استاد شجریان
• آهنگساز : حسن یوسفزمانی
• سروده : سیاوش کسرایی
Mohammadreza Shajarian - Gholame Chashm.mp3
مرا چشمی است خون افشان
ز دســــت آن کــــمـــان ابـــرو
• آواز : استاد جان شجریان
• آهنگساز : حسین علیزاده
• آلبوم : دلشدگان
• ترانهسرا : حافظ شیرازی
ز دســــت آن کــــمـــان ابـــرو
• آواز : استاد جان شجریان
• آهنگساز : حسین علیزاده
• آلبوم : دلشدگان
• ترانهسرا : حافظ شیرازی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هرگز نشان ندادند از کوی تو کسی را
زیـرا که راه کـویت اندر نشان نگنجد
• ساز آواز آسمان عشق
• آواز : استاد جان شجریان
• غزلیات حافظ شیرازی
زیـرا که راه کـویت اندر نشان نگنجد
• ساز آواز آسمان عشق
• آواز : استاد جان شجریان
• غزلیات حافظ شیرازی