معرفی عارفان
1.25K subscribers
36.7K photos
13.9K videos
3.25K files
2.85K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل برگی یله با باد گلاویز شدم
نَقشی از تابلوی حضرت پاییز شدم

تا به خود آمدم آن سوز گرفتارم کرد
برگی از دفترِ یک فصل غم‌ انگیز شدم


#محمد_بزاز
#محمد_اقبال_لاهوری یا علامه اقبال (اردو: علامه محمد اقبال)
۹نوامبر ۱۸۷۷ – ۲۱ آوریل ۱۹۳۸
)شاعر، فیلسوف، سیاست‌مدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود که اشعار زیادی نیز به زبان‌های فارسی و اردوسروده‌است. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور به‌طور رسمی «شاعر ملی» خوانده می‌شود.
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شده‌است، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را درکالج میسیونری اسکاتلند (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن ازدانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.

اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.

اقبال همواره کوشیده‌است که مردم را آگاه کرده و از بنداستعمار برهاند؛ از این رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگی‌های سیاسی آن زمان و اندیشه‌های اسلامی، او پذیرش ویژه‌ای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی را می‌توان در پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
دل‌بستگی و وابستگی اقبال به مولانا را می‌شود از جنس همان عشق پرسوز و گدازی دانست که خود مولانا را به شمس تبریزی مجذوب کرده‌است:

به کام خود دگر آن کهنه می‌ریز
که با جامش نیرزد ملک پرویز
ز اشعار جلال‌الدّین رومی
به دیوار حریم دل بیاویز
سراپا درد و سوز آشنائی
وصال او زبان‌دان جدائی
جمال عشق گیرد از نی او
نصیبی از جلال کبریائی
به‌روی من در دل بازکردند
ز خاک من جهانی سازکردند
ز فیض او گرفتم اعتباری
که با من ماه و انجم سازکردند
خودی تا گشت مهجور خدائی
به فقر آموخت آداب گدائی
ز چشم مست رومی وام‌کردم
سروری از مقام کبریائی

نالهٔ یتیم نخستین اثر اقبال بود. وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایت‌الاسلام در لاهور خواند
مهمترین اثر علامه اقبال کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام (ترجمهٔ فارسی توسط محمد مسعود نوروزی) است که از ۷ فصل تشکیل شده‌است
پیش از آنی که به یک شعله بسوزانمِ‌شان
باز هم گوش سپردم به صدایِ غمِ‌شان

هر غزل گرچه خود از دردی و داغی می‌سوخت
دیدنی داشت ولی، سوختنِ با همِ‌شان

گفتی از خسته‌ترین حنجره‌ها می‌آمد
بغضِ‌شان، شیونِ‌شان، ضجّه‌یِ زیر و بمِ‌شان

نشنیدی و مباد آن که ببینی روزی
ماتمی را که به جان داشتم از ماتمِ‌شان

زخم‌ها خیره‌تر از چشم، تو را می‌جستند
تو نبودی که به حرفی بزنی مرهمِ‌شان

این غزل‌ها همه جان‌پاره‌ی دنیای من اند
لیک با این همه از بهرِ تو می‌خواهم‌شان

گر ندارند زبانی که تو را شاد کنند
بی‌صدا باد دگر زمزمه‌یِ مبهمِ‌شان

فکر نفرین به تو در ذهنِ غزل‌هایم بود
که دگر تاب نیاوردم و سوزاندمِ‌شان

#محمد_علی_بهمنی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌❊┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
از محبت جذبه ها گردد بلند
ارج می گیـــرد ازو ناارجمند

بی محبـت زنـدگی ماتم همه
کاروبارش زشت و نامحکم همه

عشق صیقل میزند فرهنگ را
جــــوهر آئینه بخشد سنگ را

اهل دل را سینهٔ سینا دهد
بـا هنـرمندان ید بیضا دهد

پیش او هر ممکن و موجود مات
جمله عالم تلخ و او شاخ نبات

گـــرمی افـکار مـا از نار اوست
آفریدن جان دمیدن کار اوست

عشق مور و مرغ و آدم را بس است
«عشق تنها هر دو عالم را بس است»

دلبری بی قاهری جادوگری است
دلبری با قاهری پیغمبری است

هر دو را در کار ها آمیخت عشق
عالمی در عالمی انگیخت عشق

#محمد_اقبال_لاهوری
حال من خوب است حال روزگارم خوب نیست !

حال خوبم را خودم باور ندارم خوب نیست...

#محمد_علی_بهمنی
غم زمانه خورم..-سعدی شیرین سخن
استادان مشکاتیان و شجریان
.
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم
به طاقتی که ندارم کدام بار کشم

نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم
نه پای عقل که در دامن قرار کشم

ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست
جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم

چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو
چرا صبور نباشم که جور یار کشم

شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل
ضرورت است که درد سر خمار کشم

گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید
کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم

#سعدی


#محمد_رضا_شجریان
#پرویز_مشکاتیان
#نوا
#فراق_یار



🍃🌸
هست معشوقی نهان اندر دلت
چشــم اگـــر داری بـیا بنمایمت

عاشقان او ز خــوبان خوب تر
خوشتر و زیباتر و محبوب تر

دل ز عشق او توانا می شود
خاک هم دوش ثریا می شود

خاک نجد از فیض او چالاک شد
آمد اندر وجد و بر افلاک شد

#محمد_اقبال_لاهوری
DelAhangaan
مرضیه _ بخوان به نام گل سرخ
⫸ خواننده : #مرضیه

بخوان بنام گل سرخ ...
شعر: #محمدرضا_شفیعی_کدکنی
آهنگ: #محمد_شمس
Jan Oshagh Va Gonbade Mina (Avaz Va Santoor)
@navayjan Mohammadreza Shajarian
آواز ‌#محمد رضا شجریان
با اهنگسازی استاد #مشکاتیان و شعر #حافظ
اواز #دشتی
گنبد مینا
.
ارامش و سکوت های دلنشینی تو دل این اواز هست...