ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا میداری
#حضرت_حافظ
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
سعی نابرده چه امید عطا میداری
#حضرت_حافظ
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به از این دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
#حضرت_حافظ
به از این دار نگاهش که مرا میداری
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
#حضرت_حافظ
گفتی چو حال دل شنود مهربان شود
مشکل که پیش دوست توان برد نام ما
از ما به ما پیام و هم از ما به ما سلام
رنج دلی مباد پیام و سلام ما
مقصود ما ز دهر هرآیینه نیستیست
یارب که هیچ دوست مبادا به کام ما
غالب به قول حضرت حافظ ز فیض عشق
((ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما))
#میرزا_اسدالله_غالب_دهلوی
گفتی چو حال دل شنود مهربان شود
مشکل که پیش دوست توان برد نام ما
از ما به ما پیام و هم از ما به ما سلام
رنج دلی مباد پیام و سلام ما
مقصود ما ز دهر هرآیینه نیستیست
یارب که هیچ دوست مبادا به کام ما
غالب به قول حضرت حافظ ز فیض عشق
((ثبت است بر جریدهی عالم دوام ما))
#میرزا_اسدالله_غالب_دهلوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان (بندگان) را زبر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
حضرت حافظ
استاد زنده یاد شجریان
عاشقان (بندگان) را زبر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
حضرت حافظ
استاد زنده یاد شجریان
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
#حافظ
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
#حافظ
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نام اثر: نخواهد شد.
شعر از حضرت حافظ
با صدای: کمیل نصری
آهنگساز: شورا کریمی
طرح و اجرا ..دستوطرح
🍃🍃💝🍃🍃
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
شعر از حضرت حافظ
با صدای: کمیل نصری
آهنگساز: شورا کریمی
طرح و اجرا ..دستوطرح
🍃🍃💝🍃🍃
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت
مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد
مرا روز ازل کاری به جز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آن جا رفت از آن افزون نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بیقانون نخواهد شد
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
که زخم تیغ دلدار است و رنگ خون نخواهد شد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف جانی صد آه
از آلبوم :خداوندگار اسرار
خواننده: همایون شجریان
تنظیم : سهراب پورناظری
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
ای بخت سرکش تنگش به برکش
گه جام زرکش گه کام دلخواه
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
حضرت حافظ
از آلبوم :خداوندگار اسرار
خواننده: همایون شجریان
تنظیم : سهراب پورناظری
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
ای بخت سرکش تنگش به برکش
گه جام زرکش گه کام دلخواه
آیین تقوا ما نیز دانیم
لیکن چه چاره با بخت گمراه
ما شیخ و واعظ کمتر شناسیم
یا جام باده یا قصه کوتاه
حضرت حافظ
بیذکر تو نیکو نبُود پیشهی دیگر
بیفکر تو باطل بُود اندیشهی دیگر
صهبای مَجازم ندهد نشئه، که باشد
کیفیّت مستان تو از شیشهی دیگر
کِی قطع نظر از تو توانم؟ که دواندهست
از هر مژه چشمت به دلم ریشهی دیگر
لبریز خیال تو ز بس گشته، نگنجد
در غمکدهی سینهام اندیشهی دیگر
ناخن گره از کار تو -«جویا!»- نگشاید
بر سینه قویتر زن از این تیشهی دیگر...
#جویا_تبریزی
بیفکر تو باطل بُود اندیشهی دیگر
صهبای مَجازم ندهد نشئه، که باشد
کیفیّت مستان تو از شیشهی دیگر
کِی قطع نظر از تو توانم؟ که دواندهست
از هر مژه چشمت به دلم ریشهی دیگر
لبریز خیال تو ز بس گشته، نگنجد
در غمکدهی سینهام اندیشهی دیگر
ناخن گره از کار تو -«جویا!»- نگشاید
بر سینه قویتر زن از این تیشهی دیگر...
#جویا_تبریزی
روزگارم تیره شد خورشید سیمایی کجاست؟
رفت از دستم عنان مژگان گیرایی کجاست؟
نعل من چون آب از هر موجهای در آتش است
در ریاض آفرینش سرو بالایی کجاست؟
جبههٔ وا کرده طوطی را به گفتار آورد
شد فراموشم سخن، آیینه سیمایی کجاست؟
داغ مجنون می شود از مهر خاموشی زیاد
در میان این غزالان چشم گویایی کجاست؟
شیشهٔ نازکدلی دارم مهیای شکست
ای سبکدستان، دل چون سنگ خارایی کجاست؟
نقش شیرین را به تردستی ز کوه بیستون
می توانم محو کردن، کارفرمایی کجاست؟
گردباد اینجا نفس را راست نتوانست کرد
درخور مجنون من دامان صحرایی کجاست؟
چند پرسی صائب از عالم تمنای تو چیست؟
در دل آزادهٔ عاشق تمنایی کجاست؟
#صائب_تبریزی
رفت از دستم عنان مژگان گیرایی کجاست؟
نعل من چون آب از هر موجهای در آتش است
در ریاض آفرینش سرو بالایی کجاست؟
جبههٔ وا کرده طوطی را به گفتار آورد
شد فراموشم سخن، آیینه سیمایی کجاست؟
داغ مجنون می شود از مهر خاموشی زیاد
در میان این غزالان چشم گویایی کجاست؟
شیشهٔ نازکدلی دارم مهیای شکست
ای سبکدستان، دل چون سنگ خارایی کجاست؟
نقش شیرین را به تردستی ز کوه بیستون
می توانم محو کردن، کارفرمایی کجاست؟
گردباد اینجا نفس را راست نتوانست کرد
درخور مجنون من دامان صحرایی کجاست؟
چند پرسی صائب از عالم تمنای تو چیست؟
در دل آزادهٔ عاشق تمنایی کجاست؟
#صائب_تبریزی
گفتمش ای دوست
گلپا
«در زدم و گفت کیست»
استاد #گلپا
تار : #فریدون_حافظی
شعر : #معینی_کرمانشاهی
در زدم و گفت کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت اگر دوستی ! از چه در این پوستی ؟
دوست که در پوست نیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن آب گل دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفتمش اینهم دمیست ، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
در چو به رویم گشود ، جمله بود و نبود
دیدم و دیدم یکیست ، گفتمش ای دوست ، دوست
استاد #گلپا
تار : #فریدون_حافظی
شعر : #معینی_کرمانشاهی
در زدم و گفت کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن دوست چیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت اگر دوستی ! از چه در این پوستی ؟
دوست که در پوست نیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفت در آن آب گل دیده ام از دور دل
او به چه امید زیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
گفتمش اینهم دمیست ، گفت عجب عالمیست
ساقی بزم تو کیست ؟ گفتمش ای دوست ، دوست
در چو به رویم گشود ، جمله بود و نبود
دیدم و دیدم یکیست ، گفتمش ای دوست ، دوست
خـدایـا . . .
نور خود را در وجود ما متجلی فرما
که سخت محتاج آن هستیم .
خــدایـا . . .
برکت نگاهت را در نگاه ما
جاری ساز تا به هر که و هر چه
می نگریم نیکی باشد و مهر و عشق.
خــدایـا . . .
میدانی که خسته ایم :
از ناآگاهیهای خود ، از روزمرگیها ،
از جداییها ، ما نشدنها و منیتها.
خــــدایـا . . .
دستمان را بگیر تا از یاد
مبریم که باید دست ها را بگیریم.
خـــدایـا . . .
نگاه مهربانت را ما دریغ مکن تا
به تمامی ، نگاهی باشیم از سر مهر و
عشق به این جهان باشکوه و مخلوقات تو.
#شبتون_در_پناه_خدا
نور خود را در وجود ما متجلی فرما
که سخت محتاج آن هستیم .
خــدایـا . . .
برکت نگاهت را در نگاه ما
جاری ساز تا به هر که و هر چه
می نگریم نیکی باشد و مهر و عشق.
خــدایـا . . .
میدانی که خسته ایم :
از ناآگاهیهای خود ، از روزمرگیها ،
از جداییها ، ما نشدنها و منیتها.
خــــدایـا . . .
دستمان را بگیر تا از یاد
مبریم که باید دست ها را بگیریم.
خـــدایـا . . .
نگاه مهربانت را ما دریغ مکن تا
به تمامی ، نگاهی باشیم از سر مهر و
عشق به این جهان باشکوه و مخلوقات تو.
#شبتون_در_پناه_خدا
#کلام نور
إِنَّ رَبَّکَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبيراً بَصيراً
همانا خدای تو هر که را خواهد روزی وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی گرداند، که او به (صلاح کار) بندگان خود کاملا آگاه و بصیر است.
سوره اسرا آیه 17
إِنَّ رَبَّکَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبيراً بَصيراً
همانا خدای تو هر که را خواهد روزی وسیع دهد و هر که را خواهد تنگ روزی گرداند، که او به (صلاح کار) بندگان خود کاملا آگاه و بصیر است.
سوره اسرا آیه 17
تا وقتی کسی در کنارت هست ،
خوب نگاهش کن !!!
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که
'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . !
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ :
گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ،
ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ
ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . .
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..!
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
تا ميتوانيم
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ
ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .!
ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست ....
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهار شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
درپناه حق امروزت رو با یه دنیا امید،عشق , سلامتی, تدبیر، توکل ,آرامش الهی , نشاط ,شادی با یه بغل آرزوهای پسندیده آغاز کنی.
کمال و منتهای سعادت همراه با رزق و روزی حلال را برات آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
خوب نگاهش کن !!!
گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که
'حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻳﺮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ . . . !
ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ :
گاهي ﻳﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮﺩ . . . !
ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺳﺨﺘﻴﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﻏﺮﺑﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻳﮏ ﻋﺰﻳﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺖ ﻋﺰﯾﺰﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . . !
ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺮﻭﺩ ،
ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯾﺶ ﻋﯿﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ٬ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ
ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﻣﯽ ﺷﻮﺩ . . .
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..!
ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍی ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ . . . !
تا ميتوانيم
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ
ﻭ ﻗﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . . .!
ﺯﻧﺪﮔﯽ آنقدرها هم طولانی نیست ....
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد چهار شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
درپناه حق امروزت رو با یه دنیا امید،عشق , سلامتی, تدبیر، توکل ,آرامش الهی , نشاط ,شادی با یه بغل آرزوهای پسندیده آغاز کنی.
کمال و منتهای سعادت همراه با رزق و روزی حلال را برات آرزومندم.
🌺🌺🌺
شاد باشی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک بار است زندگانی!
یک بار!
همان یک بار که نسیم صبح را
به سینه فرو می دهیم،
همان یک بار که عطش خود را
با قدحی آب خنک فرو می نشانیم،
همان یک بار که سوار بر اسب
در دشت تاخت می کنیم،
یک بار!
یک بار ونه بیشتر.
زندگانی یک بار است، در هر فصل...
#محمود_دولت_آبادی
یک بار!
همان یک بار که نسیم صبح را
به سینه فرو می دهیم،
همان یک بار که عطش خود را
با قدحی آب خنک فرو می نشانیم،
همان یک بار که سوار بر اسب
در دشت تاخت می کنیم،
یک بار!
یک بار ونه بیشتر.
زندگانی یک بار است، در هر فصل...
#محمود_دولت_آبادی
#مناجات_شماره_۲۰۷:
الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است مُبارک باد که مرا این همه درد در خورد است بیچاره آن کس از این درد فرد است، حقا که هر کس بدین درد ننازد نا جوانمرد است
#خواجه_عبدالله_انصاری
الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است مُبارک باد که مرا این همه درد در خورد است بیچاره آن کس از این درد فرد است، حقا که هر کس بدین درد ننازد نا جوانمرد است
#خواجه_عبدالله_انصاری
"رگ خواب"
Unknown
ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به...
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
به امیدی که در این ره به خدا میداری
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
به...