معرفی عارفان
1.25K subscribers
35.6K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ز دوری تو نمردم، چه لاف مِهر زنم؟
که خاک برسر من باد و مهربانی من

#محتشم_کاشانی
دیدند که از ما نشود جای کسی تنگ

پیغام رساندند: بیا ای همه‌جا هیچ...

#معنی_زنجانی
آن که از تحریر نامش، نامه بوی گل گرفت
دوش در بزم آمد و هنگامه بوی گل گرفت

با گریبانِ بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تنِ مجلس‌نشینان جامه بوی گل گرفت

جوشِ بلبل امشب از بزمِ حریفان دور نیست
این چنین گر شعله ی هنگامه بوی گل گرفت

مشت خونی دوش کردم در گریبان سحر
کز نسیم صبحدم را جامه بوی گل گرفت

امتحان خامه می‌کردم به وصف روی دوست
یک رقم طی شد، تمام خامه بوی گل گرفت

دوش " #طالب" را به‌وصف روی آن رنگین‌ بهار
قطره ی خون بر زبان خامه بوی گل گرفت


#طالب_آملی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« ای دل ای دل»

وقتی قلبم بی تو گریونه
ایرانی غم پر بارونه
دنیای من دیگه ویرونه
ای دل ای دل
تنها موندم با دل دل دیوونه
دنیا دنیا دنیام مثه زندونه
وقتی قلبم بی تو گریونه
ابرای غم پر بارونه...


صدا #عارف
آهنگ #جلیل_زلاند
با تو دارد گفت و گو شوریده ی مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی زتو ،
آیا تو هم هستی؟...

#مهدى_اخوان_ثالث
گفت: هرکه قرآن نخواند، و به جنازه مسلمان حاضر نشود، وبه عیادت بیماران نرود، و یتیمان را نپرسد، ودعوی این حدیث کند بدانید که مدعی است
تذکره الاولیاء
ذکر بایزید بسطامی
بایزید بسطامی گفت: تمامی اسباب دنیاوی جمع کردم، به ریسمان قناعتشان بر بستم و در کفه ی منجنیق صدق نهادم و همه را به بحر یأس فکندم و رامش یافتم
کشکول شیخ بهایی
و از ابویزید بسطامی رضی اللّه عنه پرسیدند که: «ولی که باشد؟» گفت: «هُوَ الصّابرُ تحتَ الْأمرِ والنّهی.» ولی آن بود که اندر تحت امر و نهی خداوند صبر کند؛ از آن‌چه هر چند دوستی حق اندر دل زیادت‌تر، امر وی بر دلش معظم تر و از نهی وی تنش دورتر.

و هم از وی حکایت کنند رضی اللّه عنه که: گفتند به فلان شهر ولیی است از اولیای خدای، عزّ و جلّ. برخاستم و قصد زیارت وی کردم. چون به مسجد وی رسیدم وی از خانه بیرون آمد و اندر مسجد خیواز دهان بر زمین افکند. من از آن‌جا بازگشتم وی را سلام ناگفته. گفتم: «ولی باید که شریعت بر خود نگاه دارد و یا حق بر وی نگاه دارد. اگر این مرد ولی بودی آب دهن بر زمین مسجد نیفکندی حفظ حرمت را، و یا حق، وی را نگاه داشتی صحت کرامت را.» آن شب پیغمبر را علیه السّلام به خواب دیدم که گفت: «یا بایزید، برکات آن‌چه کردی اندر تو رسید.» دیگر روز بدین درجه رسیدم که شما همی‌بینید
ابويزيد فرمود :
اگر ديديد كسي را كه به سخنان اين قوم گرايش يافته(اهل كشف و شهود، عالمان به علم لدّنى)و گردن نهاده، و در برابر آنچه كه آنان بدان تحقق يافته اند تسليم گشته است، از او بخواهيد براي شما دعا كند،
زيرا دعاى او مورد قبول و پذيرش حق قرار ميگيرد،
خداوند ما را از كساني قرار دهد كه برايشان نور قرار داده است ،
آن نورى كه بدان هركس از بندگان خويش را كه خواست به راه راست هدايت ميفرمايد.

ملاصدرا
مفاتيح_الغيب
بدی مکن که درین کشتزار زود زوال

به داس دهر همان بدروی
که می‌کاری

#مولانای_جان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
#الهی_قمشه_ای

مثل آدم باشیم....

دکتر الهی قمشه ای
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نبی، آخِر، آن صورت نیست.
صورتِ او اَسپِ نبی است.

نبی آن عشق است و مُحبّت،
و آن باقی است همیشه. 



فیه ما فیه
حضرت مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر که به آرامی گام بردارد،
به مقصود می رسد!

هر که به راه افتد،
به مقصود رسد!



نفائس العرفان
اقتباس های الهامی
در دلم افتاد آتش ساقیا
ساقیا آخر کجائی؟؟؟ هین بیا

هین بیا کز آرزویِ رویِ "تو"
بر سرِ آتش بماندم ساقیا....


#عطار_نیشابوری
.
مرغ قفس اگر چه اسیر است
باز آرزوی پر زدنش هست
اینک ستم ! که مرغ، هوا را
از یاد رفته است دریغا
رویای آشیانه در ابر
شب‌ها در انتظار سپیده
با آتشی که در دل من بود
چون شمع قطره قطره چکیدم
افسوس ! بردریچه باد است
فانوس نیمه جان امیدم

بس دیر ماندی ای نفس صبح
کاین تشنه کام چشمه خورشید
در آرزوی لعل شدن مرد
و امروز زیر ریزش ایام
خود سنگواره‌ای ست ز امید...

#هوشنگ_ابتهاج
بِنواخت نورِ مُصطَفیٰ
          آن اُستُنِ حَنّانه را

کمتر زِ چوبی نیستی
          حَنّانه شو، حنّانه شو

#غزل_مولانا
توانگری در خرسندی است، و سلامتی در تنهایی است، و آزادی در بی آرزویی است ، و دوستی در بی رغبتیست، و برخورداری در صبر کردن است.

مقالات_شمس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین برگ باغ خزانم جان جانم
اشک میبارد از آسمانم جان جانم

مه گرفته همه کوچه ها را جان جانم
زاده ی گریه ی بی امانم جان جانم

بی خبر چشم خورشید بسته
شاخه تا شاخه در خون نشسته

آه دنیای ویرانگر شوم بالها در قفسها شکسته
بی خبر چشم خورشید بسته شاخه تا شاخه در خون نشسته...

#شهرام_ناظری
در دلم بود
که بی دوست
نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل
باطل بود


#حافظ_شیرازی