" قول و فعلِ بی تناقض بایدت
تا قبول اندر زمان پیش آیدت "
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘اگر می خواهی برای همیشه مقبول
و قابل اعتماد باشی, باید که بین
سخن و اعمالت دوگانگی نباشد...
تا قبول اندر زمان پیش آیدت "
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘اگر می خواهی برای همیشه مقبول
و قابل اعتماد باشی, باید که بین
سخن و اعمالت دوگانگی نباشد...
#مثنوی_معنوی_شریف مولانا
دفتر اول ابیات ۳۰۱۳ الی ...⚘
رفتن گرگ و روباه در خدمتِ شیر به شکار
شیر و گرگ و روباهی با هم برای شکار به دشت و کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطانِ حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابُد شیر مانندِ شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد که دل پُری از آنها دارد.
تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن.
گفت شیر ای گرگ این رابخش کُن
مَعدِلت را نو کُن ای گرگ کُهُن
نایبِ من باش در قسمت گری
تا پدید آید که تو چه گوهری
گرگ گفت:ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی، مالِ روباه باشد که از همه کوچکتر است.
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟ سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه که این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت.
به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
گفت:ای روبه، تو عدل افروختی
این چنین قسمت ز کی آموختی
ازکجا آموختی این، ای بزرگ؟
گفت: ای شاه جهان! از حالِ گرگ
سپس همه ی آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
رُوبَها ! چون جملگی ما را شدی
چونت آزاریم؟ چون تو ما شدی
ما تو را و جمله اِشکاران تو را
پای بر گردونِ هفتم نِه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگِ دَنی
پس تو رُوبَه نیستی، شیرِ منی
دفتر اول ابیات ۳۰۱۳ الی ...⚘
رفتن گرگ و روباه در خدمتِ شیر به شکار
شیر و گرگ و روباهی با هم برای شکار به دشت و کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطانِ حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابُد شیر مانندِ شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد که دل پُری از آنها دارد.
تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن.
گفت شیر ای گرگ این رابخش کُن
مَعدِلت را نو کُن ای گرگ کُهُن
نایبِ من باش در قسمت گری
تا پدید آید که تو چه گوهری
گرگ گفت:ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی، مالِ روباه باشد که از همه کوچکتر است.
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟ سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه که این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت.
به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
گفت:ای روبه، تو عدل افروختی
این چنین قسمت ز کی آموختی
ازکجا آموختی این، ای بزرگ؟
گفت: ای شاه جهان! از حالِ گرگ
سپس همه ی آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
رُوبَها ! چون جملگی ما را شدی
چونت آزاریم؟ چون تو ما شدی
ما تو را و جمله اِشکاران تو را
پای بر گردونِ هفتم نِه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگِ دَنی
پس تو رُوبَه نیستی، شیرِ منی
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
#مثنوی_مولانا
اگر یاری و توفیقات خداوند با ما باشد, با یک سوزن(امکانات کم) می توان کوه (کارهای بزرگ) را جابجا کرد.
تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
#مثنوی_مولانا
اگر یاری و توفیقات خداوند با ما باشد, با یک سوزن(امکانات کم) می توان کوه (کارهای بزرگ) را جابجا کرد.
" قول و فعلِ بی تناقض بایدت
تا قبول اندر زمان پیش آیدت "
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘اگر می خواهی برای همیشه مقبول
و قابل اعتماد باشی, باید که بین
سخن و اعمالت دوگانگی نباشد...
تا قبول اندر زمان پیش آیدت "
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
📘اگر می خواهی برای همیشه مقبول
و قابل اعتماد باشی, باید که بین
سخن و اعمالت دوگانگی نباشد...
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
می درانند از غضب اعضای تو
#مثنوی_مولانا
📘هریک از صفات وملکات نفسانی ات بصورت گرگی در می آیند وباخشم وغضب اعضای تورا پاره پاره می کنند.
می درانند از غضب اعضای تو
#مثنوی_مولانا
📘هریک از صفات وملکات نفسانی ات بصورت گرگی در می آیند وباخشم وغضب اعضای تورا پاره پاره می کنند.
#دکتر_کریم_زمانی:
همه عارفان گفتهاند كه سالك
بايد اهل طلب باشد
طلب يكى از مهمترين وادىهاى سلوك است
طلب اگر حقيقى باشد، شخص آماده است،
بهاى آن را بپردازد
وگرنه با كوچكترين مانع از جا در مىرود.
پرداخت بهاى طلب همان قربانىكردن است چون هيچ كمالى مفت و بىهزينه به دست نمىآيد.
ما انسان ها هر لحظه در حال قربانى كردن هستيم منتهى بعضىها خوبى را قربانى بدى مىكنند و بعضى برعكس بدىها را قربانى خوبىها...
با اين كه همهٔ آیينهاى معنوى داراى رسم قربانى هستند، ولى غالباً اين رسم در پوسته و قشر ظاهر خلاصه مىشود
حال آن كه قربانى بايد درونى باشد
يعنى زشتىهاى نفس قربانى والايىها
و كمالات اخلاقى گردد
دروغ، قربانى راستى گردد،
كينه ، قربانى مهربانى
بدين ترتيب با قربانى كردن بدىها
جامعهاى بهشتى بر پا مىگردد
پس:
چو اسماعيل قربان شو در اين عشق
#حضرت_مولانا
#میناگر_عشق
همه عارفان گفتهاند كه سالك
بايد اهل طلب باشد
طلب يكى از مهمترين وادىهاى سلوك است
طلب اگر حقيقى باشد، شخص آماده است،
بهاى آن را بپردازد
وگرنه با كوچكترين مانع از جا در مىرود.
پرداخت بهاى طلب همان قربانىكردن است چون هيچ كمالى مفت و بىهزينه به دست نمىآيد.
ما انسان ها هر لحظه در حال قربانى كردن هستيم منتهى بعضىها خوبى را قربانى بدى مىكنند و بعضى برعكس بدىها را قربانى خوبىها...
با اين كه همهٔ آیينهاى معنوى داراى رسم قربانى هستند، ولى غالباً اين رسم در پوسته و قشر ظاهر خلاصه مىشود
حال آن كه قربانى بايد درونى باشد
يعنى زشتىهاى نفس قربانى والايىها
و كمالات اخلاقى گردد
دروغ، قربانى راستى گردد،
كينه ، قربانى مهربانى
بدين ترتيب با قربانى كردن بدىها
جامعهاى بهشتى بر پا مىگردد
پس:
چو اسماعيل قربان شو در اين عشق
#حضرت_مولانا
#میناگر_عشق
Telegram
میناگر عشق♥️
﷽
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
ذوالنون مصری گوید:
جوانی به منا ساکن نشسته بود
و همه خلق
به قربانی مشغول بودند
من اندر وی نگاه می کردم
تا چه کند و کیست
جوان گفت: بار خدایا...
همه خلق
به قربانها مشغولند
و من میخواهم
تا نفْس خود را قربان کنم
تو از من بپذیر....
#کشف_المحجوب
#هجویری
Telegram
میناگر عشق♥️
﷽
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
یکی میگوید:
من شنیدهام که کعبهایست
ولیکن چندانک نظر میکنم کعبه را نمیبینم؛
بروم بر بام نظر کنم کعبه را
چون بر بام میرود و گردن دراز میکند نمیبیند؛
کعبه را منکر میشود.
دیدن کعبه به مجرّدِ این حاصل نشود
چون از جایِ خود نمیتواند دیدن.
همچنانک در زمستان پوستین را به جان میطلبیدی چون تابستان شد پوستین را میاندازی و خاطر از آن منتفّر میشود؛ اکنون طلب کردنِ پوستین جهتِ تحصیلِ گرما بود زیرا تو عاشقِ گرما بودی. در زمستان بواسطهٔ مانع، گرما نمییافتی و محتاج وسیلتِ پوستین بودی؛
امّا چون مانع نماند پوستین را انداختی.
#فیه_ما_فیه
#حضرت_مولانا
Telegram
میناگر عشق♥️
﷽
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
رابعه عدویه را میآید
که از قافله منقطع شد
در بادیهای حیران و سرگردان...
در آن بیابان زیر مغیلانی فرو آمده،
سر بر زانوی حسرت نهاده، همیگوید:
الهی...!
غریبم و بیمار و درویش،
غمگین و تنها و دلریش،
از غیب آوازی شنید که:
چه اندوه بری، و چون تنهایی؟!
نه من با توام حاضر
و مونس جان توأم؟
غریب کی باشی؟
و من وطن توأم
درویش چون باشی؟
و من وکیل توأم
زبان حال از سر ناز و دلال خبر میدهد:
گر شوند این خلق عالم
سر به سر خصمانِ من
من روا دارم نگارا
چون تو باشی آنِ من
#کشف_الاسرار_میبدی
Telegram
میناگر عشق♥️
﷽
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian
🌹شعر 🌹متون ادبی و عرفانی🌹موسیقی
@Zohre_Divani_67 ✍🏻
کارشناسارشد زبان و ادب پارسی
🌹اینچنین #میناگریها کارِ توست #مثنوی_معنوی
#پیام_ناشناس:
https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1016220-V44STFv
پیج اینستاگرام:
instagram.com/booyejooyemoolian