معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.2K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#مناجات_شماره_۱۹۰:
الهی گاه گریم که در اختیار دیوم از بس تاریکی بینم، باز ناگاه نوری تابد که جملهٔ بشریت در جنب آن ناپدید بود. خدایا از تو می گفتم و گاه از تو می نیوشیدم میان جُرم خود و لطف تو می اندیشیدم، کشیدا آنچه کشیدم همه نوش گشت چون آوای تو شنیدم

#خواجه_عبدالله_انصاری
کانال مثنوی خوانی
عبدالکریم سروش
سخنان عبدالکریم سروش در رابطه با دیوان شمس و دکلمه ی دو غزل از آن
کانال مثنوی خوانی
عبدالکریم سروش
#دیوان_شمس_تبریزی_دکلمه_شماره_۱

غزل شماره ۱

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها
ای آتشی افروخته در بیشه ی اندیشه ها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی

تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها...

#استاد_شهریار
پنهان نگشت در دل صد چاک، راز عشق

این خانه ی شکسته، هوا را نگه نداشت

#حزین_لاهیجی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جايی دلم برفت که حيران
شود عُقول!

سعدی
@HomayonShajarian
همایون شجریان_سازواواز
همایون_شجریان♥️💫

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم


حافظ♥️💫
➣ @GHASRESEDA
دلا امشب سفردارم
خداوندا به دلهای شکسته
به تنهایان در غربت نشسته
به مردانی که در سختی خموشند
برای زندگانی، جان میفروشند
همه کاشانه شان خالی زقوت است
سخنهاشان نگاهی در سکوت است
به طفلانی که نان آور ندارند
سر حسرت به بالین میگذارند
به آن< درمانده زن> کز غم جانکاه
نهد فرزند خود را بر سر راه
به آن جمعی که از سرما نخوابند
ز <آه> جمع، <گرمی> میستانند
به آن چشمی که از غم گریه خیز است
به بیماری که با جان در ستیز است
به دامانی که از هر عیب پاک است
به هر کس از گناهان شرمناک است
دلم را از گناهان ایمنی بخش
به نور معرفتها روشنی بخش
‏‌
حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
همچو شبنم با نسیم صبح همدوشیم ما

بحر هم نتواند از ما کرد رفع تشنگی
جوهریم آب‌ از دم شمشیر می‌نوشیم ما...

بیدل_دهلوی
نواهای ماندگار
صدیق تعریف_نگاه یاران
ساقیا کجایی که در آتشم
وز غمش ندانی چه‌ها می‌کشم
خوشا پر کشیدن،
خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن،
مُردن به# رهایی !
آه..
این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمی‌خواند ...!!

#احمد_شاملو
ز خنده ‌روییِ گردون، فریبِ رحم مخور

که رخنه ‌های قفس، رخنه‌ی# رهایی نیست

#صائب_تبریزی
دو عالَم را به یک‌بار از دلِ تنگ
بُـرون کردیم تـا جای تــو باشد...

سعدی🌹
@MolaviPoet, قمشه ای
رهایی از غصه، شادی چیست؟
فایل صوتی



دکتر حسین الهی قمشه ای
رهایی از غصه شادی چیست؟
شمس با مولانا چه کرد؟
یا حق بر حق


صورت ما پرده دار او بود
معنی ما حاجت نیکو بود
سینهٔ ما مخزن اسرار او
دیدهٔ ما منظر انوار او
هر چه ما داریم ملک او بود
مالک و ملکش همه نیکو بود

#حضرت_شاہ_نعمت_اللہ_ولی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ داریوش دنیای این روزای من
طاووسی پرهای زیبای خود را میکند تا از آسیب صیادان و شکارچیان که طالب پرهای طاووسان هستند مصون بماند.
مردئ دانا به طاووس پند میدهد برای حفظ جان نیازی نیست بدین کار بجای آن بیاید دل از آنها بر کٓند.
طاووس سخت متاثر شده و به گریه می افتد .
وقتی طاووس آرام میشود به آن مرد می گوید:تو فقط بظاهر این قضیه توجه داری مگر نمی بینی که بخاطر این پرهای زیبایم شکارچیان همیشه دنبالم هستند و از هر طرف بلاهای بسیار به سوی من می آید؟
چون در برابر این قضا و قدر و بلا قدرت مقاومت ندارم نمیتوانم خود را حفظ کنم.بهتر دیدم زشت و کریه شوم.
مولانا میگوید
هوش و زیرکی و مال و جلوه های دنیایی برای کسی که فاقد تقوا و پرهیز کاری است و بر خود تسلط ندارد می تواند مایه گمراهی باشد.
اگر انسان بر خود تسلط داشته باشد و صبر و خویشتن داری راهنمای او باشد اختیار ، بر کمال و شکوه و جلال وی می افزاید.

#دفتر_پنجم_مثنوی
#گنجینه_معنوی_مولانا
حق تعالي را خود بويي است محسوس
 به مشام برسد ، چنانكه بوي مشك و عنبر،
 اما چه ماند به مشك و عنبر! ؟
چون تجلي خواهد آمدن، آن بوي مقدمه بيايد آدمي مست مست شود.

مقالات شمس_تبریزی
سرمایه‌ی روزگارم از دست بشد
یعنی سر زلف یارم از دست بشد

بر دست حنا نهادم از بهر نگار
در خواب شدم ، نگارم از دست بشد

#مهستی_گنجوی