معرفی عارفان
1.21K subscribers
33.6K photos
12.1K videos
3.2K files
2.75K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد

آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد

گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد

#چشمم_از_آینه_داران_خط_و_خالش_گشت
#لبم_از_بوسه_ربایان_بر_و_دوشش_باد

نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد

به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد

#حافظ
ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو

انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب! انگور مشو ...

#مولانا
نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم
دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم

گر چه از دل می‌رود عشق به جان آمیخته
با وجود این وداع صعب گریان نیستیم

گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسوده‌ایم
درد گو ما را بکش در فکر درمان نیستیم

آنچه مارا خوار می‌کرد آن محبت بود و رفت
گو به چشم آن مبین مارا که ما آن نیستیم

ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست
طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم

یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست
ما مگر درمصر یعنی شهر کاشان نیستیم

#وحشی_بافقی
Homayoun Shajarian - Intihar (REMIX) KAMI MT ARTWORK
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

مولانا

همایون شجریان
Gole Sorkh
Ali Zand Vakili
گل سرخ

علی زندوکیلی
دشمنِ آزادگی و رهاییِ روح، تعلّق است. تعلّق هر چه که باشد در آدمی نوعی گرفتاری و اسارت ایجاد می کند، مگر یک نوع تعلّق که به تعبیر سعدی آن نوع تعلّق ویژه ی صاحب٘ نظران است و نام آن عشق است. هیچ تعلّقی جز عشق ماندگار و پر بها نیست. صاحب٘ نظران همان بندگانِ حقیقی، پاکدلان، خاصان و اولیای خداوند هستند که جز معشوقِ الهی به هیچ معبودِ دیگری دل نمی بندند و این راز آزادگی و رهایی آنها است.


هر کس به تعلّقی گرفتار
صاحب٘ نظران به عشق منظور

سعدی
زهی صبحی
که او آید

نشیند بر سر بالین

تو چشم از خواب بگشایی
ببینی شاه شاهانی!!!!!

مولانا
سلطان العارفین بایزید بسطامی قدس سره العزیز گفت:دوست دارم قیامت بر پای می شد.تا خیمه خود را در بر در جهنم می زدم.مردی،از یاران پرسید و این برای چیست ای بایزید؟سلطان العارفین بایزید بسطامی قدس سره العزیز گفت:دانم جهنم چون مرا بیند خاموش شود و من برای خلق رحمت شوم.



برگرفته از کتاب . بایزید بسطامی صفحه ۱۴۸
از نظر اقبال تنها راهى كه مسلمانان را به منزل مى‌رساند راه توحيد است. غير آن همۀ راه‌ها بى‌راهه است به همين جهت همه سَماوات بلكه همه موجودات فطرتاً در راه توحيد حركت مى‌كنند. بنابراين انسان براى تكامل بايد آگاهانه در اين راه قدم نهد تا از گمراهى برهد.

در جهان کیف و کم گردید عقل
پی به منزل برد از توحید عقل

ورنه این بیچاره را منزل کجاست
کشتی ادراک را ساحل کجاست

اهل حق را رمز توحید ازبر است
در «اتی الرحمن عبدا»ٔ مضمر است

تا ز اسرار تو بنماید ترا
امتحانش از عمل باید ترا

دین ازو حکمت ازو آئین ازو
زور ازو قوت ازو تمکین ازو

عالمان را جلوه اش حیرت دهد
عاشقان را بر عمل قدرت دهد

پست اندر سایه اش گردد بلند
خاک چون اکسیر گردد ارجمند

قدرت او برگزیند بنده را
نوع دیگر آفریند بنده را...

اقبال در بيت سوم به اين آيۀ شريفه اشاره كرده است كه مى‌فرمايد:اِنْ‌ كُلُّ‌ مَنْ‌ فِى السَّمواتِ‌ وَ الْاَرْضِ‌ الاّ اتَى الرَّحْمنِ‌ عَبْداً
هيچ موجودى در آسمان‌ها و زمين نيست مگر اين كه به بندگى خدا درآمده‌اند.

در ره حق تیز تر گردد تکش
گرم تر از برق خون اندر رگش

بیم و شک میرد عمل گیرد حیات
چشم می بیند ضمیر کائنات

چون مقام عبدهٔ محکم شود
کاسه ی دریوزه جام جم شود

اقبال لاهوری قدس سره العزیز


📙کلیات اقبال قسمت رموز بیخودی
یک روز رسد غمی به اندازه‌ی کوه
یک روز رسد نشاط اندازه‌ی دشت

افسانه‌ی زندگی چنین است گلم
در سایه‌ی کوه باید از دشت گذشت!

#مجتبی_کاشانی
جناب شیخ‌ الرئیس بوعلی سینا:

آنکس که از متاع دنیا و خوشیهای آن روی گرداند، «زاهد» نامیده می‌شود.
و آنکس که همواره عمر خود را در کار نماز و روزه و مانند آنها می‌کند، او را «عابد» می‌نامند.
و آنکس که به اندیشه‌ی خود در اطراف آسمان تصرف می‌کند، تا نور خدا در درونش تابیدن گیرد، «عارف» نامیده می‌شود.
و این نام‌ها برخی اوقات به جای هم به کار میرود
هـنر عشـق
فراموشی عـمر است، ولی


خلـق را طاقـت
پیمـودن ایـن صـحرا نیـست


#فاضل_نظری
دل شکسته ‌ی ما؛ از کسی نمیگیرد

‏خوشا که تُنگِ ترک خورده پُر نخواهد شد



#سعید_صاحب_علم
به نیازی که با خدا داری

که دلم بیش ازین نیازاری

من نیاز آرم ار تو ناز آری

من نیاز آرم ار تو ناز آری

دل من برده‌ای ز دست مده

چه شود گر دلی به دست آری



سلمان ساوجی
ای سید...

یکی از بُعد خبر میدهد
و آن را وجهی بود،
و دیگری از قرب خبر میدهد
و آن را سببی باشد.
حقیقت تو که با زبان این رساله با تو حرف میزند،بر وحدت اطلاع دهد که آنجا نه قرب است ونه بُعد و چون آفتاب وحدت طلوع نماید

بُعد و قرب عین وحدت باشد...


جناب_خواجه_حوراء_مغربی
رساله_نور_وحدت


.
صبا ز طرهٔ جانان من چه می‌خواهی
ز روزگار پریشان من چه می‌خواهی‌؟

دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست
به حیرتم که تو از جان من چه می‌خواهی‌؟

#ملک_الشعرای_بهار
داروی مشتاق چیست، زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست، زخم ز بازوی دوست

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا
گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست

گر متفرق شود خاک من اندر جهان
باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست

#سعدی
آبروی ما ز چشم ما بود
این چنین سرچشمه ای اینجا بود

می رود آبی روان بر روی ما
سو به سو در عین ما دریا بود

عالمی آئینه دار حضرتند
در همه آئینه او پیدا بود

روی او بیند به نور روی او
هر که او را دیدهٔ بینا بود

موج دریائیم و دریا عین ما
ما به ما بیند کسی کَز ما بود

اسم اعظم چون صفات ذات اوست
جمله اشیا جامع اسما بود

هیچ شی بی نعمت الله هست نیست
نعمت الله با همه اشیا بود

حضرت شاه نعمت‌الله ولی
گفت که با بال و پری
من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش
بی‌پر و پرکنده شدم


#حضرت_مولانا
ﻧﺪﻫﺪ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﺭﺍﻯ
ﺑﻪ ﻓﺮﻭﻣﺎﻳﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﻯ ﺧﻄﻴﺮ

ﺑﻮﺭﻳﺎ ﺑﺎﻑ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﻓﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻧﺒﺮﻧﺪﺵ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺎﻩ ﺣَﺮﻳﺮ...

#سعدی