رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم
در بیخودی مطلق با خود چه نیک شادم
چشمم بدوخت دلبر تا غیر او نبینم
تا چشمها به ناگه در روی او گشادم
#مولانا
در بیخودی مطلق با خود چه نیک شادم
چشمم بدوخت دلبر تا غیر او نبینم
تا چشمها به ناگه در روی او گشادم
#مولانا
عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوس گردش پیمانه اگر بگذارد
معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم
حیرت این همه افسانه اگر بگذارد
همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت
یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد
شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او
لیک پروانهء دیوانه اگر بگذارد
شیخ هم رشتهء گیسوی بتان دارد دوست
هوس سبحهء صد دانه اگر بگذارد
دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد
#عماد_خراسانی
هوس گردش پیمانه اگر بگذارد
معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم
حیرت این همه افسانه اگر بگذارد
همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت
یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد
شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او
لیک پروانهء دیوانه اگر بگذارد
شیخ هم رشتهء گیسوی بتان دارد دوست
هوس سبحهء صد دانه اگر بگذارد
دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد
#عماد_خراسانی
آخر از غیب، دری بر رُخِ ما بُگشاید
دیگران گر نگشایند، خدا بُگشاید
بر دل از هیچ طرف بادِ نشاطی نوزید
یا رب! این غنچهی پژمرده کجا بُگشاید؟
نگشاید دل ما، تا نگشایی خمِ زلف
زلف خود را بگشا تا دل ما بُگشاید
میکشم آه، که بُگشا رُخِ گلگون، لیکن
این گلی نیست که از باد صبا بُگشاید
تا به دشنامِ «هلالی» بگشایی لبِ خویش
هر سحر گریهکنان دست دعا بُگشاید...
#هلالی_جغتایی غزل ۱۶۶
دیگران گر نگشایند، خدا بُگشاید
بر دل از هیچ طرف بادِ نشاطی نوزید
یا رب! این غنچهی پژمرده کجا بُگشاید؟
نگشاید دل ما، تا نگشایی خمِ زلف
زلف خود را بگشا تا دل ما بُگشاید
میکشم آه، که بُگشا رُخِ گلگون، لیکن
این گلی نیست که از باد صبا بُگشاید
تا به دشنامِ «هلالی» بگشایی لبِ خویش
هر سحر گریهکنان دست دعا بُگشاید...
#هلالی_جغتایی غزل ۱۶۶
سعدی! چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو
ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
سعدی
ای بیبصر! من میروم؟ او میکشد قلاب را
سعدی
#مولانا
آدمی خواران اغلب مردمان
از سلام عَلّیکِ شان کم جُو امان
بسیاری از مردم ، در واقع آدمخوارند ، پس نباید به سلام علیکِ ظاهری آنان چندان اطمینان داشت.
خانه دیو است دل هایِ همه
کم پذیر از دیومردم دَمدَمه
دلهای مردم ، خانه شیطان است. از مردمِ شیطان صفت کمتر فریب بخور ، آنها بظاهر ادعای دوستی دارند ولی در باطن قصد فریب دارند.
آدمی خواران اغلب مردمان
از سلام عَلّیکِ شان کم جُو امان
بسیاری از مردم ، در واقع آدمخوارند ، پس نباید به سلام علیکِ ظاهری آنان چندان اطمینان داشت.
خانه دیو است دل هایِ همه
کم پذیر از دیومردم دَمدَمه
دلهای مردم ، خانه شیطان است. از مردمِ شیطان صفت کمتر فریب بخور ، آنها بظاهر ادعای دوستی دارند ولی در باطن قصد فریب دارند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیخ عزیزالدین نسفی:
ای درویش!
علم اولین و آخرین در ذات تو مکنون است، هرچه میخواهی در خود طلب کن، از بیرون چه میطلبی؟
و حضرت مولانا جلال الدین محمد گوید:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
ای درویش!
علم اولین و آخرین در ذات تو مکنون است، هرچه میخواهی در خود طلب کن، از بیرون چه میطلبی؟
و حضرت مولانا جلال الدین محمد گوید:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
#چشمم_از_آینه_داران_خط_و_خالش_گشت
#لبم_از_بوسه_ربایان_بر_و_دوشش_باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
#حافظ
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان میشنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
#چشمم_از_آینه_داران_خط_و_خالش_گشت
#لبم_از_بوسه_ربایان_بر_و_دوشش_باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد
#حافظ
ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو
انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب! انگور مشو ...
#مولانا
وز مجلس ما ملول و مهجور مشو
انگور عدم بدی شرابت کردند
واپس مرو ای شراب! انگور مشو ...
#مولانا
نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم
دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم
گر چه از دل میرود عشق به جان آمیخته
با وجود این وداع صعب گریان نیستیم
گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسودهایم
درد گو ما را بکش در فکر درمان نیستیم
آنچه مارا خوار میکرد آن محبت بود و رفت
گو به چشم آن مبین مارا که ما آن نیستیم
ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست
طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم
یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست
ما مگر درمصر یعنی شهر کاشان نیستیم
#وحشی_بافقی
دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم
گر چه از دل میرود عشق به جان آمیخته
با وجود این وداع صعب گریان نیستیم
گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسودهایم
درد گو ما را بکش در فکر درمان نیستیم
آنچه مارا خوار میکرد آن محبت بود و رفت
گو به چشم آن مبین مارا که ما آن نیستیم
ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست
طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم
یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست
ما مگر درمصر یعنی شهر کاشان نیستیم
#وحشی_بافقی
Homayoun Shajarian - Intihar (REMIX) KAMI MT ARTWORK
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
مولانا
همایون شجریان
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون
مولانا
همایون شجریان
دشمنِ آزادگی و رهاییِ روح، تعلّق است. تعلّق هر چه که باشد در آدمی نوعی گرفتاری و اسارت ایجاد می کند، مگر یک نوع تعلّق که به تعبیر سعدی آن نوع تعلّق ویژه ی صاحب٘ نظران است و نام آن عشق است. هیچ تعلّقی جز عشق ماندگار و پر بها نیست. صاحب٘ نظران همان بندگانِ حقیقی، پاکدلان، خاصان و اولیای خداوند هستند که جز معشوقِ الهی به هیچ معبودِ دیگری دل نمی بندند و این راز آزادگی و رهایی آنها است.
هر کس به تعلّقی گرفتار
صاحب٘ نظران به عشق منظور
سعدی
هر کس به تعلّقی گرفتار
صاحب٘ نظران به عشق منظور
سعدی
سلطان العارفین بایزید بسطامی قدس سره العزیز گفت:دوست دارم قیامت بر پای می شد.تا خیمه خود را در بر در جهنم می زدم.مردی،از یاران پرسید و این برای چیست ای بایزید؟سلطان العارفین بایزید بسطامی قدس سره العزیز گفت:دانم جهنم چون مرا بیند خاموش شود و من برای خلق رحمت شوم.
برگرفته از کتاب . بایزید بسطامی صفحه ۱۴۸
برگرفته از کتاب . بایزید بسطامی صفحه ۱۴۸
از نظر اقبال تنها راهى كه مسلمانان را به منزل مىرساند راه توحيد است. غير آن همۀ راهها بىراهه است به همين جهت همه سَماوات بلكه همه موجودات فطرتاً در راه توحيد حركت مىكنند. بنابراين انسان براى تكامل بايد آگاهانه در اين راه قدم نهد تا از گمراهى برهد.
در جهان کیف و کم گردید عقل
پی به منزل برد از توحید عقل
ورنه این بیچاره را منزل کجاست
کشتی ادراک را ساحل کجاست
اهل حق را رمز توحید ازبر است
در «اتی الرحمن عبدا»ٔ مضمر است
تا ز اسرار تو بنماید ترا
امتحانش از عمل باید ترا
دین ازو حکمت ازو آئین ازو
زور ازو قوت ازو تمکین ازو
عالمان را جلوه اش حیرت دهد
عاشقان را بر عمل قدرت دهد
پست اندر سایه اش گردد بلند
خاک چون اکسیر گردد ارجمند
قدرت او برگزیند بنده را
نوع دیگر آفریند بنده را...
اقبال در بيت سوم به اين آيۀ شريفه اشاره كرده است كه مىفرمايد:اِنْ كُلُّ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ الاّ اتَى الرَّحْمنِ عَبْداً
هيچ موجودى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه به بندگى خدا درآمدهاند.
در ره حق تیز تر گردد تکش
گرم تر از برق خون اندر رگش
بیم و شک میرد عمل گیرد حیات
چشم می بیند ضمیر کائنات
چون مقام عبدهٔ محکم شود
کاسه ی دریوزه جام جم شود
اقبال لاهوری قدس سره العزیز
📙کلیات اقبال قسمت رموز بیخودی
در جهان کیف و کم گردید عقل
پی به منزل برد از توحید عقل
ورنه این بیچاره را منزل کجاست
کشتی ادراک را ساحل کجاست
اهل حق را رمز توحید ازبر است
در «اتی الرحمن عبدا»ٔ مضمر است
تا ز اسرار تو بنماید ترا
امتحانش از عمل باید ترا
دین ازو حکمت ازو آئین ازو
زور ازو قوت ازو تمکین ازو
عالمان را جلوه اش حیرت دهد
عاشقان را بر عمل قدرت دهد
پست اندر سایه اش گردد بلند
خاک چون اکسیر گردد ارجمند
قدرت او برگزیند بنده را
نوع دیگر آفریند بنده را...
اقبال در بيت سوم به اين آيۀ شريفه اشاره كرده است كه مىفرمايد:اِنْ كُلُّ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ الاّ اتَى الرَّحْمنِ عَبْداً
هيچ موجودى در آسمانها و زمين نيست مگر اين كه به بندگى خدا درآمدهاند.
در ره حق تیز تر گردد تکش
گرم تر از برق خون اندر رگش
بیم و شک میرد عمل گیرد حیات
چشم می بیند ضمیر کائنات
چون مقام عبدهٔ محکم شود
کاسه ی دریوزه جام جم شود
اقبال لاهوری قدس سره العزیز
📙کلیات اقبال قسمت رموز بیخودی
یک روز رسد غمی به اندازهی کوه
یک روز رسد نشاط اندازهی دشت
افسانهی زندگی چنین است گلم
در سایهی کوه باید از دشت گذشت!
#مجتبی_کاشانی
یک روز رسد نشاط اندازهی دشت
افسانهی زندگی چنین است گلم
در سایهی کوه باید از دشت گذشت!
#مجتبی_کاشانی
جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا:
آنکس که از متاع دنیا و خوشیهای آن روی گرداند، «زاهد» نامیده میشود.
و آنکس که همواره عمر خود را در کار نماز و روزه و مانند آنها میکند، او را «عابد» مینامند.
و آنکس که به اندیشهی خود در اطراف آسمان تصرف میکند، تا نور خدا در درونش تابیدن گیرد، «عارف» نامیده میشود.
و این نامها برخی اوقات به جای هم به کار میرود
آنکس که از متاع دنیا و خوشیهای آن روی گرداند، «زاهد» نامیده میشود.
و آنکس که همواره عمر خود را در کار نماز و روزه و مانند آنها میکند، او را «عابد» مینامند.
و آنکس که به اندیشهی خود در اطراف آسمان تصرف میکند، تا نور خدا در درونش تابیدن گیرد، «عارف» نامیده میشود.
و این نامها برخی اوقات به جای هم به کار میرود