گر کسب کمال میکنی میگذرد
ور فکر مجال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است، خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد…
#وحشی_بافقی
ور فکر مجال میکنی میگذرد
دنیا همه سر به سر خیال است، خیال
هر نوع خیال میکنی میگذرد…
#وحشی_بافقی
کار شد تنگ برين دل، خبر يار کنيد
دوستان! بهر خدا، چاره اين کار کنيد
سيل عشق آمد و اين بخت گران خواب مرا
گر خبر نيست ازين واقعه، بيدار کنيد
اثری کرد هوا در من و بيمار شدم
به دو چشمش که علاج من بيمار کنيد
هيچمان از طرف کعبه چو کاری نگشود
بعد ازين روی به ميخانه خمار کنيد
کافران تا به چنين حسن بتی را بينند
به چه رو روی به سوی بت فرخار کنيد؟
در رخش آنچه من ای مدعيان میبينم
گر ببينيد شما، همچو نی اقرار کنيد
در جمال و رخ او ای مه و مهر ارنگريد
هر دو چون سايه سجودی پس ديوار کنيد
می به چشم خوشش آوردهام اقرار و مباد
که به سلمان نظر از ديده انکار کنيد!
#سلمان_ساوجی
دوستان! بهر خدا، چاره اين کار کنيد
سيل عشق آمد و اين بخت گران خواب مرا
گر خبر نيست ازين واقعه، بيدار کنيد
اثری کرد هوا در من و بيمار شدم
به دو چشمش که علاج من بيمار کنيد
هيچمان از طرف کعبه چو کاری نگشود
بعد ازين روی به ميخانه خمار کنيد
کافران تا به چنين حسن بتی را بينند
به چه رو روی به سوی بت فرخار کنيد؟
در رخش آنچه من ای مدعيان میبينم
گر ببينيد شما، همچو نی اقرار کنيد
در جمال و رخ او ای مه و مهر ارنگريد
هر دو چون سايه سجودی پس ديوار کنيد
می به چشم خوشش آوردهام اقرار و مباد
که به سلمان نظر از ديده انکار کنيد!
#سلمان_ساوجی
مطرب خوشٖ نوا بگو تازه به تازه نو به نو
باده دلگشا بجو تازه به تازه نو به نو
با صنمی چو لعبتی خوش بنشین به خلوتی
بوسه ستان به آرزو تازه به تازه نو به نو
#'حافظ
باده دلگشا بجو تازه به تازه نو به نو
با صنمی چو لعبتی خوش بنشین به خلوتی
بوسه ستان به آرزو تازه به تازه نو به نو
#'حافظ
وقت است که ساقی سرِ می بگشاید
مطرب ره چنگ و دم نی بگشاید
تاروی چو خورشیدِ تو نَبْوَد به صبوح
کارم به کلیدِ صبح کی بگشاید
#عطار
وقت است که ساقی سرِ می بگشاید
مطرب ره چنگ و دم نی بگشاید
تاروی چو خورشیدِ تو نَبْوَد به صبوح
کارم به کلیدِ صبح کی بگشاید
#عطار
مطرب به گوشم زد نوا از گریه محزون کردمش
ساقی به دستم داد می پیمانه پر خون کردمش
شد هرکه گاهی همرهم بیخانومان شد همچو من
با هرکه بنشستم دمی چون خویش مجنون کردمش
#نظیری_نیشابوری
ساقی به دستم داد می پیمانه پر خون کردمش
شد هرکه گاهی همرهم بیخانومان شد همچو من
با هرکه بنشستم دمی چون خویش مجنون کردمش
#نظیری_نیشابوری
یکنفس بی یاد جانان بر نمی آید مرا
ساعتی بی شور و مستی سر نمی آید مرا
سربسر گشتم جهان را خشک و تر دیدم بسی
جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا
هم محبت جان ستاند هم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا بر سر نمی آید مرا
جان بخواهم داد آخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمی آید مرا
تا نفس دارم نخواهم داشت دست ازعاشقی
یکنفس بی عیش و عشرت سر نمی آید مرا
غیر وصف عاشق و معشوق و حرف عشق فیض
درّی از دریای فکرت بر نمی آید مرا
گر سخن گویم دگر از عشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا
فیض کاشانی
ساعتی بی شور و مستی سر نمی آید مرا
سربسر گشتم جهان را خشک و تر دیدم بسی
جز جمال او بچشم تر نمی آید مرا
هم محبت جان ستاند هم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا بر سر نمی آید مرا
جان بخواهم داد آخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمی آید مرا
تا نفس دارم نخواهم داشت دست ازعاشقی
یکنفس بی عیش و عشرت سر نمی آید مرا
غیر وصف عاشق و معشوق و حرف عشق فیض
درّی از دریای فکرت بر نمی آید مرا
گر سخن گویم دگر از عشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا
فیض کاشانی
Tekyeh Bar Bad
Marjan
«تکیه بر باد»
سهم من بوسه ی گل نیست
سهم من زخمه ی خاره
سهم من کجا نسیم، سهم من موج وغبار
کسی در کنه که غمگینه
همیشه دلی که تنها باشه...
صدا #بانومرجان
ترانه #اردلان_سرفراز
آهنگ #تورج_شعبانخانی
سهم من بوسه ی گل نیست
سهم من زخمه ی خاره
سهم من کجا نسیم، سهم من موج وغبار
کسی در کنه که غمگینه
همیشه دلی که تنها باشه...
صدا #بانومرجان
ترانه #اردلان_سرفراز
آهنگ #تورج_شعبانخانی
Audio
تمرین گروه آوا برای کنسرت امرداد ۱۳۷۷
تصنیف «نه قدرت»
شعر #عارف_قزوینی
صدا #محمدرضا_شجریان
#آرش_فرهنگفر
#محمد_فیروزی
#بهزاد_فروهری
#داریوش_پیرنیاکان
#جواد_بطحایی
#سعید_فرجپوری
و #همایون_شجریان
تمرین منزل #استادمحمدرضا_شجریان
تیر ۱۳۷۷
تصنیف «نه قدرت»
شعر #عارف_قزوینی
صدا #محمدرضا_شجریان
#آرش_فرهنگفر
#محمد_فیروزی
#بهزاد_فروهری
#داریوش_پیرنیاکان
#جواد_بطحایی
#سعید_فرجپوری
و #همایون_شجریان
تمرین منزل #استادمحمدرضا_شجریان
تیر ۱۳۷۷
۱۷ خرداد زادروز #آرش_فرهنگفر
آرش فرهنگفر، از سال ۱۳۶۰ تنبک را نزد پدرش ناصر فرهنگفر آغاز کرد و نخستین اجرای او در سال ۱۳۶۳ با محمد موسوی در منزل آقای ایوابوچی بود و ۱۵ سالگی در بزرگداشت نیمایوشیج بهتکنوازی تنبک پرداخت.
کارنامه هنری:
گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی (۷۴-۷۳ )
گروه بیدل به سرپرستی جلال ذوالفنون (۷۶-۷۴)
گروه جوان به سرپرستی محمدعلی کیانینژاد (۷۶-۷۵)
گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان (۷۸-۷۶)
گروه آوا به سرپرستی محمدرضا شجریان (تابستان ۷۷)
گروه وزیری به سرپرستی کیوان ساکت (۷۸-۷۷)
گروه آبیدر به سرپرستی بهرام ساعد (۸۷-۸۴)
گروه شهنازی به سرپرستی داریوش پیرنیاکان (۹۳-۹۰)
حضور در کنسرتهای:
کنسرت با مجید درخشانی و جواد بطحایی کُلن - آلمان (۲۰۰۳)
تکنوازی در فستیوال گِنت بلژیک (۲۰۰۳)
مصاحبه و تکنوازی در رادیو دویچوِله آلمان (۲۰۰۳)
تئاتر دولاویل پاریس- گروه راز و نیاز (۲۰۰۸-۲۰۰۶)
اپرای لیل دانشگاه هنر اِوری پاریس- گروه راز و نیاز (۱۳۸۴)
فستیوال سَن فلوران - گروه راز و نیاز (۱۳۸۶)
دانشگاه مارک بلوک فرانسه - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
فستیوال جهانی صوفی پاکستان (۱۳۸۵)
بزرگداشت اقبال لاهوری پاکستان - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
تلویزیون ملی پاکستان - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
فستیوال سن سباستین اسپانیا - گروه راز و نیاز (۱۳۸۴)
فستیوال اِوُرا پرتغال - گروه راز و نیاز (۱۳۸۶)
موزه کَپ برانلی پاریس - گروه راز و نیاز
کنسرت در کشور بحرین - گروه راز و نیاز به خوانندگی سالار عقیلی (۱۳۸۶)
کنسرت استادیوم ۴۰۰۰ نفری الاهلی قطر بهخوانندگی حمیدرضا نوربخش (۱۹۹۸)
کنسرت ژاپن بهخوانندگی حمیدرضا نوربخش (۱۳۷۸)
کنسرت تایلند در دانشگاه هنر و معماری بانکوک، دانشگاه ادبیات پَتونَم - گروه بیدل بهخوانندگی حسامالدین سراج (۲۰۰۳)
کنسرت در دانشگاه موسیقی تونس، دانشگاه موسیقی صفاقِس، گروهنوازی و تکنوازی در کاخ موزه نجمهالزهرا تونس (۲۰۱۴)
۹ اجرا در کشور سوییس - گروه نی بانگ (۲۰۱۷)
وی در صداوسیما ضبطهای بسیاری از جمله:
دونوازی با جلال ذوالفنون، دونوازی با کیوان ساکت، گروه نوازی با گروههای درویش رضا منظمی، شهریار فریوسفی تا سال ۱۳۷۹ داشته و از سال (۸۴-۸۰ ) با ارکستر سنتی یک بهسرپرستی نادر سینکی و از سال (۸۷ - ۸۴) با ارکستر ملی صداوسیما همکاری داشته است.
وی افتخار این را داشته که در محافل خصوصی ساز بزرگانی چون جلیل شهناز، اصغر بهاری، حسن کسایی و علی تجویدی را همراهی کند و در ۵ برنامه رادیویی ساز فریدون حافظی را نیز همراهی کرد. در بزرگداشت پدرش در یکم شهریور ۷۶ سنتور پرویز مشکاتیان و در جشن خانه موسیقی در سیام مهر ۸۷ تار داریوش طلایی را همراهی کرد. در نوار شمع و پروانه (۱۳۷۱) سه تار جلال ذوالفنون را همراهی کرد. در آلبوم صفیر سیمرغ فرهنگسرای شفق (۱۳۷۴) دونوازی بههمراهی کمانچه آذرسینا و در نوار کنسرت گروه عارف (۱۳۷۶) و نوار فسانه بهخوانندگی ایرج بسطامی، نوار تنبک و نی با نی حسن کیانینژاد (۱۳۷۹) CD سی قطعه چهار مضراب فرامرز پایور در ۷ چهارمضراب با سنتور محمدرضا رستمیان (۱۳۸۱) CD پیر چنگی ۲۱ قطعه اصغر بهاری با کمانچه بهزاد میرلو CD رمز مستی به خوانندگی امیر تفتی (۱۳۸۴) CD مایه ناز به خوانندگی سالار عقیلی (۱۳۸۵) سودای وطن به آهنگسازی محمد موحدنیا (۱۳۹۲) رنگانهها بههمراه تار شهرام میرجلالی (۱۳۸۱) سرآغاز بههمراه تار ستار هشیاریپور (۱۳۹۲) آلبوم افشار اثر مهسا عظیمی (۱۳۹۶) و آلبوم میلاد فرهنگ با میلاد کیایی (۱۳۹۸) به نوازندگی تنبک پرداخت.
ایشان دفتر نخست ( نوازندگی )کتاب پدر را بهنام میزانالاعظم نوشته، کتاب شاعر تنبک را تصحیح کرده و اکنون چهار کتاب در پنج فصل برای دوره آموزشی مکتب فرهنگفر نوشته است. ایشان دارای نشانه درجه دو هنری (فوقلیسانس) است. در جایگاه معلمی از سال۱۳۶۷ تاکنون در سازمان فروهر (زرتشتیان) ساز نوروز، مکتب میرزاعبداله، چاووش، آوای صبا، همراز، همساز ، ساعد، برهانی، همچنین در هنرستان سوره و دانشگاه علمی کاربردی ۴۶ نیز به تدریس تنبکنوازی پرداخته و افراد بسیاری نزد وی بهشاگردی پرداختهاند.
آرش فرهنگفر، از سال ۱۳۶۰ تنبک را نزد پدرش ناصر فرهنگفر آغاز کرد و نخستین اجرای او در سال ۱۳۶۳ با محمد موسوی در منزل آقای ایوابوچی بود و ۱۵ سالگی در بزرگداشت نیمایوشیج بهتکنوازی تنبک پرداخت.
کارنامه هنری:
گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی (۷۴-۷۳ )
گروه بیدل به سرپرستی جلال ذوالفنون (۷۶-۷۴)
گروه جوان به سرپرستی محمدعلی کیانینژاد (۷۶-۷۵)
گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان (۷۸-۷۶)
گروه آوا به سرپرستی محمدرضا شجریان (تابستان ۷۷)
گروه وزیری به سرپرستی کیوان ساکت (۷۸-۷۷)
گروه آبیدر به سرپرستی بهرام ساعد (۸۷-۸۴)
گروه شهنازی به سرپرستی داریوش پیرنیاکان (۹۳-۹۰)
حضور در کنسرتهای:
کنسرت با مجید درخشانی و جواد بطحایی کُلن - آلمان (۲۰۰۳)
تکنوازی در فستیوال گِنت بلژیک (۲۰۰۳)
مصاحبه و تکنوازی در رادیو دویچوِله آلمان (۲۰۰۳)
تئاتر دولاویل پاریس- گروه راز و نیاز (۲۰۰۸-۲۰۰۶)
اپرای لیل دانشگاه هنر اِوری پاریس- گروه راز و نیاز (۱۳۸۴)
فستیوال سَن فلوران - گروه راز و نیاز (۱۳۸۶)
دانشگاه مارک بلوک فرانسه - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
فستیوال جهانی صوفی پاکستان (۱۳۸۵)
بزرگداشت اقبال لاهوری پاکستان - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
تلویزیون ملی پاکستان - گروه راز و نیاز (۱۳۸۵)
فستیوال سن سباستین اسپانیا - گروه راز و نیاز (۱۳۸۴)
فستیوال اِوُرا پرتغال - گروه راز و نیاز (۱۳۸۶)
موزه کَپ برانلی پاریس - گروه راز و نیاز
کنسرت در کشور بحرین - گروه راز و نیاز به خوانندگی سالار عقیلی (۱۳۸۶)
کنسرت استادیوم ۴۰۰۰ نفری الاهلی قطر بهخوانندگی حمیدرضا نوربخش (۱۹۹۸)
کنسرت ژاپن بهخوانندگی حمیدرضا نوربخش (۱۳۷۸)
کنسرت تایلند در دانشگاه هنر و معماری بانکوک، دانشگاه ادبیات پَتونَم - گروه بیدل بهخوانندگی حسامالدین سراج (۲۰۰۳)
کنسرت در دانشگاه موسیقی تونس، دانشگاه موسیقی صفاقِس، گروهنوازی و تکنوازی در کاخ موزه نجمهالزهرا تونس (۲۰۱۴)
۹ اجرا در کشور سوییس - گروه نی بانگ (۲۰۱۷)
وی در صداوسیما ضبطهای بسیاری از جمله:
دونوازی با جلال ذوالفنون، دونوازی با کیوان ساکت، گروه نوازی با گروههای درویش رضا منظمی، شهریار فریوسفی تا سال ۱۳۷۹ داشته و از سال (۸۴-۸۰ ) با ارکستر سنتی یک بهسرپرستی نادر سینکی و از سال (۸۷ - ۸۴) با ارکستر ملی صداوسیما همکاری داشته است.
وی افتخار این را داشته که در محافل خصوصی ساز بزرگانی چون جلیل شهناز، اصغر بهاری، حسن کسایی و علی تجویدی را همراهی کند و در ۵ برنامه رادیویی ساز فریدون حافظی را نیز همراهی کرد. در بزرگداشت پدرش در یکم شهریور ۷۶ سنتور پرویز مشکاتیان و در جشن خانه موسیقی در سیام مهر ۸۷ تار داریوش طلایی را همراهی کرد. در نوار شمع و پروانه (۱۳۷۱) سه تار جلال ذوالفنون را همراهی کرد. در آلبوم صفیر سیمرغ فرهنگسرای شفق (۱۳۷۴) دونوازی بههمراهی کمانچه آذرسینا و در نوار کنسرت گروه عارف (۱۳۷۶) و نوار فسانه بهخوانندگی ایرج بسطامی، نوار تنبک و نی با نی حسن کیانینژاد (۱۳۷۹) CD سی قطعه چهار مضراب فرامرز پایور در ۷ چهارمضراب با سنتور محمدرضا رستمیان (۱۳۸۱) CD پیر چنگی ۲۱ قطعه اصغر بهاری با کمانچه بهزاد میرلو CD رمز مستی به خوانندگی امیر تفتی (۱۳۸۴) CD مایه ناز به خوانندگی سالار عقیلی (۱۳۸۵) سودای وطن به آهنگسازی محمد موحدنیا (۱۳۹۲) رنگانهها بههمراه تار شهرام میرجلالی (۱۳۸۱) سرآغاز بههمراه تار ستار هشیاریپور (۱۳۹۲) آلبوم افشار اثر مهسا عظیمی (۱۳۹۶) و آلبوم میلاد فرهنگ با میلاد کیایی (۱۳۹۸) به نوازندگی تنبک پرداخت.
ایشان دفتر نخست ( نوازندگی )کتاب پدر را بهنام میزانالاعظم نوشته، کتاب شاعر تنبک را تصحیح کرده و اکنون چهار کتاب در پنج فصل برای دوره آموزشی مکتب فرهنگفر نوشته است. ایشان دارای نشانه درجه دو هنری (فوقلیسانس) است. در جایگاه معلمی از سال۱۳۶۷ تاکنون در سازمان فروهر (زرتشتیان) ساز نوروز، مکتب میرزاعبداله، چاووش، آوای صبا، همراز، همساز ، ساعد، برهانی، همچنین در هنرستان سوره و دانشگاه علمی کاربردی ۴۶ نیز به تدریس تنبکنوازی پرداخته و افراد بسیاری نزد وی بهشاگردی پرداختهاند.
میخواهم در ابتدای کاغذ، در ابتدای شعر
بگذارمت
مصراع زندهای که رشد گیاهی دارد
و آبیاری خواهد شد از رطوبت کاغذ و آه
میخواهم
بنشانمت همینجا
در شکل گرم یک گل سرخ میمندی
با عطر تند گلاب
که دختران گلچین را دیوانه میکند
که باغ را پس پرچین هجوم نفسهای گرم میسوزاند
که جنگ در محله بپا میشود
میخواهم بکارمت
اینجا میانهٔ دفتر
به شکل شاخهٔ خَرزَهرهای پر از گل تازه
که دره های گرم جنوبی را
در انتهای بهار
دل زنده میکند
و کسوت پریزادی غمگین دارد
که میرمد به بیشه از هجوم نگاه غریب
میخواهم در شکل ناب یک زن کامل
وادارمت همینجا در انتها
تا چون در آیم از در
ناگاه
از جای برجهی و در آغوش تشنهام بگریزی
و ساقهای گل سوری
بر شانههای خستهٔ خشکم بگذاری
#منوچهر_آتشی
بگذارمت
مصراع زندهای که رشد گیاهی دارد
و آبیاری خواهد شد از رطوبت کاغذ و آه
میخواهم
بنشانمت همینجا
در شکل گرم یک گل سرخ میمندی
با عطر تند گلاب
که دختران گلچین را دیوانه میکند
که باغ را پس پرچین هجوم نفسهای گرم میسوزاند
که جنگ در محله بپا میشود
میخواهم بکارمت
اینجا میانهٔ دفتر
به شکل شاخهٔ خَرزَهرهای پر از گل تازه
که دره های گرم جنوبی را
در انتهای بهار
دل زنده میکند
و کسوت پریزادی غمگین دارد
که میرمد به بیشه از هجوم نگاه غریب
میخواهم در شکل ناب یک زن کامل
وادارمت همینجا در انتها
تا چون در آیم از در
ناگاه
از جای برجهی و در آغوش تشنهام بگریزی
و ساقهای گل سوری
بر شانههای خستهٔ خشکم بگذاری
#منوچهر_آتشی
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی
این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
#وحشی_بافقی
بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی
این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
#وحشی_بافقی
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
#حافظ
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
#حافظ
بنام خدا
محمد بنیوسف اهلی شیرازی (زادهٔ ۸۵۸ در شیراز – درگذشتهٔ ۹۴۲ هجری قمری در شیراز) شاعر قرن نهم و دهم هـ. ق که در حدود سال ۸۵۸ هـ.ق. در شیراز زاده شد. اهلی به سال ۹۴۲ هـ. ق در هشتادوچهار سالگی، درگذشت. آرامگاه وی در جوار حافظ قرار دارداهلی از دوران جوانی به تحصیل علوم و فنون پرداخت و چون طبع شعر داشت با سرودن اشعار، شهرت یافت. او از پیروان مذهب شیعه بود و حتی پیش از ظهور دولتصفوی و رسمیت یافتن تشیع در ایران نیز باورهای شیعی خویش را آشکارا در سروده هایش بیان می داشت، چنان که در دیباچۀ مثنوی شمع و پروانه که در زمان سلطان یعقوب آق قویونلو سروده و بدان سلطان تقدیم شده، فصلی را به ستایش علی تخصیص داده و او را با پیامبر اسلام، دو نور دانسته که از یک شمع، مشتق شده انداهلی در سرودن انواع شعر استاد بود. او در غزلی که حُکم وصیت نامۀ او را برای تعیین مدفنش دارد، خود را شیفتۀحافظ شیرازی و او را قبلۀ خود معرفی می کند:
جایم به روز واقعه پهلوی او کنیداو قبلۀ من است، رخم سویی او کنید
با این حال، تأثیر دیگر استادان گذشته در شعر اهلی بسیار بیش از حافظ است. اهلی در خاتمۀ مثنوی شمع و پروانه، خود را در فن مثنوی، فرزند کوچک نظامی و جامی می خواند:
که شعرم رَشحی از بحر نظامی استکلامم جرعه ای از جام جامی است
همچنین غزلیات بسیار لطیف او به سبک سعدی است. نیز تعدای از غزلهای به شیوۀ وقوعی او در وزن و قافیه با غزلهای بابا فغانی شیرازی شاعر بسیار مشهور اواخر عصر تیموری و اوایل عصر صفوی، مشترک است، اما با توجه به هم سن و معاصر بودن این دو و همترازیشان در درجۀ استادی، به درستی نمی توان دانست که تأثیر از کدام سو بوده و تأثّر از کدام سو. در قصیده سرایی پیرو استادان بزرگ قصیده سرایی گذشته است به ویژه در قصاید مصنوع که از سلمان ساوجی الگو می گیرد. مثنوی سحر حلال اهلی در پاسخ به مثنویهای کاتبی نیشابوری است. اهلی در دیباچۀ این مثنوی بیان می دارد که کاتبی نیشابوری مثنوی ای سروده که هر بیتش به دو وزن خوانده می شود و ذوبحرین است و مثنوی دیگری سروده که هر بیتش دو جفت قافیه دارد و ذوقافیتین است و خوانندگان در کار او اعجابها دارند، اما من یک مثنوی خواهم سرود که در آنِ واحد، هم ذوبحرین و هم ذوقافیتین باشد و افزون بر آن، آکنده از تجنیس باشد. شاعران معاشر اهلی، این کار را محال دانستند و به همین سبب پس از توفیق اهلی در این کار، حاصل کارش سِحر حَلال نامیده شد. این مثنوی مصنوع، در ۵۲۰ بیت و در بیان داستان عشق جَم و گُل است و هر بیتش را می توان نخست بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات و سپس بر وزن مفتعلن مفتعلن مفتعل خواند. همچنین هر بیت، دارای دو لایه قافیه است.سحرحلال چندینبار در بمبئی، تهران و شیراز به چاپ رسیدهاست. نمونه هایی از سحر حلال:
خواجه در ابریشم و ما در گلیمعاقبت ایدل همه یکسر گلیم
***
ساقی از آن شیشۀ منصوردمدر رگ و در ریشۀ من صور دم
دیگر مثنوی مهم و مشهور اهلی، شمع و پروانه است. این مثنوی، منظومۀ عاشقانۀ بلندی است که قهرمانان آن، نه انسان، بلکه شمع و پروانه اند، امّا با تکنیک تشخیص یا جانبخشی، داستانشان چنان روایت می شود که گویی دو انسان اند و شمع که معشوقه است، صاحب خیمه و خدم و حشم است و پروانه، عاشقی آواره است که شبانگاه، در باغی، بزم شمع را می بیند و از طریق دو خادم شمع که عنبر و کافور نام دارند، با شمع مرتبط می شود و شمع، پیکی را با نام نور برای فراخواندن پروانه به خیمه اش که فانوس است، می فرستد، اما رقیبی که همان باد است، مانع می شود. سحرگاه، شمع پس از سوختن از فراق پروانه، می میرد و پروانه که از چنگ باد رهایی یافته، بر مزار او جان می بازد تا در عالمی دیگر به او برسد. اهلی، سبب مرگ پروانه را که نتیجۀ مرگ شمع است، چنین بیان می دارد:
میان عاشق و معشوق، رازی ستکه گر این سوزد آن را هم گدازی است
این مثنوی را می توان در نوع ادبی فابل دسته بندی کرد. اهلی این مثنوی را بنا به ابیات دیباچه اش، به سلطان یعقوب آق قویونلو اهدا کرده و در آن، یکی از امرای سلطان را نیز با نام قلی بیک ستوده است. یک وجه اهمیت مثنوی شمع و پروانه، مدایح علوی در دیباچۀ این مثنوی، پیش از ظهور دولت صفوی است.
اهلی با توجه به مقام استادی اش در شعر، مورد توجه پادشاهان، امیران و وزیران بود. او افرادی از هر سه دودمان تیموریان هرات، آق قویونلوها و صفویان را ستوده است که از میان آن ها می توان به امیر علیشیر نوایی،سلطان یعقوب آق قویونلو، شاه اسماعیل صفوی، نجم ثانیو شماری از امرا و وزرای معاصرش را برشمرد.
اهلی همچنین از پیشگامان و ارکان شعر شیعی است و همگام با بسط ایدئولوژی شیعی صفویان، اهلی نیز مبدّل به یکی از استادان همیشگی شعر شیعی بویژه شعر عاشورایی شد. این قصیدۀ اهلی در رثای شهیدان کربلا شهرت فراوان دارد:
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
محمد بنیوسف اهلی شیرازی (زادهٔ ۸۵۸ در شیراز – درگذشتهٔ ۹۴۲ هجری قمری در شیراز) شاعر قرن نهم و دهم هـ. ق که در حدود سال ۸۵۸ هـ.ق. در شیراز زاده شد. اهلی به سال ۹۴۲ هـ. ق در هشتادوچهار سالگی، درگذشت. آرامگاه وی در جوار حافظ قرار دارداهلی از دوران جوانی به تحصیل علوم و فنون پرداخت و چون طبع شعر داشت با سرودن اشعار، شهرت یافت. او از پیروان مذهب شیعه بود و حتی پیش از ظهور دولتصفوی و رسمیت یافتن تشیع در ایران نیز باورهای شیعی خویش را آشکارا در سروده هایش بیان می داشت، چنان که در دیباچۀ مثنوی شمع و پروانه که در زمان سلطان یعقوب آق قویونلو سروده و بدان سلطان تقدیم شده، فصلی را به ستایش علی تخصیص داده و او را با پیامبر اسلام، دو نور دانسته که از یک شمع، مشتق شده انداهلی در سرودن انواع شعر استاد بود. او در غزلی که حُکم وصیت نامۀ او را برای تعیین مدفنش دارد، خود را شیفتۀحافظ شیرازی و او را قبلۀ خود معرفی می کند:
جایم به روز واقعه پهلوی او کنیداو قبلۀ من است، رخم سویی او کنید
با این حال، تأثیر دیگر استادان گذشته در شعر اهلی بسیار بیش از حافظ است. اهلی در خاتمۀ مثنوی شمع و پروانه، خود را در فن مثنوی، فرزند کوچک نظامی و جامی می خواند:
که شعرم رَشحی از بحر نظامی استکلامم جرعه ای از جام جامی است
همچنین غزلیات بسیار لطیف او به سبک سعدی است. نیز تعدای از غزلهای به شیوۀ وقوعی او در وزن و قافیه با غزلهای بابا فغانی شیرازی شاعر بسیار مشهور اواخر عصر تیموری و اوایل عصر صفوی، مشترک است، اما با توجه به هم سن و معاصر بودن این دو و همترازیشان در درجۀ استادی، به درستی نمی توان دانست که تأثیر از کدام سو بوده و تأثّر از کدام سو. در قصیده سرایی پیرو استادان بزرگ قصیده سرایی گذشته است به ویژه در قصاید مصنوع که از سلمان ساوجی الگو می گیرد. مثنوی سحر حلال اهلی در پاسخ به مثنویهای کاتبی نیشابوری است. اهلی در دیباچۀ این مثنوی بیان می دارد که کاتبی نیشابوری مثنوی ای سروده که هر بیتش به دو وزن خوانده می شود و ذوبحرین است و مثنوی دیگری سروده که هر بیتش دو جفت قافیه دارد و ذوقافیتین است و خوانندگان در کار او اعجابها دارند، اما من یک مثنوی خواهم سرود که در آنِ واحد، هم ذوبحرین و هم ذوقافیتین باشد و افزون بر آن، آکنده از تجنیس باشد. شاعران معاشر اهلی، این کار را محال دانستند و به همین سبب پس از توفیق اهلی در این کار، حاصل کارش سِحر حَلال نامیده شد. این مثنوی مصنوع، در ۵۲۰ بیت و در بیان داستان عشق جَم و گُل است و هر بیتش را می توان نخست بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات و سپس بر وزن مفتعلن مفتعلن مفتعل خواند. همچنین هر بیت، دارای دو لایه قافیه است.سحرحلال چندینبار در بمبئی، تهران و شیراز به چاپ رسیدهاست. نمونه هایی از سحر حلال:
خواجه در ابریشم و ما در گلیمعاقبت ایدل همه یکسر گلیم
***
ساقی از آن شیشۀ منصوردمدر رگ و در ریشۀ من صور دم
دیگر مثنوی مهم و مشهور اهلی، شمع و پروانه است. این مثنوی، منظومۀ عاشقانۀ بلندی است که قهرمانان آن، نه انسان، بلکه شمع و پروانه اند، امّا با تکنیک تشخیص یا جانبخشی، داستانشان چنان روایت می شود که گویی دو انسان اند و شمع که معشوقه است، صاحب خیمه و خدم و حشم است و پروانه، عاشقی آواره است که شبانگاه، در باغی، بزم شمع را می بیند و از طریق دو خادم شمع که عنبر و کافور نام دارند، با شمع مرتبط می شود و شمع، پیکی را با نام نور برای فراخواندن پروانه به خیمه اش که فانوس است، می فرستد، اما رقیبی که همان باد است، مانع می شود. سحرگاه، شمع پس از سوختن از فراق پروانه، می میرد و پروانه که از چنگ باد رهایی یافته، بر مزار او جان می بازد تا در عالمی دیگر به او برسد. اهلی، سبب مرگ پروانه را که نتیجۀ مرگ شمع است، چنین بیان می دارد:
میان عاشق و معشوق، رازی ستکه گر این سوزد آن را هم گدازی است
این مثنوی را می توان در نوع ادبی فابل دسته بندی کرد. اهلی این مثنوی را بنا به ابیات دیباچه اش، به سلطان یعقوب آق قویونلو اهدا کرده و در آن، یکی از امرای سلطان را نیز با نام قلی بیک ستوده است. یک وجه اهمیت مثنوی شمع و پروانه، مدایح علوی در دیباچۀ این مثنوی، پیش از ظهور دولت صفوی است.
اهلی با توجه به مقام استادی اش در شعر، مورد توجه پادشاهان، امیران و وزیران بود. او افرادی از هر سه دودمان تیموریان هرات، آق قویونلوها و صفویان را ستوده است که از میان آن ها می توان به امیر علیشیر نوایی،سلطان یعقوب آق قویونلو، شاه اسماعیل صفوی، نجم ثانیو شماری از امرا و وزرای معاصرش را برشمرد.
اهلی همچنین از پیشگامان و ارکان شعر شیعی است و همگام با بسط ایدئولوژی شیعی صفویان، اهلی نیز مبدّل به یکی از استادان همیشگی شعر شیعی بویژه شعر عاشورایی شد. این قصیدۀ اهلی در رثای شهیدان کربلا شهرت فراوان دارد:
چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت
ahly_shyrazy_ba_tsvyr.pdf
22.9 MB
دیوان اهلی شیرازی. تصحیح حامد ربانی. نشر سنایی. 1344.
چنانم از نظر انداخت آن شوخِ جفاپیشه
که هرجا بیندم دیگر نیندازد نگاه آنجا !
#اهلی_شیرازی
تو را جایی که روزی دیدهام، آنجا روم بیخود
ندارم طاقتِ آنهم که بینم بی تو آنجا را
#اهلی_شیرازی
(هر دو بیت به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)
که هرجا بیندم دیگر نیندازد نگاه آنجا !
#اهلی_شیرازی
تو را جایی که روزی دیدهام، آنجا روم بیخود
ندارم طاقتِ آنهم که بینم بی تو آنجا را
#اهلی_شیرازی
(هر دو بیت به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)
نظر سویِ دلافگاران نداری
اگر داری، به من باری نداری
نظر داری به من لیک از تغافل
چنان داری که پنداری نداری
جفا گفتم نداری، داری امّا
وفا پنداشتم داری، نداری
طبیبِ دردمندانی ولی رحم
به حالِ زارِ بیماران نداری
تو را از خارخارِ من چه پروا
که در دل از گُلی خاری نداری
رقیبت همدم است و همنشین غیر
ازآن ننگی، وزآن عاری نداری
برو «اهلی» تو از کویِ بتان دور
که آنجا قدر و مقداری نداری
#اهلی_شیرازی
(به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)
این غزل در دیوان اهلی یافته نشد.
ناگفته نماند مؤلفِ این جُنگ عنوان کرده که این غزل را به همراه دو غزل دیگر در جُنگی به نام اهلی دیده است.
اگر داری، به من باری نداری
نظر داری به من لیک از تغافل
چنان داری که پنداری نداری
جفا گفتم نداری، داری امّا
وفا پنداشتم داری، نداری
طبیبِ دردمندانی ولی رحم
به حالِ زارِ بیماران نداری
تو را از خارخارِ من چه پروا
که در دل از گُلی خاری نداری
رقیبت همدم است و همنشین غیر
ازآن ننگی، وزآن عاری نداری
برو «اهلی» تو از کویِ بتان دور
که آنجا قدر و مقداری نداری
#اهلی_شیرازی
(به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)
این غزل در دیوان اهلی یافته نشد.
ناگفته نماند مؤلفِ این جُنگ عنوان کرده که این غزل را به همراه دو غزل دیگر در جُنگی به نام اهلی دیده است.
جفا و جور و بیدادی که بر من از تو میآید
نه از تو، جانِ من از چشمِ خود میبینم آنها را !
عجب نبوَد که همچون گردباد از خاک برخیزم
به خاکم گر دهی جولان سمندِ بادپیما را
#اهلی_شیرازی
(به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)
نه از تو، جانِ من از چشمِ خود میبینم آنها را !
عجب نبوَد که همچون گردباد از خاک برخیزم
به خاکم گر دهی جولان سمندِ بادپیما را
#اهلی_شیرازی
(به نقل از #جنگ_شعاع اثر #شعاعالملک_شیرازی)