در نوازشهای باد
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گوییا خورشید را نوشیده بود ...
#فریدون_مشیری
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گوییا خورشید را نوشیده بود ...
#فریدون_مشیری
فرشاد جمالی
@katibehchannel
▪️برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
▪️فرشاد جمالی
آهنگساز : فردین خلعتبری
سَر ننهد چرخ تو را
تا که تو بیسر نشوی
کس نخرد نقدِ تو را
تا سوی میزان نبری
▪️مولانا
.
▪️فرشاد جمالی
آهنگساز : فردین خلعتبری
سَر ننهد چرخ تو را
تا که تو بیسر نشوی
کس نخرد نقدِ تو را
تا سوی میزان نبری
▪️مولانا
.
.
برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
سر مکش ای دل که از او هرچه کنی جان نبری
تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری
تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد
تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری
سر ننهد چرخ تو را تا که تو بیسر نشوی
کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری
تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا
تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری
تا تو ایازی نکنی کی همه محمود شوی
تا تو ز دیوی نرهی ملک سلیمان نبری
نعمت تن خام کند محنت تن رام کند
محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری
خیره میا خیره مرو جانب بازار جهان
زآنک در این بیع و شری این ندهی آن نبری
خاک که خاکی نهلد سوسن و نسرین نشود
تا نکنی دلق کهن خلعت سلطان نبری
آه گدارو شدهای خاطر تو خوش نشود
تا نکنی کافریی مال مسلمان نبری
هیچ نبردهست کسی مهره ز انبان جهان
رنجه مشو زآنک تو هم مهره ز انبان نبری
مهره ز انبان نبرم گوهر ایمان ببرم
گو تو به جان بخل کنی جان بر جانان نبری
ای کشش عشق خدا میننشیند کرمت
دست نداری ز کهان تا دل از ایشان نبری
هین بکشان هین بکشان دامن ما را به خوشان
زآنک دلی که تو بری راه پریشان نبری
راست کنی وعدهی خود دست نداری ز کشش
تا همه را رقصکنان جانب میدان نبری
هیچ مگو ای لب من تا دل من باز شود
زآنک تو تا سنگ دلی لعل بدخشان نبری
گر چه که صد شرط کنی بیهمه شرطی بدهی
زآنک تو بس بیطمعی زر به حرمدان نبری
▪️مولانا
برگذری درنگری جز دل خوبان نبری
سر مکش ای دل که از او هرچه کنی جان نبری
تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
تا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبری
تا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسد
تا سوی دریا نروی گوهر و مرجان نبری
سر ننهد چرخ تو را تا که تو بیسر نشوی
کس نخرد نقد تو را تا سوی میزان نبری
تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا
تا صفت گرگ دری یوسف کنعان نبری
تا تو ایازی نکنی کی همه محمود شوی
تا تو ز دیوی نرهی ملک سلیمان نبری
نعمت تن خام کند محنت تن رام کند
محنت دین تا نکشی دولت ایمان نبری
خیره میا خیره مرو جانب بازار جهان
زآنک در این بیع و شری این ندهی آن نبری
خاک که خاکی نهلد سوسن و نسرین نشود
تا نکنی دلق کهن خلعت سلطان نبری
آه گدارو شدهای خاطر تو خوش نشود
تا نکنی کافریی مال مسلمان نبری
هیچ نبردهست کسی مهره ز انبان جهان
رنجه مشو زآنک تو هم مهره ز انبان نبری
مهره ز انبان نبرم گوهر ایمان ببرم
گو تو به جان بخل کنی جان بر جانان نبری
ای کشش عشق خدا میننشیند کرمت
دست نداری ز کهان تا دل از ایشان نبری
هین بکشان هین بکشان دامن ما را به خوشان
زآنک دلی که تو بری راه پریشان نبری
راست کنی وعدهی خود دست نداری ز کشش
تا همه را رقصکنان جانب میدان نبری
هیچ مگو ای لب من تا دل من باز شود
زآنک تو تا سنگ دلی لعل بدخشان نبری
گر چه که صد شرط کنی بیهمه شرطی بدهی
زآنک تو بس بیطمعی زر به حرمدان نبری
▪️مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ابر میبارد
▪️همایون شجریان
آهنگساز : سهراب پورناظری
شاعر : امیرخسرو دهلوی
موسیقی متن فیلم رگ خواب
▪️با هنرمندی رعنا آزادیور و مهدی پاکدل
▪️همایون شجریان
آهنگساز : سهراب پورناظری
شاعر : امیرخسرو دهلوی
موسیقی متن فیلم رگ خواب
▪️با هنرمندی رعنا آزادیور و مهدی پاکدل
به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
سعدی
تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
سعدی
گفت: نماز کردند؟
گفت: آری
گفت:آه!
یکی گفت:
"نماز همهی عمرم به تو دهم
آن آه را
به من ده"
مقالات شمس
گفت: آری
گفت:آه!
یکی گفت:
"نماز همهی عمرم به تو دهم
آن آه را
به من ده"
مقالات شمس
کانال مستانه
فرزانه فقیهی
از ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن ،این روزگار نیست.
عماد خراسانی
فکری به حال خویش کن ،این روزگار نیست.
عماد خراسانی
ماهی
اسحاق انور
موج دريا زده را تنگه ي ساحل قفس است
ماهي تنگ نباشد دل طوفاني ما
عاقلان پا مگذاريد به ميخانه ي عشق
داغ صد مُهر جنون خورده به پيشاني ما
ترمه و اطلس و ديبا همگي مال شما
خرقه اي نيست برازنده ي عرياني ما
زلف ما چون خم زنجير گره در گره است
شانه رم مي كند از فرط پريشاني ما
ماهي تنگ نباشد دل طوفاني ما
عاقلان پا مگذاريد به ميخانه ي عشق
داغ صد مُهر جنون خورده به پيشاني ما
ترمه و اطلس و ديبا همگي مال شما
خرقه اي نيست برازنده ي عرياني ما
زلف ما چون خم زنجير گره در گره است
شانه رم مي كند از فرط پريشاني ما
آوازی در #بیات_اصفهان که شعرش را #صائب گفته و به غایت زیباست و زخمه بهشتی #جلیل_شهناز، آواز استاد #عبدالوهاب_شهیدی را همراهی می کند.این آواز زیبا حدود ۴۷سال قدمت دارد.بی گمان موسیقی آوازی ایران وامدار #استادعبدالوهاب_شهیدی است.
گویندگی شعرها را بانو #فخری_نیکزاد به عهده دارند.
چندان که بهارست و خزان است درین باغ
چشم و دل شبنم نگران است درین باغ
پیداست ز دامن به میان بر زدن گل
کآماده پرواز خزان است درین باغ
صد رنگ سخن درلب هر برگ گلی هست
فریاد که گوش تو گران است درین باغ
هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
سوسن که سراپای زبان است درین باغ
گویندگی شعرها را بانو #فخری_نیکزاد به عهده دارند.
چندان که بهارست و خزان است درین باغ
چشم و دل شبنم نگران است درین باغ
پیداست ز دامن به میان بر زدن گل
کآماده پرواز خزان است درین باغ
صد رنگ سخن درلب هر برگ گلی هست
فریاد که گوش تو گران است درین باغ
هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
غم گرد دل مردم آزاده نگردد
پیوسته از آن سرو جوان است در این باغ
خاموش شد از خجلت گفتار تو صائب
سوسن که سراپای زبان است درین باغ
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف «زندگی»
اون نگاه گرم تو جام شرابه
اما سرابه
زندگی بی چشم تو رنج وعذابه
آه من ترسم شبی،دامنت بگیره
با دلم بازی مکن،عاشق واسیره
ترسم بمیره
زندگی بی چشم تو رنج وعذابه
یک شب از روی صفا،با دلم وفا کن
مرا رها کن...
زنده نام #استادعبدالوهاب_شهیدی
روانش جاودان ویادش گرامی
اون نگاه گرم تو جام شرابه
اما سرابه
زندگی بی چشم تو رنج وعذابه
آه من ترسم شبی،دامنت بگیره
با دلم بازی مکن،عاشق واسیره
ترسم بمیره
زندگی بی چشم تو رنج وعذابه
یک شب از روی صفا،با دلم وفا کن
مرا رها کن...
زنده نام #استادعبدالوهاب_شهیدی
روانش جاودان ویادش گرامی
عشق در دل ماند و یار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت
عشق و سودا و هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت
بیم جان کاین بار خونم میخورد
ور نه این دل چند بار از دست رفت
مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت
سعدیا با یار عشق آسان بود
عشق باز اکنون که یار از دست رفت
#سعدی
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل
کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دریغ
کاندر این غم هر چهار از دست رفت
عشق و سودا و هوس در سر بماند
صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پای اندرآیم گو درآی
بهتر از من صد هزار از دست رفت
بیم جان کاین بار خونم میخورد
ور نه این دل چند بار از دست رفت
مرکب سودا جهانیدن چه سود
چون زمام اختیار از دست رفت
سعدیا با یار عشق آسان بود
عشق باز اکنون که یار از دست رفت
#سعدی
پیش صاحب نظران ، مُلک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان که ز مُلک آزاد است
آن که گویند که بر آب نهاده ست جهان ،
مشنو ای خواجه که تا درنگری ، بر باد است
خیمه ی اُنس مزن بر در این کهنه رِباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است
دل بر این پیرزن عشوه گرِ دهر مبند ؛
نوعروسی ست که در عقد بسی داماد است
هر زمان مِهر فلک بر دگری می تابد
چه توان کرد ؟ که این سفله چنین افتاده ست
خاک بغداد ، به خونِ خلفا می گرید
ورنه این شطِ روان چیست که در بغداد است ؟
حاصلی نیست به جز غم به جهان ، خواجو را
خرّم آن کس که به کلی ز جهان آزاد است ...
#خواجوی_کرمانی
بلکه آن است سلیمان که ز مُلک آزاد است
آن که گویند که بر آب نهاده ست جهان ،
مشنو ای خواجه که تا درنگری ، بر باد است
خیمه ی اُنس مزن بر در این کهنه رِباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است
دل بر این پیرزن عشوه گرِ دهر مبند ؛
نوعروسی ست که در عقد بسی داماد است
هر زمان مِهر فلک بر دگری می تابد
چه توان کرد ؟ که این سفله چنین افتاده ست
خاک بغداد ، به خونِ خلفا می گرید
ورنه این شطِ روان چیست که در بغداد است ؟
حاصلی نیست به جز غم به جهان ، خواجو را
خرّم آن کس که به کلی ز جهان آزاد است ...
#خواجوی_کرمانی
سکوت میکنم و حرف می زنم با تو
در این مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟
من و تو پسزدهی روزگار امـروزیم
تو عشق بی سروپایی ومن سراپا تو....!!
#هوشنگ_ابتهاج
در این مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟
من و تو پسزدهی روزگار امـروزیم
تو عشق بی سروپایی ومن سراپا تو....!!
#هوشنگ_ابتهاج
نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
گریههای جمله عالم در وصالش خنده شد
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود
حسنهای جمله عالم حسن او را بنده شد
#مولانا
گریههای جمله عالم در وصالش خنده شد
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود
حسنهای جمله عالم حسن او را بنده شد
#مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد.
#مولانا
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد.
#مولانا
Audio
بانو حمیرا
ایرج
پرویز یاحقی
منصور صارمی
و
جهانگیر ملک
آهنگ از پرویز یاحقی
شعر ترانه بیژن ترقی
غزل آواز از حضرت سعدی
دستگاه/مایه /همایون/بیدا
ایرج
پرویز یاحقی
منصور صارمی
و
جهانگیر ملک
آهنگ از پرویز یاحقی
شعر ترانه بیژن ترقی
غزل آواز از حضرت سعدی
دستگاه/مایه /همایون/بیدا