سر به سر از لطف جانی ساقیا
خوشتر از جان چیست؟ آنی ساقیا
میل جانها جمله سوی روی توست
رو، که شیرین دلستانی ساقیا
زان به چشم من درآیی هر زمان
کز صفا آب روانی ساقیا
از می عشق ار چه سرمستی، مکن
با حریفان سرگرانی ساقیا
وعدهای میده، اگر چه کج بود
کز بهانه در گمانی ساقیا
بر لب خود بوسه ده، آنگه ببین
ذوق آب زندگانی ساقیا
از لطافت در نیابد کس تو را
زان یقینم شد که جانی ساقیا
گوش جانها پر گهر شد، زانکه تو
از سخن در میچکانی ساقیا
در دل و چشمم ز حسن و لطف خویش
آشکارا و نهانی ساقیا
نیست در عالم عراقی را دمی
بر لب تو کامرانی ساقیا
فخرالدین عراقی
خوشتر از جان چیست؟ آنی ساقیا
میل جانها جمله سوی روی توست
رو، که شیرین دلستانی ساقیا
زان به چشم من درآیی هر زمان
کز صفا آب روانی ساقیا
از می عشق ار چه سرمستی، مکن
با حریفان سرگرانی ساقیا
وعدهای میده، اگر چه کج بود
کز بهانه در گمانی ساقیا
بر لب خود بوسه ده، آنگه ببین
ذوق آب زندگانی ساقیا
از لطافت در نیابد کس تو را
زان یقینم شد که جانی ساقیا
گوش جانها پر گهر شد، زانکه تو
از سخن در میچکانی ساقیا
در دل و چشمم ز حسن و لطف خویش
آشکارا و نهانی ساقیا
نیست در عالم عراقی را دمی
بر لب تو کامرانی ساقیا
فخرالدین عراقی
از کعبه رهیست تا به مقصد پیوست
وز جانب میخانه رهی دیگر هست
اما ره میخانه ز آبادانی
راهیست که کاسه میرود دست بدست
ابوسعید ابوالخیر
وز جانب میخانه رهی دیگر هست
اما ره میخانه ز آبادانی
راهیست که کاسه میرود دست بدست
ابوسعید ابوالخیر
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا
ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا
دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا
می دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش ازان خواهی، بستان و نگهدار جدا
حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا
امیرخسرو دهلوی
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا
ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا
دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا
می دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش ازان خواهی، بستان و نگهدار جدا
حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا
امیرخسرو دهلوی
دنیایی که پیرامون خود ساخته ایم محصول تفکرات ما بوده است، این دنیا قابل تغییر نیست مگر اینکه نحوه تفکر خود را تغییر دهیم...
#انیشتین
#انیشتین
شاگردی از استاد خود پرسید:
معنای زندگی چیست؟
استاد جواب داد:
به جایی که تاریک و ظلمانی است،
نور ببریم.
به جایی که امید نیست، امید ببریم.
به جایی که دروغ هست، راستی ببریم.
به جایی که ظلم هست، عدالت ببریم.
به جایی که کدورت هست، مهر ببریم .
به جایی که جنگ هست،
صلح و انسانیت ببریم ....
و …. این ساده ترین و قابل فهم ترین
معنای زندگیست....
۱۶ اردیبهشت سالروز در گذشت #حسین_منزوی
حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ – درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)
شاعر ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ – درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)
شاعر ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
۱۶ اردیبهشت سالروز در گذشت #حسین_منزوی
حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ – درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)
شاعر ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
او که بیشتر بهعنوان شاعری غزلسرا شناخته شده است، در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه هم تبحر داشت. نقش منزوی، در زنده کردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شدهاست و حتی بعضی از منتقدان کار او را انقلابی در غزل امروز میدانند و آن را با کاری که نیما در تحول شعر فارسی کرد، مقایسه کردهاند.
وی در ترانه سرایی نیز توانا بود و آلبوم نسیما به خوانندگی علیرضا افتخاری از سرودههای اوست. بسیاری از غزلهای او توسط خوانندگان مشهوری نظیر: علیرضا افتخاری، کوروش یغمائی، همایون شجریان، داریوش اقبالی، محمد نوری و … خوانده شدهاست.
حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵ – درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)
شاعر ایرانی بود. او برگزیده اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود.
او که بیشتر بهعنوان شاعری غزلسرا شناخته شده است، در سرودن شعر نیمایی، شعر سپید و ترانه هم تبحر داشت. نقش منزوی، در زنده کردن غزل معاصر، چشمگیر ارزیابی شدهاست و حتی بعضی از منتقدان کار او را انقلابی در غزل امروز میدانند و آن را با کاری که نیما در تحول شعر فارسی کرد، مقایسه کردهاند.
وی در ترانه سرایی نیز توانا بود و آلبوم نسیما به خوانندگی علیرضا افتخاری از سرودههای اوست. بسیاری از غزلهای او توسط خوانندگان مشهوری نظیر: علیرضا افتخاری، کوروش یغمائی، همایون شجریان، داریوش اقبالی، محمد نوری و … خوانده شدهاست.
بیتو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو
ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه تو
شور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی
جاذبهی شعر تو ، جوهر عرفان همه تو
همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو ،باران همه تو
#حسین_منزوی
۱۶ اردیبهشت سالروز پرواز حسین منزوی
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه من ، او همه تو ، ما همه تو
هرکه و هرکس همه تو ، ای همه تو ، آن همه تو
من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من
تخت تو و ورطه تو ساحل و طوفان همه تو
ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز نیستان همه تو ، راز نیستان همه تو
شور تو آواز تویی ، بلخ تو شیراز تویی
جاذبهی شعر تو ، جوهر عرفان همه تو
همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو ،باران همه تو
#حسین_منزوی
۱۶ اردیبهشت سالروز پرواز حسین منزوی
Bi to be saman naresam- ghorbani- @Avazsonnati
@Avazsonnati
شعر حسین منزوی
با صدای علیرضا قربانی
با صدای علیرضا قربانی
Aghooshe Mehraban
Vahid Taj
تصنیف "آغوش مهربان"
#وحید_تاج
ترانه سرا #حسین_منزوی
آهنگساز #هومن_مهدویان
ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر...
#وحید_تاج
ترانه سرا #حسین_منزوی
آهنگساز #هومن_مهدویان
ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر...
ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش تر
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر
بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر
جز طرح چشم مستت ، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم ، نقش بر آب خوش تر
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
هر فصل از آن جهانی است ، هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو ، از هر کتاب خوش تر
چون پرسم از پناهی ، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت ، از هر جواب خوش تر
خامش نشسته شعرم ، در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت ، از شعر ناب خوش تر
#حسین_منزوی
ساقی اگر تو باشی ، حالم خراب خوش تر
بی تو چه زندگانی ؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن ، از هر شباب خوش تر
جز طرح چشم مستت ، بر صفحه ی امیدم
خطی اگر کشیدم ، نقش بر آب خوش تر
خورشید گو نخندد ، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده هایت ، از آفتاب خوش تر
هر فصل از آن جهانی است ، هر برگ داستانی
ای دفتر تن تو ، از هر کتاب خوش تر
چون پرسم از پناهی ، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت ، از هر جواب خوش تر
خامش نشسته شعرم ، در پیش دیدگانت
ای شیوه ی نگاهت ، از شعر ناب خوش تر
#حسین_منزوی
ز دو دیده خون فشاندم که نظر کنی نکردی
به ره تو خاک گشتم که گذر کنی نکردی
دم مرگ هیچ دانی ز چه مانْد باز چشمم ؟
ز تو بود چشمِ آنم که نظر کنی نکردی
چو نکرد یار رحمی، ز تو ای فغان چه حاصل؟
از تو بود امید آنم که اثر کنی نکردی
ز نخست کردم ای دل، به تو شرح غمزۂ او
خبرت ز فتنه دادم که حذر کنی نکردی
به وطن «شریف» روزی که ترا نمانْد قدری
بجز این نماند چاره که سفر کنی نکردی
شریف تبریزی
به ره تو خاک گشتم که گذر کنی نکردی
دم مرگ هیچ دانی ز چه مانْد باز چشمم ؟
ز تو بود چشمِ آنم که نظر کنی نکردی
چو نکرد یار رحمی، ز تو ای فغان چه حاصل؟
از تو بود امید آنم که اثر کنی نکردی
ز نخست کردم ای دل، به تو شرح غمزۂ او
خبرت ز فتنه دادم که حذر کنی نکردی
به وطن «شریف» روزی که ترا نمانْد قدری
بجز این نماند چاره که سفر کنی نکردی
شریف تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساختن در سوختن
است.
خرابش کردم
که عمارت در خرابی
است.
# شمس تبریزی
گر یک جهان ویران شد
از لشگر سلطان عشق
خود صد جهانِ جانِ جان
شد در عِوض بنیاد ازو
است.
خرابش کردم
که عمارت در خرابی
است.
# شمس تبریزی
گر یک جهان ویران شد
از لشگر سلطان عشق
خود صد جهانِ جانِ جان
شد در عِوض بنیاد ازو
گلشن چه کنم بی تو که گلخن به از آن است
در آتش سوزنده نشیمن به از آن است
از خرمن گل،بی گل روی تو چه حاصل
آتش بر این سوخته خرمن به از آن است
ای گوهر وصل تو گرانمایه تر از عمر
عمری است مرا بی تو که مردن به از آن است
جانان مرا ای فلک از من چه کنی دور؟
گر دور کنی جان من از تن به از آن است
زهدی که سر از جیب ریا بر زند ای شیخ
در معصیت آلایش دامن به از آن است
#شریف_تبریزی
در آتش سوزنده نشیمن به از آن است
از خرمن گل،بی گل روی تو چه حاصل
آتش بر این سوخته خرمن به از آن است
ای گوهر وصل تو گرانمایه تر از عمر
عمری است مرا بی تو که مردن به از آن است
جانان مرا ای فلک از من چه کنی دور؟
گر دور کنی جان من از تن به از آن است
زهدی که سر از جیب ریا بر زند ای شیخ
در معصیت آلایش دامن به از آن است
#شریف_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در اغوشش کشیدم
و از بوی عطرش سرمست شدم
عطری که ببوی شاخ نورسته ای میمانست
که نسیم سیرابش کرده باشد
سرمست گشتم اما نه از "خمر"
بل شراب دهان وی سرمستم کرد
زیبائی تمام غلام حلقه بگوش اوست
و از ان است که دلها "اسیر" خود کرده
مهربانا !!
اگر قرار است زنده بمانم
بگذار با "هوای دوست" باشد
و نیز اگر از شوق او بمیرم
خود "مراد" من است......
جناب شیخ بهایی
کشکول
.
و از بوی عطرش سرمست شدم
عطری که ببوی شاخ نورسته ای میمانست
که نسیم سیرابش کرده باشد
سرمست گشتم اما نه از "خمر"
بل شراب دهان وی سرمستم کرد
زیبائی تمام غلام حلقه بگوش اوست
و از ان است که دلها "اسیر" خود کرده
مهربانا !!
اگر قرار است زنده بمانم
بگذار با "هوای دوست" باشد
و نیز اگر از شوق او بمیرم
خود "مراد" من است......
جناب شیخ بهایی
کشکول
.
مُرده زین سواند و ، ز آن سو زنده اند
خامُش اینجا ، و آن طرف گوینده اند
ماه با احمد اشارتْ بین شود
نار ، ابراهیم را نسرین شود
جمع جمادات به اعتبار طبیعت مادی ، مُرده می نمایند ، ولی به اعتبار ماوراء طبیعت زنده اند ، نسبت به عالَم خلق خاموش اند اما نسبت به حقّ ، گویا و ناطق هستند . همهٔ اجزای هستی زنده و هوشمند است .
ماه ، اشارهٔ حضرت محمَّد (ص) را می بیند . یعنی آن حضرت به ماه اشاره کرد ، ماه متوجه شد و آتش نیز برای ابراهیم مانند گلستـان شد .
مثنوی دفتر سوم
استاد کریم زمانی
اشاره است به آیهٔ ۴۴ سورهٔ اسراء :
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمٰوٰاتُ السَّبْعُ وَ الْارضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَيْءٍ اِلّٰا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لٰا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ اِنَّهُ کٰانَ حَليماً غَفُوراً
همهٔ آسمان های هفتگانه و زمین و موجوداتی که بین آنهاست همه او را منزه می دارند ، و اصولاً هیچ موجودی نیست مگر آنکه با حمدش خداوند را منزه می دارد ولی تسبیح آنها را نمی فهمید که او همواره بردبار و آمرزنده است .
ملک آسمان ها و زمین و هر آنچه که در آنهاست خدای را از بودن آلههٔ دیگر منزه می دارد ، اگر چنانچه با خدای تعالی خدایان دیگری هم بود ، هر آینه ملک و سلطنتش در معرض نزاع و هجوم قرار می گرفت .
آسمان ها و زمین و موجودات در آنها به ذات خود خدا را منزه دانسته و تسبیحش می گویند . این موجودات قوام ذاتشان به خدای سبحان است ، به طوری که اگر یک چشم به هم زدن ارتباطشان با خدا قطع شود یا از او محجوب گردند ، فانی و معدوم می شوند .
معجزهٔ شق القمر به دست رسول خدا (ص) در مکه و قبل از هجرت و به پیشنهاد مشرکین بود که مورد قبول همه مسلمین است و اینکه یک کرهٔ آسمانی دو نیم شود فی نفسه ممکن است و عقل دلیلی بر محال بودن آن ندارد و از سوی دیگر معجزه امری خارق العاده است .
و دیگری از راه معجزه خاصیت آتش را که سوزانندگی و نابودکنندگی است از آن گرفت و آن را برای ابراهیم خنک و سالم گردانید .
در معجزات همه نفوس دخالت دارد و نمی توان به طور تفصیل به حقیقت آنها پی برد .
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
#قرآن_در_مثنوی
خامُش اینجا ، و آن طرف گوینده اند
ماه با احمد اشارتْ بین شود
نار ، ابراهیم را نسرین شود
جمع جمادات به اعتبار طبیعت مادی ، مُرده می نمایند ، ولی به اعتبار ماوراء طبیعت زنده اند ، نسبت به عالَم خلق خاموش اند اما نسبت به حقّ ، گویا و ناطق هستند . همهٔ اجزای هستی زنده و هوشمند است .
ماه ، اشارهٔ حضرت محمَّد (ص) را می بیند . یعنی آن حضرت به ماه اشاره کرد ، ماه متوجه شد و آتش نیز برای ابراهیم مانند گلستـان شد .
مثنوی دفتر سوم
استاد کریم زمانی
اشاره است به آیهٔ ۴۴ سورهٔ اسراء :
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمٰوٰاتُ السَّبْعُ وَ الْارضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَيْءٍ اِلّٰا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلٰکِنْ لٰا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ اِنَّهُ کٰانَ حَليماً غَفُوراً
همهٔ آسمان های هفتگانه و زمین و موجوداتی که بین آنهاست همه او را منزه می دارند ، و اصولاً هیچ موجودی نیست مگر آنکه با حمدش خداوند را منزه می دارد ولی تسبیح آنها را نمی فهمید که او همواره بردبار و آمرزنده است .
ملک آسمان ها و زمین و هر آنچه که در آنهاست خدای را از بودن آلههٔ دیگر منزه می دارد ، اگر چنانچه با خدای تعالی خدایان دیگری هم بود ، هر آینه ملک و سلطنتش در معرض نزاع و هجوم قرار می گرفت .
آسمان ها و زمین و موجودات در آنها به ذات خود خدا را منزه دانسته و تسبیحش می گویند . این موجودات قوام ذاتشان به خدای سبحان است ، به طوری که اگر یک چشم به هم زدن ارتباطشان با خدا قطع شود یا از او محجوب گردند ، فانی و معدوم می شوند .
معجزهٔ شق القمر به دست رسول خدا (ص) در مکه و قبل از هجرت و به پیشنهاد مشرکین بود که مورد قبول همه مسلمین است و اینکه یک کرهٔ آسمانی دو نیم شود فی نفسه ممکن است و عقل دلیلی بر محال بودن آن ندارد و از سوی دیگر معجزه امری خارق العاده است .
و دیگری از راه معجزه خاصیت آتش را که سوزانندگی و نابودکنندگی است از آن گرفت و آن را برای ابراهیم خنک و سالم گردانید .
در معجزات همه نفوس دخالت دارد و نمی توان به طور تفصیل به حقیقت آنها پی برد .
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
#قرآن_در_مثنوی