This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شب عفو است و محتاج دعایم
ز عمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
شبتون خدایی
🌸🍃
ز عمق دل دعایی کن برایم
اگر امشب به معشوقت رسیدی
خدا را در میان اشک دیدی
کمی هم نزد او یادی ز ما کن
کمی هم جای ما او را صدا کن
شبتون خدایی
🌸🍃
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
ﻫﻠﻪ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻳﺎﺭ ﺑﺮﺍﻧﺪ /
ﮔﺮﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﺕ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ
ﺩﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻣﺮﻭ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺁﻥ ﺟﺎ /
ﺯ ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺻﺪﺭ ﻧﺸﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻫﻤﻪ ﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﮔﺬﺭﻫﺎ /
ﺭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﮐﺲ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﻧﺪ
حضرت مولانا
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
ﻫﻠﻪ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻳﺎﺭ ﺑﺮﺍﻧﺪ /
ﮔﺮﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﮐﻪ ﻓﺮﺩﺍﺕ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ
ﺩﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻣﺮﻭ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺁﻥ ﺟﺎ /
ﺯ ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺻﺪﺭ ﻧﺸﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻫﻤﻪ ﺭﻩ ﻫﺎ ﻭ ﮔﺬﺭﻫﺎ /
ﺭﻩ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ ﮐﻪ ﮐﺲ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﻧﺪﺍﻧﺪ
حضرت مولانا
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
#فزت_و_رب_الکعبه
نوای (فُزتُ) می آید ز محراب
از آن اسطوره ی ایمان و آداب
چو ربّ الکعبه اش آمد به گوشم
مرا حزنِ نوایش، کرد بی تاب
#سیدمحمدرضا_شمس
نوای (فُزتُ) می آید ز محراب
از آن اسطوره ی ایمان و آداب
چو ربّ الکعبه اش آمد به گوشم
مرا حزنِ نوایش، کرد بی تاب
#سیدمحمدرضا_شمس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خدایا ذکر مان را
یا علی کن
سرودبکرمان را
یاعلی کن
غم امروز و فردا
خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
و باز روز نوزدهم ماه رمضان شد
التماس دعا🏴
یا علی کن
سرودبکرمان را
یاعلی کن
غم امروز و فردا
خوردنی نیست
تمام فکرمان را یا علی کن
و باز روز نوزدهم ماه رمضان شد
التماس دعا🏴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
على عاشقترین مرد خدا بود
كه عشقش را میان سجده می دید
جهان در حسرت خواب بهشت است
بهشت هر شب على را خواب می دید
ضربت خوردن امام علی (ع)
تسلیت باد🏴
كه عشقش را میان سجده می دید
جهان در حسرت خواب بهشت است
بهشت هر شب على را خواب می دید
ضربت خوردن امام علی (ع)
تسلیت باد🏴
گاهی به روانِتان استراحت دهید...
استراحت از روزمرگی؛
از دویدنهایِ بیهدف؛
از تنشهایِ بیهوده؛
از کلکل کردن با خود و دیگران؛
از گیر دادن به چیزهایی که
ارزشش را ندارد؛
استراحت از حرص و طمع،
استراحت از کینه.
استراحت از نقابها و
پرستیژهایِ مزخرفی که
سینهٔ آدم را تنگ میکند...
این قانون جهان هستی لست
که هر هدفی را تو باور کنی
جستجو کنی و به آن عشق بورزی
آن هدف هم تو را جستجو می کند و
به سوی تو می آید.
در حرکت باش
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یک شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هدف از زندگی فقط شاد بودن نیست، بلکه مفید بودن، شرافتمند بودن، دلسوز و غمخوار بودن است. تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای
یا خیلی خوب زندگی کرده ای.
روزت شیک
همراه با موفقیت
خیر و برکت در کارت
لبخند رو لبات
شادی تو دلت
خداوند همراه لحظه هات
🌺🌺🌺
شاد باشی
استراحت از روزمرگی؛
از دویدنهایِ بیهدف؛
از تنشهایِ بیهوده؛
از کلکل کردن با خود و دیگران؛
از گیر دادن به چیزهایی که
ارزشش را ندارد؛
استراحت از حرص و طمع،
استراحت از کینه.
استراحت از نقابها و
پرستیژهایِ مزخرفی که
سینهٔ آدم را تنگ میکند...
این قانون جهان هستی لست
که هر هدفی را تو باور کنی
جستجو کنی و به آن عشق بورزی
آن هدف هم تو را جستجو می کند و
به سوی تو می آید.
در حرکت باش
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یک شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
هدف از زندگی فقط شاد بودن نیست، بلکه مفید بودن، شرافتمند بودن، دلسوز و غمخوار بودن است. تفاوت دارد كه فقط زندگی کرده ای
یا خیلی خوب زندگی کرده ای.
روزت شیک
همراه با موفقیت
خیر و برکت در کارت
لبخند رو لبات
شادی تو دلت
خداوند همراه لحظه هات
🌺🌺🌺
شاد باشی
حکایت
#دزد_پیر
دزد پیری را به دام انداختند،دست و پا بستند و حد بنواختند
گفت قاضی : این خطا کاری چه بود ؟
گفت دزد : هان گر گویم به پا خیزد ز دامان تو دود
گفت هان برگوی کار خویشتن،گفت : هستم همچو قاضی راهزن
گفت: آن زرها که بردستی کجاست،گفت: در نزد شماست
گفت: آن لعل بدخشانی چه شد،گفت: میدانیم و میدانی چه شد
گفت: پیش کیست آن روشن نگین،گفت: بیرون آر دست از آستین
بردن پیدا و پنهان کار کیست؟،نان این افتادگان گشنه در انبار کیست؟
تو قلم بر حکم داور میبری،من ز دیوار و تو از در میبری
حد بگردن داری و حد میزنی،گر یکی باید زدن، صد میزنی
میبرم من ردای کهنه ی درویش عور،از چه بستانی تو از مردم به زور
دیدگان عقل گر بینا شود،خود فروشان عاقبت رسوا شوند
از برای کهنه دلقی بی بها،دست ما بستند و نا اهلان رها
من به راه خود ندیدم چاه را،ای که دیدی کج نکردی راه را
می زنی خود پشت پا بر راستی،راستی از دیگران می خواستی
دیگر ای گندم نمای جو فروش،با ردای عجب عیب خود مپوش
ای که بردستی ز مردم هرچه هست،گر نمک خوردی نمکدان را نمی باید شکست
در دل ما فقر آلایش فزود،نیت پاکان چرا آلوده بود ؟
حاجت ار ما را ز راه راست برد،پس شما را دیو هر جا خواست برد
پروین_اعتصامی
#دزد_پیر
دزد پیری را به دام انداختند،دست و پا بستند و حد بنواختند
گفت قاضی : این خطا کاری چه بود ؟
گفت دزد : هان گر گویم به پا خیزد ز دامان تو دود
گفت هان برگوی کار خویشتن،گفت : هستم همچو قاضی راهزن
گفت: آن زرها که بردستی کجاست،گفت: در نزد شماست
گفت: آن لعل بدخشانی چه شد،گفت: میدانیم و میدانی چه شد
گفت: پیش کیست آن روشن نگین،گفت: بیرون آر دست از آستین
بردن پیدا و پنهان کار کیست؟،نان این افتادگان گشنه در انبار کیست؟
تو قلم بر حکم داور میبری،من ز دیوار و تو از در میبری
حد بگردن داری و حد میزنی،گر یکی باید زدن، صد میزنی
میبرم من ردای کهنه ی درویش عور،از چه بستانی تو از مردم به زور
دیدگان عقل گر بینا شود،خود فروشان عاقبت رسوا شوند
از برای کهنه دلقی بی بها،دست ما بستند و نا اهلان رها
من به راه خود ندیدم چاه را،ای که دیدی کج نکردی راه را
می زنی خود پشت پا بر راستی،راستی از دیگران می خواستی
دیگر ای گندم نمای جو فروش،با ردای عجب عیب خود مپوش
ای که بردستی ز مردم هرچه هست،گر نمک خوردی نمکدان را نمی باید شکست
در دل ما فقر آلایش فزود،نیت پاکان چرا آلوده بود ؟
حاجت ار ما را ز راه راست برد،پس شما را دیو هر جا خواست برد
پروین_اعتصامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاران که شبی
فرقٖت یاران نکشیدند
اندوه شبان من بی یار ندانند...
عطار
فرقٖت یاران نکشیدند
اندوه شبان من بی یار ندانند...
عطار
.
اگر در جلوه ميآري سمند باد جولانرا
بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک ميدانرا
مکن عيب تهي دستان که در بازار سرمستان
گدا باشد که بفروشد بجامي ملک سلطانرا
چرا از کعبه برگردم که گر خاري بود در ره
برآرم آه و در يکدم بسوزانم مغيلانرا
اگرهمچون خضر خواهي که دايم زنده دل باشي
روان در پاي جانان ريز اگر دستت دهد جانرا
بفردوسم مکن دعوت که بي آن حور مه پيکر
کسي کو آدمي باشد نخواهد باغ رضوانرا
ببوي لعل ميگونش بظلماتي در افتادم
که گر ميرم ز استسقا نجويم آب حيوانرا
چمن پيرا اگر چشمش برآنسرو دوان افتد
دگر بر چشمه ننشاند ز خجلت سرو بستانرا
مگر باد سحرگاهي هواداري کند ور ني
نسيم يوسف مصري که آرد پير کنعانرا
چو مستان حرم خواجو جمال کعبه ياد آرد
ز آب چشم خون افشان کند دريا بيابانرا
#خواجوی_ڪرمانی
اگر در جلوه ميآري سمند باد جولانرا
بفرما تا فرو روبم به مژگان خاک ميدانرا
مکن عيب تهي دستان که در بازار سرمستان
گدا باشد که بفروشد بجامي ملک سلطانرا
چرا از کعبه برگردم که گر خاري بود در ره
برآرم آه و در يکدم بسوزانم مغيلانرا
اگرهمچون خضر خواهي که دايم زنده دل باشي
روان در پاي جانان ريز اگر دستت دهد جانرا
بفردوسم مکن دعوت که بي آن حور مه پيکر
کسي کو آدمي باشد نخواهد باغ رضوانرا
ببوي لعل ميگونش بظلماتي در افتادم
که گر ميرم ز استسقا نجويم آب حيوانرا
چمن پيرا اگر چشمش برآنسرو دوان افتد
دگر بر چشمه ننشاند ز خجلت سرو بستانرا
مگر باد سحرگاهي هواداري کند ور ني
نسيم يوسف مصري که آرد پير کنعانرا
چو مستان حرم خواجو جمال کعبه ياد آرد
ز آب چشم خون افشان کند دريا بيابانرا
#خواجوی_ڪرمانی
اي تير باران غمت، خون دل ما ريخته
نگذاشت طوفان غمت، خون دلي ناريخته
ماهي و جوزا زيورت، وز رشک زيور در برت
از غمزه چون نشترت مه خون جوزا ريخته
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پاي او دست ملک، روح معلا ريخته
#خاقانی
نگذاشت طوفان غمت، خون دلي ناريخته
ماهي و جوزا زيورت، وز رشک زيور در برت
از غمزه چون نشترت مه خون جوزا ريخته
خاقان اکبر کز فلک بانگ آمدش کالامر لک
در پاي او دست ملک، روح معلا ريخته
#خاقانی
قدسیان میدمند نای ترا
تا خـدا بشنود نـوای ترا
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانـــگ ربنای ترا!!!
#هوشنگ_ابتهاج
تا خـدا بشنود نـوای ترا
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانـــگ ربنای ترا!!!
#هوشنگ_ابتهاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM