This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
خطرناکترین زندان ، زندان ذهن است...
اگر این درِ ذهن باز نباشد ، شرح صدر نباشد ، این [انسان] تا ابد زندانی یک فکر خرافی است...
آدم خرافی گوش نمی دهد ،
فکر می کند به حقیقت کامل رسیده ،
او در همین خرافهی خودش یک عمر باقی است...
چگونه می شود انسان خالق خودش باشد؟
_ با آگاهی.
تنها راهی که ممکن است انسان بتواند خود را دوباره بیافریند ، آگاهی است.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
خطرناکترین زندان ، زندان ذهن است...
اگر این درِ ذهن باز نباشد ، شرح صدر نباشد ، این [انسان] تا ابد زندانی یک فکر خرافی است...
آدم خرافی گوش نمی دهد ،
فکر می کند به حقیقت کامل رسیده ،
او در همین خرافهی خودش یک عمر باقی است...
چگونه می شود انسان خالق خودش باشد؟
_ با آگاهی.
تنها راهی که ممکن است انسان بتواند خود را دوباره بیافریند ، آگاهی است.
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو مدهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم...
#اوحدی
که ز دیدن تو مدهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم...
#اوحدی
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
#حافظ
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
#حافظ
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
هر چه تو در دل پنهان داری از نیک و بد، حق تعالی آن را بر ظاهر تو پیدا گرداند.
هر چه بیخ درخت پنهان می خورد، اثر آن در شاخ و برگ ظاهر می شود.
اگر کسی بر ضمیر تو مطلع نشود، رنگ و روی خود را چه خواهی کردن؟
فیه مافیه
حضرت مولانا
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
هر چه تو در دل پنهان داری از نیک و بد، حق تعالی آن را بر ظاهر تو پیدا گرداند.
هر چه بیخ درخت پنهان می خورد، اثر آن در شاخ و برگ ظاهر می شود.
اگر کسی بر ضمیر تو مطلع نشود، رنگ و روی خود را چه خواهی کردن؟
فیه مافیه
حضرت مولانا
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
🔹🔸🔹
در قرآن کریم
می خوانیم برخی انسان ها که در روز رستاخیز گرفتار عذاب الهی می شوند، شیطان را عامل بدبختی و گمراهی خود معرفی می کنند، ولی شیطان در بیانی صریح، از «فرافکنی» آنان پرده برمی دارد و خود آنان را مقصّر اصلی معرف می کند.
بیان شیطان این است:
إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ. (ابراهیم: 22)
همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده [باطل] دادم و تخلف کردم. من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه [تنها] دعوتتان کردم و شما پذیرفتید. بنابراین، مرا سرزنش نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید.
🔹🔸🔹
مولانا نیز با توجه به این حقیقت که آدمی باید ریشه گرفتاری ها و بدبختی ها و شکست های خود را در وجود خویش جست وجو کند، نه در عملکرد دیگران، چنین می سراید:
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه /
هوش و گوش خود بدین پاداش ده
جُرم برخود نِه که تو خود کاشتی /
با جزا و عدل حق کن آشتی
رنج را باشد سبب بد کردنی
بد ز فعل خود شناس، از بخت، نی
متهم کن نفسِ خود را ای فتا /
متهم کم کن جزای عدل را
چون بکاری جَو نروید غیر جَو /
قرض تو کردی ز که خواهی گرو
مثنوی معنوی
دفتر ششم
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
در قرآن کریم
می خوانیم برخی انسان ها که در روز رستاخیز گرفتار عذاب الهی می شوند، شیطان را عامل بدبختی و گمراهی خود معرفی می کنند، ولی شیطان در بیانی صریح، از «فرافکنی» آنان پرده برمی دارد و خود آنان را مقصّر اصلی معرف می کند.
بیان شیطان این است:
إِنَّ اللّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی فَلا تَلُومُونی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ. (ابراهیم: 22)
همانا خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده [باطل] دادم و تخلف کردم. من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه [تنها] دعوتتان کردم و شما پذیرفتید. بنابراین، مرا سرزنش نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید.
🔹🔸🔹
مولانا نیز با توجه به این حقیقت که آدمی باید ریشه گرفتاری ها و بدبختی ها و شکست های خود را در وجود خویش جست وجو کند، نه در عملکرد دیگران، چنین می سراید:
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃
🍃🍂🍀🍃🍂
🍂🌺🍂
🍀 🍂
🌺
جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه /
هوش و گوش خود بدین پاداش ده
جُرم برخود نِه که تو خود کاشتی /
با جزا و عدل حق کن آشتی
رنج را باشد سبب بد کردنی
بد ز فعل خود شناس، از بخت، نی
متهم کن نفسِ خود را ای فتا /
متهم کم کن جزای عدل را
چون بکاری جَو نروید غیر جَو /
قرض تو کردی ز که خواهی گرو
مثنوی معنوی
دفتر ششم
🍀
🌺🍂
🍂🍀🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
#تلنگر
چه وقت باید احساس بزرگی کرد؟
1- هر گاه از خوشبختی کسانی که
دوستمان ندارند خوشحال شدیم.
2- هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران
از حق خود گذشتیم.
3 - هرگاه شادی را به کسانی که
آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
4- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن
بدی دیگران نبود.
5- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
6- هرگاه به بهانه ی عشق از دوست
داشتن دیگران غافل نشدیم.
7- هرگاه اولین اندیشه ما برای
رویارویی با دشمن انتقام نبود.
8- هرگاه دانستیم عزیز خدا
نخواهیم شد. مگر زمانی که
وجودمان آرام بخش دیگران باشد.
9- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
10- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم :
هیچ نیستیم ...
چه وقت باید احساس بزرگی کرد؟
1- هر گاه از خوشبختی کسانی که
دوستمان ندارند خوشحال شدیم.
2- هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران
از حق خود گذشتیم.
3 - هرگاه شادی را به کسانی که
آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
4- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن
بدی دیگران نبود.
5- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
6- هرگاه به بهانه ی عشق از دوست
داشتن دیگران غافل نشدیم.
7- هرگاه اولین اندیشه ما برای
رویارویی با دشمن انتقام نبود.
8- هرگاه دانستیم عزیز خدا
نخواهیم شد. مگر زمانی که
وجودمان آرام بخش دیگران باشد.
9- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
10- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم :
هیچ نیستیم ...
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و
رستم دستانم آرزوست...
مولانا
شیر خدا و
رستم دستانم آرزوست...
مولانا
ای دریغا!
گناه ابلیس عشق او آمد با خدا
و گناه مصطفی دانی که چه آمد؟
عشق خدا آمد با او.
عین القضات همدانی
گناه ابلیس عشق او آمد با خدا
و گناه مصطفی دانی که چه آمد؟
عشق خدا آمد با او.
عین القضات همدانی
گاهـی هــوس بـــادهٔ رنگیــــن دارم
گــاه آرزوی وصـــل نگـــــارین دارم
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش
یـارب چه کنم، کیم، چه آییــــن دارم؟
#فروغی_بسطامی
گــاه آرزوی وصـــل نگـــــارین دارم
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش
یـارب چه کنم، کیم، چه آییــــن دارم؟
#فروغی_بسطامی
بگو دوستم داری
تا زیباتر شوم،
بگو دوستمداری
تا انگشتانم طلا گردند
و پیشانیام ماه،
بگو دوستم داری تا بتوانم دگرگون شوم،
بدل به خوشهی گندم شوم یا درخت نخل،
هم اکنون بگو،
درنگ نکن...
#نزار_قبانی
تا زیباتر شوم،
بگو دوستمداری
تا انگشتانم طلا گردند
و پیشانیام ماه،
بگو دوستم داری تا بتوانم دگرگون شوم،
بدل به خوشهی گندم شوم یا درخت نخل،
هم اکنون بگو،
درنگ نکن...
#نزار_قبانی
ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
در جهانِ عشق زادیم از دیار ما مپرس
دوش در یک بزم با او تا سحر می خوردهایم
نرگسِ مخمورِ او بین و خمار ما مپرس
بختِ ما آیینه ی رخساره ی معشوق ماست
حسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
در خلاص امتحان صد بار آتش دیدهایم
نقدِ دارالضرب عشقیم از عیار ما مپرس
قصه ی ما را "نظیری" نیست هرگز انتها
بحرِ بی پایان عشقیم از کنار ما مپرس
#نظیری_نیشابوری
در جهانِ عشق زادیم از دیار ما مپرس
دوش در یک بزم با او تا سحر می خوردهایم
نرگسِ مخمورِ او بین و خمار ما مپرس
بختِ ما آیینه ی رخساره ی معشوق ماست
حسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
در خلاص امتحان صد بار آتش دیدهایم
نقدِ دارالضرب عشقیم از عیار ما مپرس
قصه ی ما را "نظیری" نیست هرگز انتها
بحرِ بی پایان عشقیم از کنار ما مپرس
#نظیری_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادام که مرد به معرفت شاد شود، هنوز قاصر است و آن از جمله شرک خفی است و آن وقت بکمال رسد که معرفت را نیز در معروف گم کند.
صفیر سیمرغ ص۷
شیخ اشراق سهروردی
صفیر سیمرغ ص۷
شیخ اشراق سهروردی
حق تعالى چون بنده ای را شایسته مقام قرب گرداند و او را شراب لطفِ ابد بچشاند، ظاهر و باطنش را از ریا و نفاق صافی کند، محبت اغیار را در باطن او گنجایی نماند، مشاهد لطف خفی گردد به چشـم عبرت در حقیقت کون نظاره میکند.
از مصنوع به صانع مینگرد و از مقدور به قادر میرسد. آنگه از مصنوعات ملول گردد و به محبتِ صانع مشغول گردد.
دنیا را پیش او خطر نماند، عقبی را بر خاطر او گذر نماند.
غذای او ذکر محبوب گردد و تنش در هیجان شوقِ معبود مینازد و جان در محبت محبوب می گدازد؛
نه روی اعراض و نه سامان اعتراض، چون بميرد و حواس ظاهرش از دور فلک بيرون آید، کل اعضاش از حرکت طبیعتش ممتنع گردد.
این همه تغیّر، ظاهر را بود ولیکن باطن از شوق و محبت پر بود؛
«اموات عند الخلق احیاء عند الرب»
با خلق مردگان و نزد حق زندگان.
میفرماید که: این بندگان رحمت عالمند، بدیشان بلاها دفع شود، زینهار خلقند
درِ روزی به برکت ایشان باز شود و در بلا بسته شود. بر مثال بارانند هر جا که بارند مبارک باشند و برکت باشند، گنج روان باشند، حیات بخش باشند، آب زندگانی باشند.
باران اگر بر زمين بارد، گندم و نعمت بار آرد وگر بر دریا بارد، صدفها پُر دُر کند و درو گوهر رویاند.
جانان مولانا
/مجالس سبعه/
از مصنوع به صانع مینگرد و از مقدور به قادر میرسد. آنگه از مصنوعات ملول گردد و به محبتِ صانع مشغول گردد.
دنیا را پیش او خطر نماند، عقبی را بر خاطر او گذر نماند.
غذای او ذکر محبوب گردد و تنش در هیجان شوقِ معبود مینازد و جان در محبت محبوب می گدازد؛
نه روی اعراض و نه سامان اعتراض، چون بميرد و حواس ظاهرش از دور فلک بيرون آید، کل اعضاش از حرکت طبیعتش ممتنع گردد.
این همه تغیّر، ظاهر را بود ولیکن باطن از شوق و محبت پر بود؛
«اموات عند الخلق احیاء عند الرب»
با خلق مردگان و نزد حق زندگان.
میفرماید که: این بندگان رحمت عالمند، بدیشان بلاها دفع شود، زینهار خلقند
درِ روزی به برکت ایشان باز شود و در بلا بسته شود. بر مثال بارانند هر جا که بارند مبارک باشند و برکت باشند، گنج روان باشند، حیات بخش باشند، آب زندگانی باشند.
باران اگر بر زمين بارد، گندم و نعمت بار آرد وگر بر دریا بارد، صدفها پُر دُر کند و درو گوهر رویاند.
جانان مولانا
/مجالس سبعه/
بر آستانه ی میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
حافظ
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
حافظ