معرفی عارفان
1.09K subscribers
32.6K photos
11.7K videos
3.18K files
2.66K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
داستانی از مثنوی معنوی با روایت #رضا_گودرزی (حکایت یازدهم)
آفاق را گردیده‌ام مهر بتان ورزیده‌ام
بسیار خوبان دیده‌ام اما تو چیز دیگری

#امیرخسرو_دهلوی
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

#حافظ
ساقیا! بده جامی، زان "شراب روحانی"
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در "قمار عشق" ای دل، کِی بُود پشیمانی؟

#شیخ_بهایی
نقلست که روزی شیخ مستی را دید افتاده؛گفت: دست به من ده.
گفت: ای شیخ! برو که دستگیری کار تو نیست، دستگیر بیچارگان خداست.
شیخ را وقت خوش شد.

#تذکره_الاولیاء_ذکر_ابوسعید_ابوالخیر
نقلست که روزی شیخ مستی را دید افتاده؛گفت: دست به من ده.
گفت: ای شیخ! برو که دستگیری کار تو نیست، دستگیر بیچارگان خداست.
شیخ را وقت خوش شد.

#تذکره_الاولیاء_ذکر_ابوسعید_ابوالخیر
خستگانت را شکیبایی نماند
یا دوا کن یا بکش یک‌بارگی!


"سعدي"
ز دست عشق تو یک روز دین بگردانم
چه گردد ار دل نامهربان بگردانی؟!

"سعدی"
ز لطف لفظ شکربار گفته ي سعدی
شدم غلام همه شاعران شیرازی!

لذت ادبيات با خواندن غزليات سعدي
سه شنبه، بيست و چهارم بهمن ماه، ساعت 16:30
فرهنگسراي آيينه – سالن كتابخانه‌ي آيت الله اراكي

در اين جلسه به غزل شماره ي 549 در ديوان غزليات سعدي بر اساس نسخه‌ي مصحح محمدعلي فروغي (دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری/رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری)مي پردازيم.
در بادیهٔ عشق تو تا پای نهادم
یکباره بشد دین و دل و عقل ز دستم

از بس که نظر بر گُل رخسار تو دارم
شد شهره بهر شهر که خورشید پرستم

#شاطر_عباس_صبوحی
لب بر لب کوزه بردم از غایتِ آز،
تا زو طلبم واسطه‌ی عمرِ دراز،

لب بر لب من نهاد و می‌گفت به راز:
مِی خور، که بدین جهان نمی‌آیی باز!

#ترانه‌های_خیام_صادق_هدایت
#رباعیات
می‌خواهم دریایی نقاشی کنم،
رنگین کمانی ...
اما نمی‌توانم !

تلاش میکنم جزیره‌ای را کشف کنم
که درختانش به جرم مُزدوری
به دار آویخته نمی‌شوند
و شاپرکهایش به جرم سرودن شعر
محبوس نمی‌شوند،
اما نمی‌توانم !

سعی میکنم اسب‌هایی را نقاشی کنم
که در دشت‌های آزادی می‌تازند،
اما نمی‌توانم !

می‌خواهم قایقی بکشم که مرا با تو
تا آخر دنیا ببرد،
اما نمی‌توانم !

می‌خواهم وطنی اختراع کنم
که مرا به جرم دوست داشتن تو،
پنجاه ضربه تازیانه نزند. ..
اما نمی‌توانم !

#سعادالصباح
چه گره وا کند از خاطر من ابرِ بهار ؟
دانه‌ی سوخته و خاطرِ غمناک یکی‌ست

#صائب_تبریزی
رفتیّ و به سر عشق تو پاینده هنوز
از دست غم تو دل پراکنده هنوز

تو جان منیّ و بی‌تو ای جان جهان
شرمم بادا که بی‌توام زنده هنوز...

#نشاط_اصفهانی
...چگونه مرا قضاوت خواهند کرد؟ ..

#صادق_هدایت

۱۹ فروردین سالروز درگذشت صادق هدایت
روحش قرین آرامش
.
هدایت به روایت ببضایی.pdf
337.8 KB
#صادق_هدایت

روایت منحصر بفرد بهرام بیضایی
از روز آخر زندگی صادق هدایت
4_6012393493534607823.pdf
8.2 MB
سیر بی سلوک
مباحثی در زمینه دین، فلسفه، زبان، نقد و شعر
نوشته : بهاءالدین خرمشاه
هست هشیار و مست نشناسد
آستین را از دست نشناسد

از ازل و از ابد بود فارغ
او بلی از الست نشناسد

رند سرمست جام چون بشکست
او درست از شکست نشناسسد

بر در میفروش خوش بنشست
خاستن از نشست نشناسد

عاقل خود پرست مخمور است
عاشق می پرست نشناسد

آسمان و زمین کجا داند
چون که بالا و پست نشناسد

نعمت الله در همه عالم
غیر آن یک که هست نشناسد

حضرت شاه نعمت‌الله ولی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی
#حافظ
آواز : استاد محمدرضا شجریان
Hayedeh - Padeshahe Khooban
@moozikestan_bot
حافظ‌خوانی
با صدای بانو "هایده"
مجنون خواست که پیش لیلی نامه نویسد.
قلم در دست گرفت و این بیت گفت:

خَیالکَ فِی عَینی وَ اِسمُکَ فی فَمِی
وَ ذِکرُکَ فی قَلبی اِلی اَینَ اکتُبُ؟

خیال تو مقیم چشم است
و نام تو از زبان خالی نیست
و ذکر تو در صمیم جان جای دارد
پس نامه پیش کی نویسم

چون تو در این محل‌ها می‌گردی
قلم بشکست و کاغذ بدرید


📘 فیه ما فیه
حضرت مولانا