گوید از کارم بر آوردند خلق
غرق بیکاریست جانش تابه حلق
عور ترسان که منم دامن کشان
چون رهانم دامن از چنگالشان
#مولانا
گوید از کارم بر آوردند خلق
غرق بیکاریست جانش تابه حلق
عور ترسان که منم دامن کشان
چون رهانم دامن از چنگالشان
#مولانا
نیست از عاشق کسی دیوانهتر
عقل از سودای او کورست و کر
زآنک این دیوانگی عام نیست
طب را ارشاد این احکام نیست
مولانا
عقل از سودای او کورست و کر
زآنک این دیوانگی عام نیست
طب را ارشاد این احکام نیست
مولانا
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
#حافظ
هلال عید در ابروی یار باید دید
شکسته گشت چو پشت هلال قامت من
کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت
که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
نبود چنگ و رباب و نبید و عود که بود
گل وجود من آغشته گلاب و نبید
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل
چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنید
#حافظ
ای نور مه از جمال رخسارهٔ تو
ای ظلمت شب ز خال رخسارهٔ تو
هرگز نفسی مباد کاین دیدهٔ من
خالی بود از خیال رخسارهٔ تو
#امیر_معزی : #رباعی شمارهٔ ۱۵۰
ای ظلمت شب ز خال رخسارهٔ تو
هرگز نفسی مباد کاین دیدهٔ من
خالی بود از خیال رخسارهٔ تو
#امیر_معزی : #رباعی شمارهٔ ۱۵۰
اندر دل من مها دلافروز توئی
یاران هستند لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی
حضرت #مولانا
امروز ۲۱ مارس روز جهانے شعر نامگذارے شده است.
یاران هستند لیک دلسوز توئی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز توئی
حضرت #مولانا
امروز ۲۱ مارس روز جهانے شعر نامگذارے شده است.
گرفتم سرو آزادی نه از ماء مهین زادی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
#سعدی
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
دعایی گر نمیگویی به دشنامی عزیزم کن
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هر چه فرمایی
#سعدی
«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا»(مزمل ۸)؛
«و نام پروردگارت را ياد كن و از همه گسسته و با او پيوسته شو.»
من همه قران را تتبّع کردهام،
حاصل معنی هر آیتی و هر قصهای این یافتم که:
ای بنده، از غیر من بِبُر،
که آنچه از غیر یابی، از من به یابی بیمنّتِ خلق
و آنها که از من یابی از هیچ کس نیابی.
ای به من پیوسته، پیوستهتر شو
بهاء ولد سلطان العلما
«و نام پروردگارت را ياد كن و از همه گسسته و با او پيوسته شو.»
من همه قران را تتبّع کردهام،
حاصل معنی هر آیتی و هر قصهای این یافتم که:
ای بنده، از غیر من بِبُر،
که آنچه از غیر یابی، از من به یابی بیمنّتِ خلق
و آنها که از من یابی از هیچ کس نیابی.
ای به من پیوسته، پیوستهتر شو
بهاء ولد سلطان العلما
انسانی که در دلش نغمه و آهنگی نیست یا از نغمه و آهنگ به وجد نمیآید، شایستهترین فرد برای هر گونه خدعه و جنایت و تجاوز و غارت است؛ روحش چون شبْ سیاه و ملالانگیز، و دلش چون شهریارِ تاریکی، تیره و ظلمانی است. چنین انسانی را هرگز اعتماد نشاید کرد.
(تاجرِ ونیزی، پردهٔ پنجم، صحنهٔ اول)
#ویلیام_شکسپیر، ترجمهٔ حسین الهی قمشهای
(تاجرِ ونیزی، پردهٔ پنجم، صحنهٔ اول)
#ویلیام_شکسپیر، ترجمهٔ حسین الهی قمشهای