گر یار زند بر دف و صد غصه براند
من نیز غزل گویم و تا یار بخواند
چرخی بزنم ... هو بکشم با دم سازش،
صد باده بیارم که در آن حال بماند
زیرا که خدا در دف و این ساز دلارام
یک راز نهان کرده که دیوانه بداند .
#مولانای_جان
جعلی❌
شاعر: شاپور احمدی💫
من نیز غزل گویم و تا یار بخواند
چرخی بزنم ... هو بکشم با دم سازش،
صد باده بیارم که در آن حال بماند
زیرا که خدا در دف و این ساز دلارام
یک راز نهان کرده که دیوانه بداند .
#مولانای_جان
جعلی❌
شاعر: شاپور احمدی💫
از او مپرس حدیث سیاه بختی ما
که سرمه دان نکند هیچ کس نمکدان را
سلیم تهرانی
که سرمه دان نکند هیچ کس نمکدان را
سلیم تهرانی
Forwarded from Soheyla
اکنون شاید در حدود ۶۰۰ #سال از زمان #جهان_ملک_خاتون – شاعرهی قرن هشتم- میگذرد به 👈زنان شاعر پیش از او که کم و بیش اشعاری از آنها باقی مانده؛ از قبیل
#رابعه_قزداری_ومهستی_گنجوی کاری نداریم، چرا که اگر در مقام ⚖مقایسه برآییم،
شعرهای #رابعه بسیار شورمندتر از شعرهای اوست، و
⚪️نیروی خیال هم در شعر #مهستی قابل قیاس با#جهان_ملک_خاتون نیست.
آنچه این نوشتار را به پیش میراند، فقط 👈جسارت👉او در #قرن_هشتم است که در آن زمانهای دور و دیر وی بر آن واداشته که #شعرهایش_راثبت_وضبط_کندوازآنهادیوانی_فراهم_آوردوصدالبته_که_اواین_سدرابادشواری_بسیارشکسته_است. و دیگر این
🔮تأسف که چرا بعد از اینکه او این دشوار را از پیش پا برداشته، #شاعرههای بعدی، از او پیروی نکرده اند، راه او را ادامه نداده اند و باز هم همچنان در #پرده_وحجاب_شعرسروده_اندوتا 👈دوران فعلی هیچیک از آنان اقدام به #جمع آوری_اشعار خود نکرده و #دیوانی_ازخودبرای_آیندگان_به_میراث نگذاشته اند.
#رابعه_قزداری_ومهستی_گنجوی کاری نداریم، چرا که اگر در مقام ⚖مقایسه برآییم،
شعرهای #رابعه بسیار شورمندتر از شعرهای اوست، و
⚪️نیروی خیال هم در شعر #مهستی قابل قیاس با#جهان_ملک_خاتون نیست.
آنچه این نوشتار را به پیش میراند، فقط 👈جسارت👉او در #قرن_هشتم است که در آن زمانهای دور و دیر وی بر آن واداشته که #شعرهایش_راثبت_وضبط_کندوازآنهادیوانی_فراهم_آوردوصدالبته_که_اواین_سدرابادشواری_بسیارشکسته_است. و دیگر این
🔮تأسف که چرا بعد از اینکه او این دشوار را از پیش پا برداشته، #شاعرههای بعدی، از او پیروی نکرده اند، راه او را ادامه نداده اند و باز هم همچنان در #پرده_وحجاب_شعرسروده_اندوتا 👈دوران فعلی هیچیک از آنان اقدام به #جمع آوری_اشعار خود نکرده و #دیوانی_ازخودبرای_آیندگان_به_میراث نگذاشته اند.
Forwarded from Soheyla
🔆بیشتر زبان شناسان بر این باورند که #زبان_فارسی یکی از زبانهای شگفت انگیز و آهنگین جهان است و پر واضح است که چنین زبانی میتواند 👈شاعران بسیاری را در دامان خود بپروراند و با اینکه در میان این شاعران، تعداد شاعران زن هم کم نبوده،
🔮اما معلوم نیست که چرا از آنان رد پایی روشن و در خور اعتنا باقی نمانده و چرا #کتابهای_تاریخ_ادبیات_وتذکرههای شاعران را انبوهی👈 از مردان شاعر پر کردهاند؟
با نگاهی دوباره به تاریخ شعر فارسی از آغاز در مییابیم که تعداد
#زنان_شاعر آنان که کم و بیش به 👈آوازه ای رسیده اند، بسیار اندک و به قولی انگشت شمار است.
در این میان فقط میتوان به
#رابعه و #مهستی نخستین شاعرهها اشاره داشت و بعد با فاصلهی بسیار از #عالمتاج_فراهانی (ژاله قائم مقامی ۱۲۳۳ شمسی) نام برد،
👈سپس به #پروین (۱۲۸۵) زسیدو بعد هم از #قرةالعین (۱۲۹۲)یاد کرد و حساب بعد از آنهم که به
🔮دورهی جدید شعر فارسی میرسیم، دیگر جداست.
🔸تردیدی نیست که در این میان، #زنان شاعر دیگری هم بوده اند اما یا از آنها چیزی باقی نمانده ،یا بجز دو سه خطی از یک غزل ناقص یا دوسه تک بیتی چیزی باقی نمانده که اگر هم نمیماند سنگین تر بود و راستش را بخواهید از #رابعه_ومهستی_هم_بجزیکی_دوغزلویاتعدادی_رباعی_چیزی_دردست_نیست.
از شعرهای شور انگیز #طاهره_قرة_العین هم، با اینکه با زمان امروز چندان فاصله ای ندارد بجز مجموعه ای مخدوش چیزی ضبط نشده، 👉
چرا که در مورد اشعاری که به #قرةالعین منسوب است، نظرهای مختلفی داده شده و بعضی از
#تذکره_نویسان_شعرهای او را به شاعرانی از قبیل#صحبت_لاری، #ام_هانی، #عشرت_شیرازی و دیگران نسبت داده اند و
🔻اصلا ً چرا راه دور برویم از #شمس_کسمایی_هم_که_ازپیشگامانشعر نو به حساب میآید و #مرگش در سال ۱۳۴۰ خورشیدی اتفاق افتاده، 👈بجز چند قطعه ی پراکنده در اینجا و آنجا چیزی باقی نمانده و به روایتی #دیوانش_گم_شده_است.
باز جای شکرش باقی است که از #پروین_اعتصامی مجموعهی کاملی برای ما به میراث رسیده، هر چند که به نقل قول از #دکترمحمدجوادشریعت:
«پدر پروین تا قبل از ازدواج با طبع دیوان شاعرهی عزیز ما موافقت نمیفرمود، زیرا اختمال میداد که در این مورد سو ءتعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای به دست آوردن شوهر کنند.»
و جای شکر بیشتر هم اینکه #پژمان_بختیاری_فرزندخلف_ژاله اقدام به جمع آوری اشعار مادر نموده و آنها را از آسیبهای زمان حفظ کرده است. البته جا دارد که در اینجا درودی جانانه به روان حبیب یغمایی، مدیر ماهنامه یغما یاد کردچون ایشون پژمان را تشویق به جمع کردن اشعار مادر کرد.
🔮اما معلوم نیست که چرا از آنان رد پایی روشن و در خور اعتنا باقی نمانده و چرا #کتابهای_تاریخ_ادبیات_وتذکرههای شاعران را انبوهی👈 از مردان شاعر پر کردهاند؟
با نگاهی دوباره به تاریخ شعر فارسی از آغاز در مییابیم که تعداد
#زنان_شاعر آنان که کم و بیش به 👈آوازه ای رسیده اند، بسیار اندک و به قولی انگشت شمار است.
در این میان فقط میتوان به
#رابعه و #مهستی نخستین شاعرهها اشاره داشت و بعد با فاصلهی بسیار از #عالمتاج_فراهانی (ژاله قائم مقامی ۱۲۳۳ شمسی) نام برد،
👈سپس به #پروین (۱۲۸۵) زسیدو بعد هم از #قرةالعین (۱۲۹۲)یاد کرد و حساب بعد از آنهم که به
🔮دورهی جدید شعر فارسی میرسیم، دیگر جداست.
🔸تردیدی نیست که در این میان، #زنان شاعر دیگری هم بوده اند اما یا از آنها چیزی باقی نمانده ،یا بجز دو سه خطی از یک غزل ناقص یا دوسه تک بیتی چیزی باقی نمانده که اگر هم نمیماند سنگین تر بود و راستش را بخواهید از #رابعه_ومهستی_هم_بجزیکی_دوغزلویاتعدادی_رباعی_چیزی_دردست_نیست.
از شعرهای شور انگیز #طاهره_قرة_العین هم، با اینکه با زمان امروز چندان فاصله ای ندارد بجز مجموعه ای مخدوش چیزی ضبط نشده، 👉
چرا که در مورد اشعاری که به #قرةالعین منسوب است، نظرهای مختلفی داده شده و بعضی از
#تذکره_نویسان_شعرهای او را به شاعرانی از قبیل#صحبت_لاری، #ام_هانی، #عشرت_شیرازی و دیگران نسبت داده اند و
🔻اصلا ً چرا راه دور برویم از #شمس_کسمایی_هم_که_ازپیشگامانشعر نو به حساب میآید و #مرگش در سال ۱۳۴۰ خورشیدی اتفاق افتاده، 👈بجز چند قطعه ی پراکنده در اینجا و آنجا چیزی باقی نمانده و به روایتی #دیوانش_گم_شده_است.
باز جای شکرش باقی است که از #پروین_اعتصامی مجموعهی کاملی برای ما به میراث رسیده، هر چند که به نقل قول از #دکترمحمدجوادشریعت:
«پدر پروین تا قبل از ازدواج با طبع دیوان شاعرهی عزیز ما موافقت نمیفرمود، زیرا اختمال میداد که در این مورد سو ءتعبیر شود و طبع دیوان را تبلیغی برای به دست آوردن شوهر کنند.»
و جای شکر بیشتر هم اینکه #پژمان_بختیاری_فرزندخلف_ژاله اقدام به جمع آوری اشعار مادر نموده و آنها را از آسیبهای زمان حفظ کرده است. البته جا دارد که در اینجا درودی جانانه به روان حبیب یغمایی، مدیر ماهنامه یغما یاد کردچون ایشون پژمان را تشویق به جمع کردن اشعار مادر کرد.
Forwarded from Soheyla
📘علت اینکه چرا از دیگر زنان شاعر مجموعه ای در دست نیست و چرا احساس شاعرانه ی زنانه در غبار زمان به فراموشی کشیده شده، این است که سدر آن زمانها که مردان به سادگی میتوانستند در میدان شعر و شاعری بتازند و از تمامیاحساسات رزمی و بزمی خود به آشکار سخن بگویند، بازگویی احساسات شاعرانه برای زنان غیر مجاز و ناپسند شناخته میشده و سرکوب میگردیده و اگر زنی شعری میسروده به فساد ذهنی محکوم میشده است.
👈بنابراین زنان شاعر پیشه ای که از این موهبت الهی برخوردار بودند، بجای آنکه بر خود ببالند، احساس گناه میکردند و چون به حال درونی خود راه مییافتند و شعری میسرودند، یا آن را پنهان و معدوم میکردند و یا اینکه آن را پشت
#تخلصهای_محقرانه_ای از قبیل 👈ضعیفه، کنیزه، عاجزه، افسرده، ملولی ، حجابی، عفتی، کمینه، بینشان و خلاصه از این دست تخلصها، مدفون میساختند که سراینده به درستی شناخته نشود.این است که سراسر #تذکرههای زنان، از قبیل
👈«از رابعه تا پروین» پر است از اینگونه #نامهای_عاریتی_محقرانه و یکی، دو بیتی که به هر کدام از این نامهای نامشخص منسوب است که درنگ به روی این مسأله میتواند کاملا ً موقعیت زن شاعر و بطور کلی موقعیت زن را در آن دوران آشکار سازد. از این گذشته بسیاری از این بیتهای پراکنده هم فاقد زنانگی شاعرانه است، زیرا بعضی از این شاعران برای پنهان کردن حال و هوای زنانه، دست به سرودن شعرهای مردانه زده، بدینگونه که خود را مرد پنداشته و معشوق خود را زن.
مثلا ًشاعره ای با تخلص «همدمی» خود را در مقام مجنون و معشوق را لیلی میانگارد و میگوید:
✍مجنون صفت از عشق بتان زار و نزارم/ دیوانهی لیلی صفتانم چه توان کرد؟
✍یا شاعره ای به نام «حیات یزدی» در قرن دهم چون مجنون و فرهاد به دنبال عشق لیلی و شیرین است:
صحبت شیرین لبی، لیلی عذاری کرده ام پیدا/در این ایام خوشحالم که یاری کرده ام پیدا
به یاد لعل شیرین میکنم چون کوه کن جایی/چو فرهاد از برای خویش کاری کرده ام پیدا
✍و شاعره ای دیگر به نام «سلطان» معشوق خود را به صورت حوری بهشتی متجلی میکند:
با خیال تو و کوی تو نخواهیم بهشت/ حور چون تو و چون کوی تو کی هست بهشت؟
🔸بعضی از زنان هم که #شورشاعرانه_داشتنداماجسارت_زنانهنداشتندشعررابه_شعاربدل_کردند و به 👈شعرهای میهنی و اخلاقی روی آوردند و ندای آزادی و درس اخلاقیات سر دادند:
ایرانیان که فر کیان آرزو کنند/ باید نخست کاوه ی خود جستجو کنند
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگ تر/ تا حل مشکلات به نیروی او کنند
#نیم_تاج_سلماسی
ای دل غمین برخیز،کن ثنای آزادی/تا کنم همی جولان در فضای آزادی
(مهر تاج رخشان)
👈بنابراین زنان شاعر پیشه ای که از این موهبت الهی برخوردار بودند، بجای آنکه بر خود ببالند، احساس گناه میکردند و چون به حال درونی خود راه مییافتند و شعری میسرودند، یا آن را پنهان و معدوم میکردند و یا اینکه آن را پشت
#تخلصهای_محقرانه_ای از قبیل 👈ضعیفه، کنیزه، عاجزه، افسرده، ملولی ، حجابی، عفتی، کمینه، بینشان و خلاصه از این دست تخلصها، مدفون میساختند که سراینده به درستی شناخته نشود.این است که سراسر #تذکرههای زنان، از قبیل
👈«از رابعه تا پروین» پر است از اینگونه #نامهای_عاریتی_محقرانه و یکی، دو بیتی که به هر کدام از این نامهای نامشخص منسوب است که درنگ به روی این مسأله میتواند کاملا ً موقعیت زن شاعر و بطور کلی موقعیت زن را در آن دوران آشکار سازد. از این گذشته بسیاری از این بیتهای پراکنده هم فاقد زنانگی شاعرانه است، زیرا بعضی از این شاعران برای پنهان کردن حال و هوای زنانه، دست به سرودن شعرهای مردانه زده، بدینگونه که خود را مرد پنداشته و معشوق خود را زن.
مثلا ًشاعره ای با تخلص «همدمی» خود را در مقام مجنون و معشوق را لیلی میانگارد و میگوید:
✍مجنون صفت از عشق بتان زار و نزارم/ دیوانهی لیلی صفتانم چه توان کرد؟
✍یا شاعره ای به نام «حیات یزدی» در قرن دهم چون مجنون و فرهاد به دنبال عشق لیلی و شیرین است:
صحبت شیرین لبی، لیلی عذاری کرده ام پیدا/در این ایام خوشحالم که یاری کرده ام پیدا
به یاد لعل شیرین میکنم چون کوه کن جایی/چو فرهاد از برای خویش کاری کرده ام پیدا
✍و شاعره ای دیگر به نام «سلطان» معشوق خود را به صورت حوری بهشتی متجلی میکند:
با خیال تو و کوی تو نخواهیم بهشت/ حور چون تو و چون کوی تو کی هست بهشت؟
🔸بعضی از زنان هم که #شورشاعرانه_داشتنداماجسارت_زنانهنداشتندشعررابه_شعاربدل_کردند و به 👈شعرهای میهنی و اخلاقی روی آوردند و ندای آزادی و درس اخلاقیات سر دادند:
ایرانیان که فر کیان آرزو کنند/ باید نخست کاوه ی خود جستجو کنند
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگ تر/ تا حل مشکلات به نیروی او کنند
#نیم_تاج_سلماسی
ای دل غمین برخیز،کن ثنای آزادی/تا کنم همی جولان در فضای آزادی
(مهر تاج رخشان)
Forwarded from Soheyla
✍ شيراز قرن هشتم مهد علم و ادب و به ويژه خاستگاه شاعران بزرگ بوده است. سايه استاد غزل فارسي،
#خواجه_حافظ چنان بر اين برهه تاريخي گسترده شده است كه شعراي ديگر با وجود آثار گرانبهايشان كمتر
مجال عرض اندام يافته اند.💎 ✨
✍ به درستي نمي دانيم كه رابطه اين شاعران با حافظ چگونه بوده است، اما با نظري
بر اثار ايشان بعضي را با حافظ نزديكتر مي يابيم. 🔅💢🔅
✍ يكي از اين شاعران ارزشمند، بانو #جهان_ملك_خاتون
شاهزاده اي از خاندان #اينجوازحاكمان_محلي_شيرازاست كه ديوان غزليات او محتوي بيش از #هزاروصدغزل_است.⚜💢⚜
✍ مقايسه غزلهاي جهان با سعدي حاكي از وامدار بودن جهان ملك به سعدي است.
✍ وي بسياري از
ابيات و مصرعهاي سعدي را عيناً و يا با اندك تغييري تضمين كرده و اشعار زيادي نيز هموزن و همقافيه با
اشعار او اورده است.
✍ در مورد حافظ نيز مقايسه حاكي از قرابت شعري جهان با حافظ است.
✍اين #پژوهش
علاوه بر معرفي پيشينه جهان ملك خاتون، جستاري است در ديوان اين سه شاعر بزرگ و بيان برخي شباهت
هاي اشعار و افكار ايشان.
#خواجه_حافظ چنان بر اين برهه تاريخي گسترده شده است كه شعراي ديگر با وجود آثار گرانبهايشان كمتر
مجال عرض اندام يافته اند.💎 ✨
✍ به درستي نمي دانيم كه رابطه اين شاعران با حافظ چگونه بوده است، اما با نظري
بر اثار ايشان بعضي را با حافظ نزديكتر مي يابيم. 🔅💢🔅
✍ يكي از اين شاعران ارزشمند، بانو #جهان_ملك_خاتون
شاهزاده اي از خاندان #اينجوازحاكمان_محلي_شيرازاست كه ديوان غزليات او محتوي بيش از #هزاروصدغزل_است.⚜💢⚜
✍ مقايسه غزلهاي جهان با سعدي حاكي از وامدار بودن جهان ملك به سعدي است.
✍ وي بسياري از
ابيات و مصرعهاي سعدي را عيناً و يا با اندك تغييري تضمين كرده و اشعار زيادي نيز هموزن و همقافيه با
اشعار او اورده است.
✍ در مورد حافظ نيز مقايسه حاكي از قرابت شعري جهان با حافظ است.
✍اين #پژوهش
علاوه بر معرفي پيشينه جهان ملك خاتون، جستاري است در ديوان اين سه شاعر بزرگ و بيان برخي شباهت
هاي اشعار و افكار ايشان.
Forwarded from Soheyla
✍ شايد امروزه اگر از بسياري از اهالي جامعه ي ادبي و دانشجويان ادبيات فارسي سؤال كنيم، بسياري از آنها
حتي نامي از #جهان_ملك_خاتون نشنيده و شمار زيادي نيز جز شرح حال كوتاهي از وي در مجموعه مقالات و
يا تذكره ها نخوانده باشند. مطمئناً حتّي بسياري از اساتيد اين رشته نيز ديوان اين شاعره گرانبها را مطالعه نکرده اند.
حتي نامي از #جهان_ملك_خاتون نشنيده و شمار زيادي نيز جز شرح حال كوتاهي از وي در مجموعه مقالات و
يا تذكره ها نخوانده باشند. مطمئناً حتّي بسياري از اساتيد اين رشته نيز ديوان اين شاعره گرانبها را مطالعه نکرده اند.
Forwarded from Soheyla
✍ در اثبات اين مدعا همين بس كه در دانشكدهاي مثل دانشكده ي ادبيات دانشگاه فردوسي كه يكي از
اقطاب ادبيات كشور محسوب ميشود هيچ نسخه اي از اين ديوان گرانبها وجود ندارد. 🔰⚜🔰
✍ و اما مهمترين منبعي كه ما را به اين گنجينه ي ادب پارسي رهنمون گشته است، نسخه اي است در كتابخانه ي
ملّي پاريس كه نخستين بار مورد توجه مرحوم #سعيدنفيسي و #هنري_ماسه قرار گرفت.⚜♻️⚜
✍#سعيدنفيسي در
مقالهاي بسيار كوتاه، #ضمن_معرفي #جهان_ملك_خاتون با اشاره به همزماني و هم مكاني او با حافظ و #روابط_اين دوبادربارشيخ_ابواسحاق🔰⚜🔰
✍ استدلال ميكند كه حتماً روابط ادبي ميان اين دو شاعر وجود داشته است: «... در
اندك رجوعي كه به ديوان جهان ملك كردم ديدم كه شش غزل را به يك وزن و قافيه سروده اند كه يا نخست
حافظ غزل خود را گفته و جهان ملك از آن استقبال كرده يا آنكه جهان ملك مبتكر بوده و حافظ به او اقتفا
كرده است.» (نفيسي 1344 ،نقل در خداپرست،1363) 💠⚜💠
✍(خوشبختانه ديوان جهان ملك خاتون با استناد به همين نسخه پاريس و دو نسخه ي كوتاه ديگر و به همت #دكتر كاشانيراد و #دكتراحمدنژاد به چاپ رسيده است.⚪️💢⚪️
✍ اين ديوان مشتمل بر بيش از پانزده هزار بيت در قالب
1413 #غزل و تعداد اندكي #قصايد و #رباعيات و يك #ترجيع_بند است. 📚✒️
✍ #پريمرزنفيسي در مقاله اي كه در عنوان آن اشتباهاً جهان را شاعره ي قرن هفتم معرفي ميكند از قول #هنري_ماسه نقل ميكند كه «مجموع اشعار جهان يك مديحه است در وصف عشق ـ عشقي پاك و پرشور و در عين
حال صرفاً انساني ـ نه عشقي كه سعدي بيان ميكند ـ و نه آن عشق اسرارآميزي كه نبوغ حافظ را تشكيل
ميدهد و مخلوط مبهمي از عشق عارفانه و عاميانه ميباشد.» (پريمرز نفيسي، 1352) 🖌⚜
✍ معلوم نيست اين استدلال شتابزده از كجا حاصل شده است. هرچند در شعر تمام شعراي سبك عراقي كم و
بيش ممكن است رگه هايي از عشق پاك انساني ديده شود، اما بيان اينكه اين عشق صرفاً انساني است نوعي
ساده سازي است كه منطبق با حال و هواي زمان نگارش مقاله ي مذكور است.💠♻️💠
✍ در رد اين نظريه كافي است
#نگاهي_گذرا به #مقدمه_ي_ديوان_جهان بيندازيم كه خود جهان بر ديوان خويش نگاشته است (و اين در دواوين
قديم امر نادري محسوب ميشود). 🔅💠🔅
✍ آن جا كه ميگويد: #امانزدمحققان_دقيقه_شناس_و_مدققان_مستوي_قياس_صورت_آن_حال_ومجاري_آن_مقال_معين_و_مبين_آيد_كه_غرض_از_كلام_معاني_ظاهرنيست_بلكه_مقصودكلي_فهم_سرايراست_وايراددقايق_مجازات_سوادارشادحقايق_حالات_است كه: المجازه قنطرةالحقيقه...» (ص3) 🔮💠🔮
✍ نيز با نگاهي به #غزليات_جهان، به راحتي ميتوان ادامه ي خط فكري سعدي، عراقي و حافظ را مشاهده كرد.
اقطاب ادبيات كشور محسوب ميشود هيچ نسخه اي از اين ديوان گرانبها وجود ندارد. 🔰⚜🔰
✍ و اما مهمترين منبعي كه ما را به اين گنجينه ي ادب پارسي رهنمون گشته است، نسخه اي است در كتابخانه ي
ملّي پاريس كه نخستين بار مورد توجه مرحوم #سعيدنفيسي و #هنري_ماسه قرار گرفت.⚜♻️⚜
✍#سعيدنفيسي در
مقالهاي بسيار كوتاه، #ضمن_معرفي #جهان_ملك_خاتون با اشاره به همزماني و هم مكاني او با حافظ و #روابط_اين دوبادربارشيخ_ابواسحاق🔰⚜🔰
✍ استدلال ميكند كه حتماً روابط ادبي ميان اين دو شاعر وجود داشته است: «... در
اندك رجوعي كه به ديوان جهان ملك كردم ديدم كه شش غزل را به يك وزن و قافيه سروده اند كه يا نخست
حافظ غزل خود را گفته و جهان ملك از آن استقبال كرده يا آنكه جهان ملك مبتكر بوده و حافظ به او اقتفا
كرده است.» (نفيسي 1344 ،نقل در خداپرست،1363) 💠⚜💠
✍(خوشبختانه ديوان جهان ملك خاتون با استناد به همين نسخه پاريس و دو نسخه ي كوتاه ديگر و به همت #دكتر كاشانيراد و #دكتراحمدنژاد به چاپ رسيده است.⚪️💢⚪️
✍ اين ديوان مشتمل بر بيش از پانزده هزار بيت در قالب
1413 #غزل و تعداد اندكي #قصايد و #رباعيات و يك #ترجيع_بند است. 📚✒️
✍ #پريمرزنفيسي در مقاله اي كه در عنوان آن اشتباهاً جهان را شاعره ي قرن هفتم معرفي ميكند از قول #هنري_ماسه نقل ميكند كه «مجموع اشعار جهان يك مديحه است در وصف عشق ـ عشقي پاك و پرشور و در عين
حال صرفاً انساني ـ نه عشقي كه سعدي بيان ميكند ـ و نه آن عشق اسرارآميزي كه نبوغ حافظ را تشكيل
ميدهد و مخلوط مبهمي از عشق عارفانه و عاميانه ميباشد.» (پريمرز نفيسي، 1352) 🖌⚜
✍ معلوم نيست اين استدلال شتابزده از كجا حاصل شده است. هرچند در شعر تمام شعراي سبك عراقي كم و
بيش ممكن است رگه هايي از عشق پاك انساني ديده شود، اما بيان اينكه اين عشق صرفاً انساني است نوعي
ساده سازي است كه منطبق با حال و هواي زمان نگارش مقاله ي مذكور است.💠♻️💠
✍ در رد اين نظريه كافي است
#نگاهي_گذرا به #مقدمه_ي_ديوان_جهان بيندازيم كه خود جهان بر ديوان خويش نگاشته است (و اين در دواوين
قديم امر نادري محسوب ميشود). 🔅💠🔅
✍ آن جا كه ميگويد: #امانزدمحققان_دقيقه_شناس_و_مدققان_مستوي_قياس_صورت_آن_حال_ومجاري_آن_مقال_معين_و_مبين_آيد_كه_غرض_از_كلام_معاني_ظاهرنيست_بلكه_مقصودكلي_فهم_سرايراست_وايراددقايق_مجازات_سوادارشادحقايق_حالات_است كه: المجازه قنطرةالحقيقه...» (ص3) 🔮💠🔮
✍ نيز با نگاهي به #غزليات_جهان، به راحتي ميتوان ادامه ي خط فكري سعدي، عراقي و حافظ را مشاهده كرد.
Forwarded from Soheyla
✍اين مفاهيم عاشقانه و عارفانه هرچند با كلماتي گاه سادهتر و زميني تر بيان ميشود، نشانده ي اوج هنر
شاعري در سبك عراقي با مايه هاي عاشقانه و عارفانه است.
✍ مثلاً اين غزل او را در نظر بگيريد:
▫️💠▫️فكرم به منتهاي جمالت نميرسد دست اميد من به وصالت نميرسد
همچون سكندر اربه جهان در طلب دَوَم
جز حسرتم ز آب زلالت نميرسد
جان ميدهم به بوي وصال تو و هنوز انديشه ام به خيل خيالت نميرسد
فرياد بيدلان ز غمت بر فلك رسيد بر خاطر شريف ملالت نميرسد
قدت نهال روضه ي خلد است و مشكل آن دست ضعيف دل به نهالت نميرسد
مرغ دلم هواي سر كوي او گرفت بيچاره گشت و در پر و بالت نميرسد
اخلاص ما به روي و ريا نيست با رخت زان روي چشم در خط و خالت نميرسد
هرچند ماه نو كه عيدند شاد از او ليكن به ابروي چو هلالت نميرسد 🔸◽️🔸
✍و يا غزلي كه مطلع آن اين بيت است:
نميبايد مرا منّت ز هر كس
كه روزي ده تويي در عالم و بس
✍ در مقدمه نسخه ي چاپي ديوان جهان، #دكترپوراندخت_كاشانيراد متذكّر ميشود كه «#مهارت_جهان_بيشتردر سرودن_غزل_است و در #شيوه_غزلسرايي_به_سعدي_نظرداشته_است و به ارادت خود نسبت به او تصريح كرده است.»◽️🔸⚪️🔸◽️
✍و بعد اين دو بيت را شاهد مي آورد كه:
🖌به رسم تضمين اين بيت دلكش آوردم ز شعر شيخ كه جانم به طبع دارد دوست
ز دست دشمنم اي دوستان شكايت نيست شكايتم همه از دوستان دشمن خوست ♻️
✍ وي در ادامه ميافزايد: «جهان از شيوه ي معاصران خود به خصوص #خواجو و #حافظ نيز چيزهايي اخذ كرده است.»💎
✍ #پروين_دولت_آبادي نيز در كتاب «منظور خردمند» (كه متأسفانه نتوانستم نسخه اي از آن به دست آورم)
به بيش از بيست مورد از شباهت هاي اشعار جهان و حافظ اشاره كرده است.
✍در مورد فضل و كمالات جهان ملك خاتون در بعضي از تذكره ها و مقاله ها مطالبي ذكر شده است.
✍ از جمله
#دولت_شاه_مينويسد:
#جهان_خاتون_نام_ضعيفه_مستعده_روزگاروجميله_دهروشهره_شهرخود
بود و اشعار
دلپذير دارد و با ستايش خداوند آغاز ميكند و از آن جمله اين مطلع قصيده او راست:
مصوريست كه صورت ز آب ميسازد
ز ذره ذره ي خاك آفتاب ميسازد
شاعري در سبك عراقي با مايه هاي عاشقانه و عارفانه است.
✍ مثلاً اين غزل او را در نظر بگيريد:
▫️💠▫️فكرم به منتهاي جمالت نميرسد دست اميد من به وصالت نميرسد
همچون سكندر اربه جهان در طلب دَوَم
جز حسرتم ز آب زلالت نميرسد
جان ميدهم به بوي وصال تو و هنوز انديشه ام به خيل خيالت نميرسد
فرياد بيدلان ز غمت بر فلك رسيد بر خاطر شريف ملالت نميرسد
قدت نهال روضه ي خلد است و مشكل آن دست ضعيف دل به نهالت نميرسد
مرغ دلم هواي سر كوي او گرفت بيچاره گشت و در پر و بالت نميرسد
اخلاص ما به روي و ريا نيست با رخت زان روي چشم در خط و خالت نميرسد
هرچند ماه نو كه عيدند شاد از او ليكن به ابروي چو هلالت نميرسد 🔸◽️🔸
✍و يا غزلي كه مطلع آن اين بيت است:
نميبايد مرا منّت ز هر كس
كه روزي ده تويي در عالم و بس
✍ در مقدمه نسخه ي چاپي ديوان جهان، #دكترپوراندخت_كاشانيراد متذكّر ميشود كه «#مهارت_جهان_بيشتردر سرودن_غزل_است و در #شيوه_غزلسرايي_به_سعدي_نظرداشته_است و به ارادت خود نسبت به او تصريح كرده است.»◽️🔸⚪️🔸◽️
✍و بعد اين دو بيت را شاهد مي آورد كه:
🖌به رسم تضمين اين بيت دلكش آوردم ز شعر شيخ كه جانم به طبع دارد دوست
ز دست دشمنم اي دوستان شكايت نيست شكايتم همه از دوستان دشمن خوست ♻️
✍ وي در ادامه ميافزايد: «جهان از شيوه ي معاصران خود به خصوص #خواجو و #حافظ نيز چيزهايي اخذ كرده است.»💎
✍ #پروين_دولت_آبادي نيز در كتاب «منظور خردمند» (كه متأسفانه نتوانستم نسخه اي از آن به دست آورم)
به بيش از بيست مورد از شباهت هاي اشعار جهان و حافظ اشاره كرده است.
✍در مورد فضل و كمالات جهان ملك خاتون در بعضي از تذكره ها و مقاله ها مطالبي ذكر شده است.
✍ از جمله
#دولت_شاه_مينويسد:
#جهان_خاتون_نام_ضعيفه_مستعده_روزگاروجميله_دهروشهره_شهرخود
بود و اشعار
دلپذير دارد و با ستايش خداوند آغاز ميكند و از آن جمله اين مطلع قصيده او راست:
مصوريست كه صورت ز آب ميسازد
ز ذره ذره ي خاك آفتاب ميسازد
Forwarded from Soheyla
⚜💠⚜جهانملک خاتون
شاعر ایرانی🔆💢🔆
✍جَهان ملک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه بن شرف الدین محمودشاه اینجو بانوی شاعر (چامهسرا) ایرانی است که در نیمه دوم سده هشتم هجری میزیست.
شاعر ایرانی🔆💢🔆
✍جَهان ملک خاتون دختر جلال الدین مسعودشاه بن شرف الدین محمودشاه اینجو بانوی شاعر (چامهسرا) ایرانی است که در نیمه دوم سده هشتم هجری میزیست.
Forwarded from Soheyla
🔶🔸🔸🔸
#جَهان_ملک_خاتون
👈درگذشت بعد از ۷۸۴ (قمری)
#پیشه:
👈چامه سرا
#دوره_نیمه_دوم_قرن_هشتم_هجری
👈والدین:
#جلال_الدین_مسعودشاه
🔱🔆🔱🔆🔱
#جَهان_ملک_خاتون
👈درگذشت بعد از ۷۸۴ (قمری)
#پیشه:
👈چامه سرا
#دوره_نیمه_دوم_قرن_هشتم_هجری
👈والدین:
#جلال_الدین_مسعودشاه
🔱🔆🔱🔆🔱
Forwarded from Soheyla
✍او هم دوره با #حافظ و #عبیدزاکانی بود و با عبید زاکانی مشاعره و رودررویی داشتهاند.
✍ #وفات #جهان_ملک_خاتون بعد از سال ۷۸۴ (قمری) اتفاق افتادهاست.
بر خاک آستان تو سر مینهد جهان زآنش نظر به جانب تاج و سریر نیست
فکری ز طعن اهل جهان نیست در دلم زان رو که محتسب نکند فکر از عسس
همچو سروم سایهای بر من فکن تا جهان گردد ازآن رو با نظام⚜⭐️⚜
✍ #وفات #جهان_ملک_خاتون بعد از سال ۷۸۴ (قمری) اتفاق افتادهاست.
بر خاک آستان تو سر مینهد جهان زآنش نظر به جانب تاج و سریر نیست
فکری ز طعن اهل جهان نیست در دلم زان رو که محتسب نکند فکر از عسس
همچو سروم سایهای بر من فکن تا جهان گردد ازآن رو با نظام⚜⭐️⚜
Forwarded from Soheyla
✍اما ناگهان در این میانه، در قرن هشتم زنی ظهور میکند به نام #جهان_ملک_خاتون که سرشار است از روانی شاعرانه. او بی اعتنا به همهی آنچه که در دورهی خود با آن روبروست، سراسر عمرش را شعر میسراید و شعر میسراید و شعر میسراید ... 🖌
✍ و از آنجا که میداند بعد از او ممکن است این سرودهها انکار شود و یا از میان برود و یا چون از آن زنی است به دور ریخته شود، در سالهای پایانی زندگیاش بر آن میشود که آنها را با دست خود گردآوری کند. 📚🖌
✍ از این رو اشعار خود را که مجموعه ای از قصیده و قطعه و ترجیع بند و غزل و رباعی است📚🔮
✍ ظاهرا ً با هراس و پوزش و عذرخواهی از این جسارتی که مرتکب میشود🔹
✍ اما در باطن با عزمی استوار و پابرجا،
♦️با استناد به شاعری #فاطمه_زهرا «ان النساء راحین خلقن لکم/ و کلکم تشتهی شم الریاحی» و نیز با آوردن یک رباعی از #عایشه_مقربه که شاید منظور همان #رابعه_سمرقندی باشد و نیز تأکید بر شاعری #قتلغ_ترکان و دخترش #پادشاه_خاتون، به قول خودش ملزم به این جسارت (جسارت جمع آوری اشعارش) میگردد، و آثارش را در دفتری گرد میآورد ♻️⚜♻️
✍که:
که گر اهل دلی روزی بخواند
به آتش، آتش دردی نشاند
وجودی عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد♻️💠♻️
✍ بخشی از پوزش خواهی او را از دست یازیدن به این کار با هم مرور میکنیم:
«نزد ارباب علم و خداوندان عقل و ادب واضح و لایح باشد که اگر شعر فضیلتی خاص و منقبتی برخواص نبودی، صحابهی کبار و علمای نامدار در طلب آن مساعی مشکور و اجتهاد موفور به تقدیم نرساندندی، اما چون تا غایت به واسطهی قلت مخدرات و خواتین عجم مکرر در این مشهود شد، این ضعیف نیز برحسب تقلید شهرت این قسم را نوع را نقصی تصور میکرد و عظیم از آن مجتنب و محترز بودمی، اما به تواتر و توالی معلوم و مفهوم گشت که که کبری خواتین و مخدرات نسوان هم در عرب و هم در عجم به این فن موسوم شده اند، چه اگر منهی بودی جگر گوشهی حضرت رسالت، خاتون قیامت، #فاطمه_زهرا رضی الله عنها تلفظ نفرمودی به اشعار ...»♻️💢♻️
✍ #جهان_ملک_خاتون فرزند #جلال_الدین_مسعودشاه_اینجو، ازسوی #پدر از سلالهی خواجه رشیدالدین فضل الله و غیاث الدین محمد وزیر
✍ و به قولی نسب او از سوی #مادر به #خواجه_عبدالله_انصاری عارف و شاعر معروف میرسد.⚜🔰⚜
✍ به روایتی مادر وی #سلطان_بخت نام داشته و به روایت دیگر سلطان بخت نام زن پدر او بوده که جهان ملک با او احساس همدلی و نزدیکی بسیار میکرده، اما اساسا ً این موضوع از آن جهت دارای اهمیت است که جهان ملک بخاطر احساس همدلی با «سلطان بخت» نامی، 👈 #این اسم را به روی #فرزندش گذاشته که این فرزند در نوجوانی از دست میرود. ضربهی این مرگ آنچنان سنگین مینماید که شاعر تا سالهای سال سوگوار و غمگین بر جای میماند و مرثیههای سوزناک میسراید:
دردا و حسرتا که مرا کام ِ جان برفت
وان جان نازنین جوان، از جهان برفت
بلبل بگو که باز نخواند میان باغ
کان روی همچو گل ز در ِ بوستان برفت
ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز پی کاروان برفت
«سلطان بخت» ِ من به سر تخت وصل بود
آخر چرا به بخت من او ناگهان برفت؟ 🕯🖤
✍در مرثیه ی مؤثر و جانگداز دیگری، مادرانه از ژرفای جان میگرید و میگوید:
♦️🔹گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
طفل محروم ِ شکسته دل بیچاره ی من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریه مکن عیب که بی یوسف مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان
این چه زخمیاست که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟ 🔹♦️
✍ آنچه از تذکرهها بر میآید جهان خاتون بانویی بوده است #حساس، #خوش_گفتار، #نژاده و دارای #جوهرهی_شاعرانه و افزون بر این #زیبایی_معنوی از #زیبایی_ظاهر هم به نحوی چشمگیر بهره مند بوده و #دل_آرام و #خوش_چهره مینموده است. چنانکه خود در پیرانه سری غزلی میسراید و در آن با حسرت از زیبایی و جوانی از دست رفته یاد میآورد:
♦️◽️رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو که بودی چو محراب دل
که جانها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم بُدی جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم گفتی به راز
دو لب همچو شکر، دو رخ همچو گل
به درد دل عاشقان چاره ساز◽️♦️
✍ و از آنجا که میداند بعد از او ممکن است این سرودهها انکار شود و یا از میان برود و یا چون از آن زنی است به دور ریخته شود، در سالهای پایانی زندگیاش بر آن میشود که آنها را با دست خود گردآوری کند. 📚🖌
✍ از این رو اشعار خود را که مجموعه ای از قصیده و قطعه و ترجیع بند و غزل و رباعی است📚🔮
✍ ظاهرا ً با هراس و پوزش و عذرخواهی از این جسارتی که مرتکب میشود🔹
✍ اما در باطن با عزمی استوار و پابرجا،
♦️با استناد به شاعری #فاطمه_زهرا «ان النساء راحین خلقن لکم/ و کلکم تشتهی شم الریاحی» و نیز با آوردن یک رباعی از #عایشه_مقربه که شاید منظور همان #رابعه_سمرقندی باشد و نیز تأکید بر شاعری #قتلغ_ترکان و دخترش #پادشاه_خاتون، به قول خودش ملزم به این جسارت (جسارت جمع آوری اشعارش) میگردد، و آثارش را در دفتری گرد میآورد ♻️⚜♻️
✍که:
که گر اهل دلی روزی بخواند
به آتش، آتش دردی نشاند
وجودی عاقل از وی پند گیرد
دل داناش آسانی پذیرد♻️💠♻️
✍ بخشی از پوزش خواهی او را از دست یازیدن به این کار با هم مرور میکنیم:
«نزد ارباب علم و خداوندان عقل و ادب واضح و لایح باشد که اگر شعر فضیلتی خاص و منقبتی برخواص نبودی، صحابهی کبار و علمای نامدار در طلب آن مساعی مشکور و اجتهاد موفور به تقدیم نرساندندی، اما چون تا غایت به واسطهی قلت مخدرات و خواتین عجم مکرر در این مشهود شد، این ضعیف نیز برحسب تقلید شهرت این قسم را نوع را نقصی تصور میکرد و عظیم از آن مجتنب و محترز بودمی، اما به تواتر و توالی معلوم و مفهوم گشت که که کبری خواتین و مخدرات نسوان هم در عرب و هم در عجم به این فن موسوم شده اند، چه اگر منهی بودی جگر گوشهی حضرت رسالت، خاتون قیامت، #فاطمه_زهرا رضی الله عنها تلفظ نفرمودی به اشعار ...»♻️💢♻️
✍ #جهان_ملک_خاتون فرزند #جلال_الدین_مسعودشاه_اینجو، ازسوی #پدر از سلالهی خواجه رشیدالدین فضل الله و غیاث الدین محمد وزیر
✍ و به قولی نسب او از سوی #مادر به #خواجه_عبدالله_انصاری عارف و شاعر معروف میرسد.⚜🔰⚜
✍ به روایتی مادر وی #سلطان_بخت نام داشته و به روایت دیگر سلطان بخت نام زن پدر او بوده که جهان ملک با او احساس همدلی و نزدیکی بسیار میکرده، اما اساسا ً این موضوع از آن جهت دارای اهمیت است که جهان ملک بخاطر احساس همدلی با «سلطان بخت» نامی، 👈 #این اسم را به روی #فرزندش گذاشته که این فرزند در نوجوانی از دست میرود. ضربهی این مرگ آنچنان سنگین مینماید که شاعر تا سالهای سال سوگوار و غمگین بر جای میماند و مرثیههای سوزناک میسراید:
دردا و حسرتا که مرا کام ِ جان برفت
وان جان نازنین جوان، از جهان برفت
بلبل بگو که باز نخواند میان باغ
کان روی همچو گل ز در ِ بوستان برفت
ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز پی کاروان برفت
«سلطان بخت» ِ من به سر تخت وصل بود
آخر چرا به بخت من او ناگهان برفت؟ 🕯🖤
✍در مرثیه ی مؤثر و جانگداز دیگری، مادرانه از ژرفای جان میگرید و میگوید:
♦️🔹گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
طفل محروم ِ شکسته دل بیچاره ی من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریه مکن عیب که بی یوسف مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان
این چه زخمیاست که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟ 🔹♦️
✍ آنچه از تذکرهها بر میآید جهان خاتون بانویی بوده است #حساس، #خوش_گفتار، #نژاده و دارای #جوهرهی_شاعرانه و افزون بر این #زیبایی_معنوی از #زیبایی_ظاهر هم به نحوی چشمگیر بهره مند بوده و #دل_آرام و #خوش_چهره مینموده است. چنانکه خود در پیرانه سری غزلی میسراید و در آن با حسرت از زیبایی و جوانی از دست رفته یاد میآورد:
♦️◽️رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو که بودی چو محراب دل
که جانها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم بُدی جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم گفتی به راز
دو لب همچو شکر، دو رخ همچو گل
به درد دل عاشقان چاره ساز◽️♦️
Forwarded from Soheyla
✍اینگونه که به نظر میرسد، #جهان_ملک در زندگانی خویش #دوبارهمسر گرفته. #بارنخست به همراه همسر خود راهی #کرمان و #مقیم_آنجا شده است که خود در قطعه ای به روشنی اعتراف میکند مدتی را که در کرمان بوده، به تکرار روز و شب گذرانده. وی پس از از دست دادن فرزند دلبندش سلطان بخت و نیز درگذشت همسرش (که هویت این همسر نخستین مشخص نیست)، دوباره به شیراز بر میگردد و چون در شیراز هم پدر و مادر خود را از دست داده و دیگر خویشاوندی نزدیک جز #عمویش «#شیخ_ابواسحاق_اینجو» برایش نمانده، به او پناهنده شده و به دربار او میرود. و این #شیخ_ابواسحاق_اینجو، هماناست که #حافظ بارها در شعرش از او به نیکی یاد کرده و او را ستوده است، #چراکه_اوسلطانی_بسیارادب_دوست_و_شعرپروروشاعرنواز و دربار او همواره محل آمد و رفت و نشست و برخاست شاعران بزرگی چون #حافظ بوده است.
پر واضح است #جهان_خاتون هم که به شعر عشق میورزیده، به این نشستهای شاعرانه #جذب_شده و در این شبهای شعر- البته از پشت پرده- شرکت میکرده و هماورد حافظ گردیده، بطوریکه در دیوان وی بسیاری از غزلهاست که به تأثیر حافظ سروده شده و بسیاری از غزلها هم هست که در پاسخ حافظ سروده شده و پیداست که میان جهان ملک خاتون و حافظ داد و ستدهایی شاعرانه بوده است.♻️🔱♻️
✍ از این رو بعضی از اندیشمندان از جمله مرحوم سعید نفیسی، جهان خاتون را همان شاخ نبات حافظ دانسته اند.⚪️🔱⚪️
✍ همان زنی که حافظ به او عشق میورزیده و در شعرش عاشقانه از او نام برده و ما هم هنگام تفأل از دیوان حافظ او را به شاخ نباتش سوگند میدهیم و میگوییم:🔹⚜🔹
✍ حافظ! قسم به شاخ نباتت به من بگو/ او کی به سیل اشک ره خواب میزند؟
در این نشستهای شاعرانه، بجز شاعران ،امیران و وزیران نیز حضور داشتند که یکی از آنان #خواجه_امین_الدین_جهرمی، #وزیرابواسحاق بود که شاه او را بسیار گرامی میداشت.
#خواجه_امین_الدین پس از چندی شیفتهی احساسات پر شور و روان پر مایه و سخنوری پر مایهی #جهان_خاتون میشود او را به #همسری از #عمویش خواستگاری میکند، اما جهان خاتون به این همسری تن در نمیدهد. امین الدین در درخواست خود پافشاری مینماید و سرانجام با پا در میانی شاه ابواسحاق، و بعد از درنگ و ناز بسیار، جهان ملک خاتون این وصلت را میپذیرد و بخشی از زندگانی خویش را در کنار وی سپری مینماید.🧖♀🧖♂