کو دل که بلای روزگار تو کشد
کو جان که عقوبت شمار تو کشد
من ننگ زنان مستحاضه شده ام
کو گردن مردانه که بار تو کشد؟
عطار نیشابوری
کو جان که عقوبت شمار تو کشد
من ننگ زنان مستحاضه شده ام
کو گردن مردانه که بار تو کشد؟
عطار نیشابوری
.
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
عبید زاکانی
هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد
سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
عبید زاکانی
هر نفس نو میشود دنیا و ما
بیخبر از نو شدن اندر بقا
مولانامثنوی دفتر اول
حال دلتون بهاری
بیخبر از نو شدن اندر بقا
مولانامثنوی دفتر اول
حال دلتون بهاری
روح با علمست و با عقلست یار
روح را با تازی و ترکی چه کار
روح با علم و عقل همراهست، روح به عالم عقل و علم تعلّق دارد نه به دنیای مادی. روح با هیچ لفظ و کلامی (قیل و قال) نمی توان به حقیقت روح راه یافت، شناخت روح با علوم و عقل الهی امکانپذیر است.
از تو ای بی نقش با چندین صور
هم مشبه هم موحد خیرهسر
ای خداوند در عین بی نقشی مالک تمام نقش های وجود هستی، درباره تو هم موحد و مشبه در حیرتند.
مولانا خطاب به خداوند می گوید: ای خدایی که بی نقش و در عین حال در تمام مظاهر، ظاهر هستی و در مخلوقات تجلّی می کنی. (عظمت ذات الهی خداوند باعث حیرت تمام ابناء بشر است.)
مشبیه: فرقه ای از فرق اسلامی که خدا را به مخلوق تشبیه می کنند و برخی حتی برای خداوند اعضا بدن قایل می شوند.
موحد: خداوند را به تنزیه باور دارد و خداوند را به هیچکس و هیچ چیز را شبیه نمی داند.
عرفا معتقدند خداوند در تمام مظاهر، ظاهر است و در کل هستی تجّلی دارد و در ضمن ذات الهی از تشبیه به دور است.
گه مشبه را موحد میکند
گه موحد را صور ره میزند
خداوند گاهی در مظاهر، ظاهر می شود و گاهی در قلب انسان ها تجلی می کند.
گه ترا گوید ز مستی بوالحسن
یا صغیر السن یا رطب البدن
آنچنان ترا به موجودات جهان هستی نزدیک می بیند که در زیبایی یک کودک هم زیبایی ترا بیاد می آورد. گاهی صوفی عاشق و عارف و در حال مستی به سر می برد.
بوالحسن: احتمال دارد لقب مولانا باشد و یا لقب حسام الدین چلبی است.
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
روح را با تازی و ترکی چه کار
روح با علم و عقل همراهست، روح به عالم عقل و علم تعلّق دارد نه به دنیای مادی. روح با هیچ لفظ و کلامی (قیل و قال) نمی توان به حقیقت روح راه یافت، شناخت روح با علوم و عقل الهی امکانپذیر است.
از تو ای بی نقش با چندین صور
هم مشبه هم موحد خیرهسر
ای خداوند در عین بی نقشی مالک تمام نقش های وجود هستی، درباره تو هم موحد و مشبه در حیرتند.
مولانا خطاب به خداوند می گوید: ای خدایی که بی نقش و در عین حال در تمام مظاهر، ظاهر هستی و در مخلوقات تجلّی می کنی. (عظمت ذات الهی خداوند باعث حیرت تمام ابناء بشر است.)
مشبیه: فرقه ای از فرق اسلامی که خدا را به مخلوق تشبیه می کنند و برخی حتی برای خداوند اعضا بدن قایل می شوند.
موحد: خداوند را به تنزیه باور دارد و خداوند را به هیچکس و هیچ چیز را شبیه نمی داند.
عرفا معتقدند خداوند در تمام مظاهر، ظاهر است و در کل هستی تجّلی دارد و در ضمن ذات الهی از تشبیه به دور است.
گه مشبه را موحد میکند
گه موحد را صور ره میزند
خداوند گاهی در مظاهر، ظاهر می شود و گاهی در قلب انسان ها تجلی می کند.
گه ترا گوید ز مستی بوالحسن
یا صغیر السن یا رطب البدن
آنچنان ترا به موجودات جهان هستی نزدیک می بیند که در زیبایی یک کودک هم زیبایی ترا بیاد می آورد. گاهی صوفی عاشق و عارف و در حال مستی به سر می برد.
بوالحسن: احتمال دارد لقب مولانا باشد و یا لقب حسام الدین چلبی است.
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
ما ره ز قبله سوي خرابات مي کنيم
پس در قمارخانه مناجات مي کنيم
گاهي ز درد درد هياهوي مي زنيم
گاهي ز صاف ميکده هيهات مي کنيم
چون يک نفس به صومعه هشيار نيستيم
مست و خراب کار خرابات مي کنيم
حضرت عطار
پس در قمارخانه مناجات مي کنيم
گاهي ز درد درد هياهوي مي زنيم
گاهي ز صاف ميکده هيهات مي کنيم
چون يک نفس به صومعه هشيار نيستيم
مست و خراب کار خرابات مي کنيم
حضرت عطار
🔸
مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
کسى که عملش او را (از پیمودن مدارج کمال) کُند سازد نَسَبش به او سرعت نخواهد بخشید.
#نهج_البلاغه
حکمت/۲۳
مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
کسى که عملش او را (از پیمودن مدارج کمال) کُند سازد نَسَبش به او سرعت نخواهد بخشید.
#نهج_البلاغه
حکمت/۲۳
در گلستان طفلِ شبنم تا بهدوشِ گل نشست
غنچه از بیطاقتی خونابهنوشِ گل نشست
حرفِ روی دلکشت میگفت بلبل در چمن
این سخن چون گوهرِ شبنم بهگوشِ گل نشست.
فیاض_لاهیجی
غنچه از بیطاقتی خونابهنوشِ گل نشست
حرفِ روی دلکشت میگفت بلبل در چمن
این سخن چون گوهرِ شبنم بهگوشِ گل نشست.
فیاض_لاهیجی
تشنگان گر آب جویند درجهان
آب هم "جوید" به عالم تشنگان
این طور نیست که فقط تشنه به دنبال چشمه باشد
بلکه چشمه هم منتظر "لب تشنه" است. یکی از اساسی ترین مسائل الهیّات نیز همین است که همیشه عنایت وفیض
از جانب فیّاض بدون تقاضا نیست
و باید "تقاضایی" باشد تا عنایتی باشد
اصلا درتمام عالم همین است
شما تا تشنه نشوی دنبال آب نمی روی
اب کم جو تشنگی اور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
همه چیز تقاضاست که در لسان عرفا وفلاسفه از آن به "استعداد" یاد می کنند
زبان استعداد زبان تقاضاست
یعنی می خواهد و آن خواستن هم
از مراتب عشق است
اصلا "خود خواستن هم عشق" است
انسان همان است که می خواهد
پس بنگر که چه می خواهی
خوش به حال کسی که خواستن اش
توامان با "اگاهی و تعقل" است.....
جناب ابراهیمی دینانی
.
آب هم "جوید" به عالم تشنگان
این طور نیست که فقط تشنه به دنبال چشمه باشد
بلکه چشمه هم منتظر "لب تشنه" است. یکی از اساسی ترین مسائل الهیّات نیز همین است که همیشه عنایت وفیض
از جانب فیّاض بدون تقاضا نیست
و باید "تقاضایی" باشد تا عنایتی باشد
اصلا درتمام عالم همین است
شما تا تشنه نشوی دنبال آب نمی روی
اب کم جو تشنگی اور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
همه چیز تقاضاست که در لسان عرفا وفلاسفه از آن به "استعداد" یاد می کنند
زبان استعداد زبان تقاضاست
یعنی می خواهد و آن خواستن هم
از مراتب عشق است
اصلا "خود خواستن هم عشق" است
انسان همان است که می خواهد
پس بنگر که چه می خواهی
خوش به حال کسی که خواستن اش
توامان با "اگاهی و تعقل" است.....
جناب ابراهیمی دینانی
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایمان اگر بر "عاطفه" استوار باشد
"فروبسته" است
و رویت "حقیقت" در ان بوجود نمی اید...
جناب دکتر دینانی
دُّرِ سخن
"فروبسته" است
و رویت "حقیقت" در ان بوجود نمی اید...
جناب دکتر دینانی
دُّرِ سخن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هستی غیر از نور چیزی نیست و هرچه در جهان است و بعد از این به وجود میآید نور است، لذا جهان جز اشراق نمیباشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پارهای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف میتابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان هم از این قاعده مستثنا نیست و به دیگران میتابد، همانگونه که نورهای دیگران به او میتابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده میشود انسان فیاض است و میتواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.
#شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
#شیخ_اشراق
#شهاب_الدین_سهروردی
گفت: «هر که حدیث گفتن با مردمان دوستتر دارد از نشستن در خلوت و با خدای _تعالی_ مناجات کردن، علم وی اندک است و دلش نابینا و عمرش ضایع»
ذکر مالک دینار، رحمة الله علیه
تذکرة الاولیاء
ذکر مالک دینار، رحمة الله علیه
تذکرة الاولیاء
اي عزیز هر چه در ملک و ملکوت است، هر یکی مسخر کاری معیّن است اما آدمی مسخر یک کار معین نیست بلکه مسخر مختاری است. چنان که احراق بر آتش بستند، اختیار در آدمی بستند. چنان که آتش را جز سوزندگی صفتی نیست و آدمی را جز مختاری صفتی نیست...
تمهیدات، صفحهی ۱۸۹
عینالقضات
تمهیدات، صفحهی ۱۸۹
عینالقضات