معرفی عارفان
1.26K subscribers
35K photos
12.9K videos
3.24K files
2.8K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
نیست یک ساعت قرار این جان بی آرام را
یارب! آن آرام جان بی قرار من کجاست؟

سوخت از درد جدایی دل بامید وصال
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟


#هلالی_جغتایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از شبنم عشق خاک آدم گل شد
صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

صد نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
 
ابوسعید ابی الخیر
پوستینی کهنه دارم من
...
های، فرزندم!
بشنو و هشدار
بعد‌‌ِ من این سالخورد‌ِ جاودان‌مانند،
با بَر و دوش‌ِ تو دارد کار.
...
همچنانش پاک و دور از رقعهٔ آلودگان می‌دار!


#مهدی_اخوان_ثالث
حکایتی از گلستان شیخ اجل

پارسايی را ديدم بر کنار دريا که زخم پلنگ داشت و به هيچ دارو به نمی شد.

مدتها در آن رنجور بود و شکر خدای عز وجل علی الدوام گفتی . پرسيدندش که
شکر چه می گويی؟ گفت : شکر آنکه به مصيبتی گرفتارم نه
اگر مرا زار به کشتن دهد آن يار عزيز
تا نگويى که در آن دم، غم جانم باشد
گويم از بنده مسكين چه گنه صادر شد
کو دل آزرده شد از من غم آنم باشد.

گلستان_سعدی
ای درویش

اگر روزی صید دام وی شوی و کشته ی راه او گردی،
به عزت او سوگند که جز بر کنگره ی عرشِ مجیدت نبندند،
که فرمود:
هر کس مرا دوست دارد،
کُشته ی من گردد!
و آن کس که کشته ی من شد،
او را ندای عزت خواهم داد!

این است عاقبتِ نفس راضیه و‌مرضیه


کشف الاسرار خواجه عبدالله انصاری
 در عالم غیب در هر کنجی صد هزار گنجست که خاطر هر ناگنجی بدو نرسد.
حجاب دیدهٔ نامحرمان زیادت باد.




📕حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة
#سنایی
عقل ، رهبر ، ولیک تا درِ او
فضل او مَر ترا برد برِ او

#سنایی

بر مَركَب عقل سوار شو.
تا آستانه‌ی خدا برو.
اما بدان که با این مَركَب نمی توان از آن آستانه گذشت.
در آن جا ، مَركَب عقل را رها کن تا در دشت های اطراف بچرد. آنگاه منتظر بمان.
منتظر بمان ، اما گشوده باش.
پنجره های دلت را باز کن.
بگذار هوایی تازه به درون اتاقت بوزد.
استدلال نکن ؛ استدلال کار خود را کرده و تو را تا آستانه‌ی خداوند رسانده است.
اگر اکنون بر مَركَب استدلال سوار شوی ،
تو را به طویله باز می گرداند ،
زیرا او کُرّه ای در طویله دارد که باید نزد او بازگردد و به او شیر بدهد.
تو تا آستانه‌ی خدا آمده ای.
اکنون فضل اوست که باید تو را بردارد و در آغوش بگیرد.


📕 وحدت عارفانه
شرحی بر حدیقة الحقیقة حکیم سنایی
#مسیحا_برزگر
ملامتم نکند هر که
معرفت دارد
که عشق می‌بستاند
ز دست عقل زمام

مرا که با تو سخن
گویم و سخن شنوم
نه گوش فهم بماند
نه هوش استفهام

#شیخ اجل سعدی۳۶۲
شاعر مهدی اخوان #ثالث
دفتر شعر زمستان

باغ من

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو برید ، یا نروید ، هر چه در هر کجاکه خواهد
یا نمی خواهد
باغبانو رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی
نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز
شادی نماند
مهدی اخوان ثالث
شادی نماند و
شورنماندو
هوس نماند
سهل است سخن
که مجال نفس نماند....

باصدای شاعر
یادش گرامی
برف می بارید_اخوان ثالث
وحید تاج
و برف میبارید...

آواز : وحید تاج

آهنگساز : علی قمصری

کلام :مهدی اخوان ثالث
تو منی و من توم ای محتشم
تو علی بودی علی را چون کشم

ای بزرگوار تو و من یکی هستیم،اکنون که بارقه ربوبی در دل تو درخشیدن گرفته است، بیا که تو و علی بیک موجود برتر وابسته شده اید و چون تو با من اتحادی در این وابستگی داری من چگونه میتوانم ترا بکشم، زیرا تو در حقیقت منی.

معصیت کردی به از هر طاعتی
آسمان پیموده‌ای در ساعتی

تو معصیت کردی ولی به طاعت انجامید، تو همان کسی هستی که در یک لحظه مسافتی به اندازه آسمان را پیموده ای، پس مبارک باد آن معصیت که آن پهلوان انجام داد. در این باره توضیح داده میشود : مگر چنین نیست که گاهی گلی از خار شکفته میشود؟ مگر عُمَر برای آزار رسول خدا نیامده بود؟ با اینحال به چه جایگاهی رسید؟


بس خجسته معصیت کان کرد مرد
نه ز خاری بر دمد اوراق ورد

تو معصیت کردی ولی به اطاعت انجامید، تو همان کسی هستی که در یک لحظه مسافتی به اندازه آسمان را پیموده ای، پس مبارک باد آن معصیت که آن پهلوان انجام داد. مگر چنین نیست که برگهای گل از خارها سر نمیزند؟

نه گناه عمر و قصد رسول
می‌کشیدش تا بدرگاه قبول

مگر عُمَّر برای آزار حضرت محمد ص نیامده بود؟ گناه عُمَّر برعکس شد و او به پیروی از حضرت در آمد و به اسلام گروید، (به چه مقامی رسید ؟)

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
گر به دل در تافتی گفتِ لبش
ذرّه ذرّه گشته بودی قالَبش

اگر سخنانی که بر لبانش جاری می شد به قلبش نور می افشاند ، وجودش بر اثر آن انوار ذرّه ذرّه می شد .

که لَوْ آنُزَلْنا کِتاباً لِلْجَبَل
لآنْصَدَع ثُمَّ انْقَطَع ثُمَّ ارْتَحَل

اگر ما این کتاب را بر کوه نازل می کردیم ، حتماً آن کوه پاره پاره می شد ، سپس از هم می گسیخت و سپس به جای دیگر حرکت می کرد .

مثنوی دفتر دوم
کریم زمانی

این دو بیت تداعی می کند آیه ۲۱ حشر را که می فرماید :

لَوْ آنْزَلْنٰا هٰذَا الْقُرٰٰانَ عَلٰى جَبَلٍ لَرَآيْتَهُ خٰاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ الله وَ تِلْکَ الْامْثالُ نَضْربُهٰا لِلنّٰاسٍ لَعَلَّهُمْ يَتَفَکَّرُونَ .

اگر ، این قرآن را بر کوهی نازل کرده بودیم مسلماً او را می دیدی که خاشع و از ترس خدا متلاشی می شود . این مثلهایی است که برای مردم می زنیم تا شاید به فکر بیفتند .
باید دانست که زمینه آیه شریفه زمینه مثل زدن است ، مثلی که اساسش تخیل است زیرا در آخر آیه ذکر به مثل فرموده است .
منظور آیه شریفه ، تعظیم امر قرآن است ، به خاطر معارف حقیقی و عبرتها و مواعظ و وعده و وعید هایی است که در آن است ، و نیز کلام خدا که عظیم است .
معنای آیه چنین است :
اگر ممکن بود قرآن بر کوهی نازل شود ، قطعاً کوه با آن همه صلابت و نیروی مقاومتی که در برابر حوادث دارد ، می دیدی که متلاشی می شد ، وقتی حال کوه چنین شود ، سزاوار است که انسان وقتی قرآن بر او تلاوت می شود ، قلبش خاشع گردد .
فرمود : این مثلی است که خدای تعالی برای مردم در امر قرآن زده تا عظمت و جلالت قدر آن را بیان کند تا مردم درباره آن تفکر کنند و آنطور که شایسته آن است با آن برخورد کنند و در صدد تحقیق محتوای آن که حق صریح است برآمده ، چون انسان ها برای رسیدن به کمال و سعادتشان طریقی جز قرآن ندارند .

تفسیر المیزان
علامه طباطبائی

#قرآن_در_مثنوی
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عاشق، خطّ معشوق دوست دارد. همۀ موجودات
فعل و صنع اوست، هر که خدا را دوست دارد،
لابد باشد که آسمان و زمین را دوست دارد که
صنع و فعل خداست.

و نان و آب دوست دارد که سبب بقای او باشد،
و زنان را دوست دارد که بقای نسل منقطع نشود،
و زر و سیم دوست دارد که بدان متوسل تواند
بود به تحصیل آب و نان.

لابد سرما و گرما و برف و باران و آسمان و زمین
دوست دارد، به آن معنی که اگر آسمان و زمین
نباشد، گندم از سنگ بر نروید.

اگر مجنون را با سگ کوی لیلی محبتی و عشقی
باشد، آن محبت نه سگ را باشد، هم عشق لیلی
باشد.



#تمهیدات
#عین‌_القضات_همدانی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده‌گاه

پهلوان بر صورت کسی آب دهان انداخت که ماه ( نماد زیبایی) در برابر چهره او سجده میکرد .

در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی

حضرت علی ع فورا شمشیر خودش را انداخت و در مبارزه با او سستی کرد، از جگیدن دست برداشت .

گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل

پهلوان از رفتار امام علی ع دچار حیرت شد و از بخشش و رحمت امام در زمان کشتن خود تعجب کرد.

گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی

پهلوان گفت: چرا وقتی شمشیر در دست داشتی و میتوانستی جان مرا بگیری، چرا مرا نکُشتی و شمشیر را زمین انداختی؟

آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من

چه چیزی برای تو از جنگیدن با من ارزشمندتر بود؟ که تو در نبرد با من سست شدی و ادامه ندادی.

شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
هرمان هسه:

لطافت نیرومندتر از سختی
آب قوی‌تر از صخره
و عشق تواناتر از بی‌رحمی‌ست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی
#مهدی_اخوان_ثالث

چه پیدایی که در پشت هزاران پرده پنهانی!
چه پنهان که از پشت هزاران پرده پیدایی!
خداوند بر خود مقرر کرده است که وارد قلبی که جز او در آن قرار دارد ، نشود! و برای چشمی که غیر او را می بیند ، آشکار نشود!


#محی_الدین_ابن_عربی
📕نفائس العرفان ،
رساله نفائس العرفان ، ص۵۴
کانال مثنوی خوانی
پریسا
موسیقی

الا ای پیر فرزانه
کانال مثنوی خوانی
عبدالکریم سروش
#دیوان_شمس_تبریزی غزل شماره ۲۶۷۳

#دکلمه_شماره_۳۷۸

سوالی دارم ای خواجه ی خدایی
که امروز این چنین شیرین چرایی

مولانا