باور نميكنم خدا به كسي بگويد:
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست
که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
وقتى خدا میخواد بهت يك آغاز دوباره بده، معمولا با يك پايان شروع ميشه. براى درهاى بسته ى زندگيت شكرگزار باش. چون اونها ما رو به سمت درهاى مناسب هدايت ميكنن.
خدا هرگز دیر نمی کند.
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد.
خدایا شکرت بابت همه چیزی که به ما دادی😍
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد یک شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
طلایی ترین روزها
ارزانی نگاه مهربانت
و هزار گل یاس
پیشکش قلب با صفایت
امروزت به مهر
به شادی
سلامتی
رزق و روزی حلال
شادابی
تندرستی
کمک به نیازمند
🌺🌺🌺
شاد باشی
" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو... شاید خداست
که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست.
وقتى خدا میخواد بهت يك آغاز دوباره بده، معمولا با يك پايان شروع ميشه. براى درهاى بسته ى زندگيت شكرگزار باش. چون اونها ما رو به سمت درهاى مناسب هدايت ميكنن.
خدا هرگز دیر نمی کند.
هرآنچه که نیاز داری، در زمان درستش به تو می رسد.
خدایا شکرت بابت همه چیزی که به ما دادی😍
🌺🌺🌺
یارمهربانم
درود
بامداد یک شنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
طلایی ترین روزها
ارزانی نگاه مهربانت
و هزار گل یاس
پیشکش قلب با صفایت
امروزت به مهر
به شادی
سلامتی
رزق و روزی حلال
شادابی
تندرستی
کمک به نیازمند
🌺🌺🌺
شاد باشی
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
#مهدی_اخوان_ثالث
امروز 10 اسفند، زادروز مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه کشورمان گرامی باد
روحش شاد
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
#مهدی_اخوان_ثالث
امروز 10 اسفند، زادروز مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه و موسیقیپژوه کشورمان گرامی باد
روحش شاد
من نمیخواهم که دستی باشم اندر پشت تو
پشت در پشت توام،اینگونه بالا میشود
خانه ات امن و دمت گرم و اجاقت گرمتر
واژه از من ،چشم از تو،شعر غوغا میشود...
#مهدی_اخوان_ثالث
پشت در پشت توام،اینگونه بالا میشود
خانه ات امن و دمت گرم و اجاقت گرمتر
واژه از من ،چشم از تو،شعر غوغا میشود...
#مهدی_اخوان_ثالث
من نمیخواهم که دستی باشم اندر پشت تو
پشت در پشت توام،اینگونه بالا میشود
خانه ات امن و دمت گرم و اجاقت گرمتر
واژه از من ،چشم از تو،شعر غوغا میشود...
#مهدی_اخوان_ثالث
پشت در پشت توام،اینگونه بالا میشود
خانه ات امن و دمت گرم و اجاقت گرمتر
واژه از من ،چشم از تو،شعر غوغا میشود...
#مهدی_اخوان_ثالث
درين همسايه مرغى هست ، گويا مرغ حق نامش؛
نمى دانم ،
و شايد جغد، شايد مرغ ِ كوكو خوان؛
درين همسايه ، نامش هرچه، مرغى هست
كه شب را ، همچنان ويرانه ها را، دوست مى دارد.
و تنها مى نشيند در سكوت و وحشت ِ ويرانه ها تا صبح
و حق حق مى زند ، كوكوسرايان ناله مى بارد...
ومن آواز ِ اين غمگين ِ دردآلود
نشد هرگز كه يك شب بشنوم ، بى اعتنا مانم؛
و حزن انگيز اوهامى ،
دلم در پنجه نفْشارد...
#مهدی_اخوان_ثالث
نمى دانم ،
و شايد جغد، شايد مرغ ِ كوكو خوان؛
درين همسايه ، نامش هرچه، مرغى هست
كه شب را ، همچنان ويرانه ها را، دوست مى دارد.
و تنها مى نشيند در سكوت و وحشت ِ ويرانه ها تا صبح
و حق حق مى زند ، كوكوسرايان ناله مى بارد...
ومن آواز ِ اين غمگين ِ دردآلود
نشد هرگز كه يك شب بشنوم ، بى اعتنا مانم؛
و حزن انگيز اوهامى ،
دلم در پنجه نفْشارد...
#مهدی_اخوان_ثالث
▪︎عنوان: #زندگی
▪︎سراینده: #مهدی_اخوان_ثالث
▪︎مجموعه: #از_این_اوستا
بر زمین افتاده پخشیدهست،
دست و پا گسترده تا هر جا؛
از کجا؟
کِی؟
کس نمیداند؛
و نمیداند چرا حتی
سالها زین پیش
این غمآور وحشت منفور را
خیام پرسیدهست؛
وز محیط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز
هیچ جز بیهوده نشنیدهست
کس نداند کی فتاده بر زمین این خلط گندیده
وز کدامین سینهی بیمار.
عنکبوتی پیر را ماند، شکن پر زهر و پر احشا
مانده، مسکین، زیر پای عابری گمنام و نابینا
پخش مرده بر زمین، هموار.
دیگر آیا هیچ
کرمکی در هیچ حالی از دگردیسی
تواند بود؟
من پرسم
کیست تا پاسخ بگوید
از محیط فضل خلوت یا شلوغی
کیست؟
چیست؟
من میپرسم
این بیهوده
ای تاریک ترسآور
چیست ؟
▪︎سراینده: #مهدی_اخوان_ثالث
▪︎مجموعه: #از_این_اوستا
بر زمین افتاده پخشیدهست،
دست و پا گسترده تا هر جا؛
از کجا؟
کِی؟
کس نمیداند؛
و نمیداند چرا حتی
سالها زین پیش
این غمآور وحشت منفور را
خیام پرسیدهست؛
وز محیط فضل و شمع خلوت اصحاب هم هرگز
هیچ جز بیهوده نشنیدهست
کس نداند کی فتاده بر زمین این خلط گندیده
وز کدامین سینهی بیمار.
عنکبوتی پیر را ماند، شکن پر زهر و پر احشا
مانده، مسکین، زیر پای عابری گمنام و نابینا
پخش مرده بر زمین، هموار.
دیگر آیا هیچ
کرمکی در هیچ حالی از دگردیسی
تواند بود؟
من پرسم
کیست تا پاسخ بگوید
از محیط فضل خلوت یا شلوغی
کیست؟
چیست؟
من میپرسم
این بیهوده
ای تاریک ترسآور
چیست ؟
نصرت رحمانی :
سخن را برگرداندم و به گیسوان بلند سپیدش (مهدی اخوان ثالث) اشاره کردم و گفتم:
" دیگر تمامش را مثل من سپید کرده ای"
دستی بر گیسوان سپید آشفته اش کشید. گفت:
" بیشترش در همان شب ها که نفهمیدیم چگونه گذشت سپید شد"
و رو به آرش (پسرم) کرد و نصیحت کنان ادامه داد:
" آب از سر ما که گذشت، اما تو مثل من و پدرت زندگی نکن"
آرش با محبت و احترام جواب داد:
" مگر زندگی دیگری هم هست؟"
" نه... اما راه دیگری شاید باشد"
با شوخی و شنگی، در حالی که سبیلهایش را مرتب می کرد، سخن را عوض کرد و با همان لهجه ی خراسانیش گفت:
" چندی پیش رفته بودم با چند تن از یاران به مجلس ختم دوستی.
موقعی که می خواستم داخل مسجد شوم شنیدم یک نفر گفت:
این روشنفکرها هم دیگه خیلی بی بند و بارند. نگاه کن اون پیرزنه داره می ره داخل مجلس مردانه".....
#نصرت_رحمانی
کتاب: همراه آن لحظه های گریزان
سخن را برگرداندم و به گیسوان بلند سپیدش (مهدی اخوان ثالث) اشاره کردم و گفتم:
" دیگر تمامش را مثل من سپید کرده ای"
دستی بر گیسوان سپید آشفته اش کشید. گفت:
" بیشترش در همان شب ها که نفهمیدیم چگونه گذشت سپید شد"
و رو به آرش (پسرم) کرد و نصیحت کنان ادامه داد:
" آب از سر ما که گذشت، اما تو مثل من و پدرت زندگی نکن"
آرش با محبت و احترام جواب داد:
" مگر زندگی دیگری هم هست؟"
" نه... اما راه دیگری شاید باشد"
با شوخی و شنگی، در حالی که سبیلهایش را مرتب می کرد، سخن را عوض کرد و با همان لهجه ی خراسانیش گفت:
" چندی پیش رفته بودم با چند تن از یاران به مجلس ختم دوستی.
موقعی که می خواستم داخل مسجد شوم شنیدم یک نفر گفت:
این روشنفکرها هم دیگه خیلی بی بند و بارند. نگاه کن اون پیرزنه داره می ره داخل مجلس مردانه".....
#نصرت_رحمانی
کتاب: همراه آن لحظه های گریزان
.
ای خاطراتِ کهنهی پَرپَر
من خسته نیستم
دیریست خستگیام
تعویض گشته است به درهمشکستگی
من خسته نیستم
درهم شکستهام
این خود امیدِ بزرگی نیست؟
نصرت_رحمانی#
ای خاطراتِ کهنهی پَرپَر
من خسته نیستم
دیریست خستگیام
تعویض گشته است به درهمشکستگی
من خسته نیستم
درهم شکستهام
این خود امیدِ بزرگی نیست؟
نصرت_رحمانی#
آواز کرک
مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث
علیرضا قربانی
آواز_کرک
مهدی اخوان ثالث
علیرضا_قربانی
سیاوش ولی پور
مهدی اخوان ثالث
علیرضا_قربانی
سیاوش ولی پور
زنده نام #مهدی_اخوان_ثالث
«آواز کرک»
را در فروردین سال ۱۳۳۵ سروده است.
اکنون سال ۱۳۹۹
شصت و چهار سال از سرودن آن میگذرد.
این شعر از سوی شاعر به
«صادق چوبک» نویسندهٔ معاصر پیشکش شده؛
و اولین بار در همان سال [۱۳۳۵]
در مجموعهٔ «زمستان»
بهچاپ رسیده است.
در سال ۱۳۵۲ در مجموعههایی
که
«کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»
با نام «صدای شاعر» تهیه و منتشر میکند.
«آواز کرک»
از جمله سرودههای
#مهدی_اخوان_ثالث است که در سالهای اخیر مورد توجهٔ آهنگسازان و خوانندگان قرار گرفته و به شکل تصنیف و ترانه اجرا میشود.....
آواز کرک
به: صادق چوبک
ـ «بده . . . بدبد . . . چه امیدی؟
چه ایمانی؟ . . .»
ـ «کرکجان! خوب میخوانی.
من این آواز پاکت را درین غمگینخرابآباد
چو بوی بالهای سوختهت پرواز خواهم داد.
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش.
بخوان آواز تلخت را، ولیکن دل به غم مسپار.
کرکجان! بندۀ دم باش . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
ره هر پیک و پیغام و خبر بستهست.
نه تنها بال و پر، بالِ نظر بستهست.
قفس تنگ است و در بستهست. . .»
ـ «کرکجان!
راست گفتی، خوب خواندی، ناز آوازت
من این آواز تلخت را . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
دروغین بود هم لبخند و هم سوگند.
دروغین است هر سوگند و هر لبخند
و حتی دلنشین آواز جفتِ تشنۀ پیوند . . .»
ـ «من این غمگین سرودت را
همآواز پرستوهای آه خویشتن پرواز خواهم داد.
به شهر آواز خواهم داد . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
چه پیوندی؟ چه پیمانی؟ . . . »
ـ «کرکجان!
خوب میخوانی
خوشا با خود نشستن، نرمنرمک اشکی افشاندن،
زدن پیمانهای ـ دور از گرانان ـهر شبی کنج شبستانی»
تهران ـ فروردین ۱۳۳۵
از مجموعۀ «زمستان»
• (بلدرچین):
کرک با دو فتحه
(به تشدید و تخفیف «ر» هر دو شنیده شده)
مرغی است از سار بزرگتر
از کبوتر کوچکتر
به رنگ گنجشک و خالخال
آوازی دارد شبیه به تلفظ «بدبده»
و از اینرو او را «بدبده»
هم میگویند.
صیادان برای صید این مرغ حیلهٔ عجیبی بهکار میبرند؛
تور میگسترند و با وسایل مخصوص که دارند آواز جفتجویی کرک ماده را (مثلا) تقلید میکنند
تا نر بیاید و بههوای آن آواز بهدام بیفتد، یا بهعکس آواز نر را برای شکار ماده . . . ..
بهقول مولانا:
معرفتهای تو چون بانگِ صفیر
بانگِ مرغان است
لیکن مرغگیر
صد هزاران مرغ را «او»
رَه زدهست
مرغْ غره، کآشنایی آمدهست
در هوا چون بشنود بانگِ صفیر
از هوا آید، شود آنجا اسیر…
«آواز کرک»
را در فروردین سال ۱۳۳۵ سروده است.
اکنون سال ۱۳۹۹
شصت و چهار سال از سرودن آن میگذرد.
این شعر از سوی شاعر به
«صادق چوبک» نویسندهٔ معاصر پیشکش شده؛
و اولین بار در همان سال [۱۳۳۵]
در مجموعهٔ «زمستان»
بهچاپ رسیده است.
در سال ۱۳۵۲ در مجموعههایی
که
«کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»
با نام «صدای شاعر» تهیه و منتشر میکند.
«آواز کرک»
از جمله سرودههای
#مهدی_اخوان_ثالث است که در سالهای اخیر مورد توجهٔ آهنگسازان و خوانندگان قرار گرفته و به شکل تصنیف و ترانه اجرا میشود.....
آواز کرک
به: صادق چوبک
ـ «بده . . . بدبد . . . چه امیدی؟
چه ایمانی؟ . . .»
ـ «کرکجان! خوب میخوانی.
من این آواز پاکت را درین غمگینخرابآباد
چو بوی بالهای سوختهت پرواز خواهم داد.
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش.
بخوان آواز تلخت را، ولیکن دل به غم مسپار.
کرکجان! بندۀ دم باش . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
ره هر پیک و پیغام و خبر بستهست.
نه تنها بال و پر، بالِ نظر بستهست.
قفس تنگ است و در بستهست. . .»
ـ «کرکجان!
راست گفتی، خوب خواندی، ناز آوازت
من این آواز تلخت را . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
دروغین بود هم لبخند و هم سوگند.
دروغین است هر سوگند و هر لبخند
و حتی دلنشین آواز جفتِ تشنۀ پیوند . . .»
ـ «من این غمگین سرودت را
همآواز پرستوهای آه خویشتن پرواز خواهم داد.
به شهر آواز خواهم داد . . .»
ـ « . . . بده . . . بدبد . . .
چه پیوندی؟ چه پیمانی؟ . . . »
ـ «کرکجان!
خوب میخوانی
خوشا با خود نشستن، نرمنرمک اشکی افشاندن،
زدن پیمانهای ـ دور از گرانان ـهر شبی کنج شبستانی»
تهران ـ فروردین ۱۳۳۵
از مجموعۀ «زمستان»
• (بلدرچین):
کرک با دو فتحه
(به تشدید و تخفیف «ر» هر دو شنیده شده)
مرغی است از سار بزرگتر
از کبوتر کوچکتر
به رنگ گنجشک و خالخال
آوازی دارد شبیه به تلفظ «بدبده»
و از اینرو او را «بدبده»
هم میگویند.
صیادان برای صید این مرغ حیلهٔ عجیبی بهکار میبرند؛
تور میگسترند و با وسایل مخصوص که دارند آواز جفتجویی کرک ماده را (مثلا) تقلید میکنند
تا نر بیاید و بههوای آن آواز بهدام بیفتد، یا بهعکس آواز نر را برای شکار ماده . . . ..
بهقول مولانا:
معرفتهای تو چون بانگِ صفیر
بانگِ مرغان است
لیکن مرغگیر
صد هزاران مرغ را «او»
رَه زدهست
مرغْ غره، کآشنایی آمدهست
در هوا چون بشنود بانگِ صفیر
از هوا آید، شود آنجا اسیر…
دامان صبح گیر، مگر سر برآورد
صبح امید تو ز گریبان صبحگاه
چون دانهای دل تو که چون جوز غم شده است انداز پیش مرغ خوش الحان صبحگاه
#عراقي
صبح امید تو ز گریبان صبحگاه
چون دانهای دل تو که چون جوز غم شده است انداز پیش مرغ خوش الحان صبحگاه
#عراقي
از زلیخای جهان بگریز تا هر جا دری است
بی کلید سعی چون یوسف به رویت وا شود
صیقل چشم است دیدار عزیز دوستان
هر که از یوسف جدا افتاد نابینا شود
#صائب_تبریزی
بی کلید سعی چون یوسف به رویت وا شود
صیقل چشم است دیدار عزیز دوستان
هر که از یوسف جدا افتاد نابینا شود
#صائب_تبریزی
گر وصال است از تو قسمم گر فراق
هست هر دو بر من دیوانه خوش
من چنان در عشق غرقم کز توام
هم غرامت هست و هم شکرانه خوش
#شیخ_عطار
هست هر دو بر من دیوانه خوش
من چنان در عشق غرقم کز توام
هم غرامت هست و هم شکرانه خوش
#شیخ_عطار