معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.3K photos
13.1K videos
3.25K files
2.81K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#حکایت

مولانا شرف‎الدین دامغانی بر در مسجدی می‎گذشت.
دید خادم مسجد سگی را ڪه در مسجد پیچیده بود، می‎زد و سگ فریاد می‎ڪرد.

مولانا در مسجد بگشاد و سگ بدر جست،
خادم با مولانا عتاب ڪرد.
مولانا گفت ای یار معذوردار ڪه سگ عقل ندارد، از بی‎عقلی در مسجد می‎آید، ما ڪه عقل داریم هرگز ما را در آنجا میبینی؟؟

#عبید_زاکانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیبایی معنای دیگه‌ای داره.
زیبایی ربطی به رنگ مو،
سایز لباس یا اندام و چهره‌ی فرد نداره.
زیبایی تو بستگی داره که چطور حرف بزنی، راه بری و فکر کنی



ژوان هریس
.
توان گفتن آن راز جاودانی نیست
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست

پر از هراس و امیدم که هیچ حادثه ای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست

زدست عشق به جز خیر بر نمی آید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست

درختها به من آموختند فاصله ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست

به روی آینه ی پر غبار من بنویس
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست




فاضل نظری
مولوی و باجناق من هم عقیده‌اند

فضای مجازی پر شده است از انتساب جعلی شعرها و نوشته‌ها به مشاهیر. این جعلیات از کجا می‌آیند و به کجا می‌روند؟
یعنی چه کسانی جعلیات را می‌سازند و مخاطبان و دوستداران این جعلیات چه کسانی هستند؟
جعلیات را دو گروه عمده، می‌سازند؛ نخست ویرانگران و سپس جویندگان شهرت.
ویرانگران، گروهی از فعالان فضای مجازی‌اند که به شکل سازماندهی شده، کارشان مخدوش کردن چهرۀ بزرگان قلم و اندیشه و مشاهیر محبوب است. گاهی با استهزاء و نسبت دادن جملات سخیف و گاهی با منسوب کردن سروده‌ها و نوشته‌های سست و سطحی به آنان.
ویرانگران می‌خواهند بگویند که شاعران بزرگ نیز ذهنیت عوامانه دارند و همان حرف‌های سطحی رایج در دورهمی‌های کارمندی و خانوادگی و کافه‌ای را در شعرشان بازگو کرده‌اند. مثلاً این بیت را ببینید:
دیگراندیشان هم آخر آدمند دین چرا گوید که مهدورالدمند؟
این را به مولوی نسبت داده‌اند. کلمات، اصطلاحات، نحو و نوع نگرش در این بیت کاملاً نشانگر آن است که چنین بیتی برساختۀ همین سالیان اخیر است.
ویرانگران در نهایت می‌خواهند مرز میان ژرف‌اندیشی و سطحی نگری مخدوش شود. مرز میان هنر و ابتذال به هم بریزد و از همه مهم‌تر فرق دوغ و دوشاب و دروغ و راست از میان برود.
حاصل این آشفتگی البته بسیار مطلوب اقتدارگرایان و سلطه جویان است. زیرا اهالی وادی سطحی نگری، ساده لوحی و ذهنیت عوامانه در برابر فضای دروغین تبلیغاتی و خبرهای مجعول و تحلیل‌های فریبنده، مقاومت نمی‌کنند و بسادگی تسلیم می‌شوند.
مشتریانِ این جعلیات، یعنی اهالی وادی سطحی نگری و ساده لوحی، جعلیات را می‌خوانند و با اشتیاق بازنشر می‌کنند، زیرا آن‌ها را مطابق ذوق و پسند خویش می‌انگارند و پشتوانۀ ذهنیات و توهمات‌شان. هم چنین بسیار خرسند می‌شوند هنگامی که حس می‌کنند بزرگان شعر و اندیشه نیز، چون آنان ودوستان‌شان می‌اندیشند. انگار احساس می‌کنند مولوی همان حرف‌های باجناق بزرگ‌شان را در مثنوی معنوی آورده است و یا مثلاً سیمین بهبهانی درست مثل عمۀ سالخوردۀ آریایی و کورش باز و عرب ستیزشان حرف می‌زند.
و اما جویندگان شهرت که به صورت فردی، جعلیات تولید می‌کنند، کسانی‌اند که شوق دیده شدن و لایک و بازدید کننده دارند. آن‌ها سروده‌های نازل و سطحی خود را که به تقلید مشاهیر و گاهی با استفاده از سطرها و کلمات آنان نوشته‌اند، به نام شاعران نامدار منتشر می‌کنند و پس از آن که سرودۀ جعلی‌شان در فضای مجازی پخش شد، به صحنه می‌آیند و خود را به عنوان صاحب اصلی اثر معرفی می‌کنند.
مشتری این جماعت نیز کسانی‌اند که خیلی دوست دارند خودشان را به عنوان دوستدار کتاب و مطالعه و علاقه‌مند شعر معرفی کنند. از مجریان صداو سیما گرفته تا بازیگران و خوانندگان مقیم فرش قرمز و مشتاق عکس گرفتن با دکور کتابخانه، از سیاسیون خالی‌بند مدعی فرهیختگی تا سخنرانان و مشاوران روان‌شناسی زرد و البته مشتریان و طرفداران و علاقه‌مندان این گروه‌های متظاهر و دل خوش داشته به رنگ و نیرنگ عکس‌ها و پوسترها و نقاب‌ها.
تا این جای ماجرا، گسترش جعلیات چندان نگران کننده نیست، زیرا سازندگان و مشتریان جعلیات، چندان اعتبار و مرجعیتی ندارند که موجب مخدوش شدن چهرۀ ادبیات شوند.
اما نگرانی از آن‌جا آغاز می‌شود که جعلیات، به کتاب‌های درسی و کمک درسی راه می‌یابد. در مراسم بزرگداشت شاعران برجسته به عنوان آثار ایشان عرضه می‌شود و از همه عجیب‌تر و نگران کننده‌تر این که در مجامع و مقالات دانشگاهی، و گروه‌های مجازی معلمان و مدرسان و استادان ادبیات، بازنشر می‌شود.
جعلیات، شاخه‌ای است از درخت ناپاک (شجرۀ خبیثۀ) دروغ و دروغ دست افزار و تکیه‌گاه سلطه‌جویی و استبداد است. بنابراین جعلیات، اهل قدرت را اعم از چپ و راست و دوست و دشمن، هرگز نگران نخواهد کرد که هیچ، حتی ممکن است بسیار مقبول خاطر و ملایم طبع‌شان باشد که به هر حال آشفتگی مرزهای راست و دروغ و فرهیختگی و ابتذال، زمینه‌ساز تداوم فریب و نیرنگ و سلطه‌گری است.


یادداشت دکتر اسماعیل امینی،عضو کمپین مبارزه با نشر جعلیات ادبی، در روزنامه اعتماد
کتاب ( منطق الطیر )
(شیخ فریدالدین عطار نیشابوری)
شرح ( دکترحسین اللهی قمشه ای )

(سی مرغ وسیمرغ)و (هفت شهرعشق) 18

مرغان گفتندبا این همه ، اگرسیمرغ مارابه خواری براندخودعین سربلندی است که آن عزیزهرچه کندمایه ی عزت است و اگرتلخ است واگرشیرین است ، ازآن لب هرچه فرماید ، ودشنام او به آفرینِ دوعالم ارزد.

گفت مجنون گرهمه روی زمین
هر زمان برمن کنندی آفرین
من نخواهم آفرین هیچ کس.
مدح من دشنام لیلی باد وبس.
" منطق الطیر "
ناخوشِ اوخوش بُوَدبر جان من
جان فدای یارِدل رنجان من
" مثنوی"
بازچاوش گفت ازسوختن وخاکسترشدن وبربادفنا رفتن بیم ندارید ؟
گفتند : عجبا ، چه می گویی ، که مابرای همین آمده ایم. آخرپروانه را از آتش ملال نیست وهمان سوختن وخاکسترشدن وصال اوست. پس.

چون همه درعشق اومرد آمدند
پای تاسرغرقه ی درد آمدند.
" منطق الطیر"
این بارحاجبِ لطف همچون بهارپیش آمد و دری برگشودوهرنَفَس هزاران پرده برگرفت تا جهانی بی حجاب دیدند ، عجب درعجب ونوردرنور. پس ایشان را ازهیبت رهاندندوبرمسندعزت نشاندندورقعه ای پیش روی آنان نهادند که چون درآن نگریستندحیرت برحیرت آنان بیفزود ، زیرادیدندکه داستان شگفت انگیزایشان ، ازآغاز تا انجام ، همه درآن رقعه ی پراعتبارثبت افتاده است ودریافتندکه آن شوق وطلب وعشق ونیازنیز در ایشان به عنایت سیمرغ بوده است.
پس درآن مقامِ قرب ، چشم آرزو به جانب سیمرغ گشودند دراینجا هیجان وحیرت مرغان به نهایت رسیدازآنکه به جای " سیمرغ " دربرابرخود "سی مرغ " دیدندوآن سی مرغ کسی جزایشان نبود.
ازآن حضرت به زبان بی زبانی سئوال کردندوحل مایی وتویی راخواستار شدند. جواب آمدکه این آستان مستطاب همچون آیینه است و

هرکه آیدخویشتن بیند دراو
جان وتن هم جان وتن بیند دراو
چون شما سی مرغ اینجا آمدید
سی دراین آیینه پیدا آمدید.
" منطق الطیر"

دراین سخنان گوشه ای ازحقیقت رخ می نماید ، اماتمامی داستان نیست. درست است که عر فان راستین درسودای خلق است وعارف کامل ، به تعبیرشیخ شبستر ، کسی است که درعین خواجگی کارغلامی می کندوزُنار خدمت مردمان برمیان بندد ودرست است که عارفان مقام انسان را تا مرتبه خدایی بالابرده و گفته اند :

آنها که طلبکارخدایید ، خدایید
بیرون زشمانیست شمایید ، شمایید
چیزی که نگردید گُم ازبهر چه جویید
وندرطلب گم نشده بهر چرایید
درخانه نشینید ومگردید به هرسو
زیراکه شماخانه وهم خانه خدایید
اسمید وحروفید وکتابیدو کلامید
جبریل امینیدو سماوات علائید
" دیوان شمس "
سالهاازپی مقصودبه جان گردیدیم
یار در خانه وماگِردجهان گردیدیم
خودسراپرده ی قدرش زمکان بیرون بود
آن که ما درطلبش کون ومکان گردیدیم.
" سعدی "
ازاین رو ، نزدعارفان اصالت انسان دربندگی خداست وازبرکت آن بندگی است که به خواجگی می رسد. بلکه سلطنتی می یابدکه به خواجگی کون ومکان بی اعتنا می شود.

به ولای توکه گربنده ی خویشم خوانی
ازسرخواجگی کون ومکان برخیزم

عطار، درپایان داستان به روشنی بیان کرده است که اگراین سی مرغ سالک خودرابا سیمرغ پندارند

چون نگه کردنداین سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود

بدین خاطراست که درآیینه ی صافی حق خود را نگریسته اند ،
یادتان باشد
که نیرو بخش ترین قانون این است
که با وجود هر پیشامدی،
از زندگی خود لذت ببرید!

آنتونی رابينز
فغان که خانه عقل و فرزانگی، ویران و در هم شکسته است
و نادانی و جهل،
کاخی پرشکوه و آباد است.

ابوالعلاء معری
بنگر که ابراهیم خلیل الله - علیه السلام- چگونه حضرت حق را بر دوستی عمویش که دشمن خدا بود برگزید!
خداوند ما را از کسانی قرار دهد که حق را بر هوایش بر می گزیند و آن را آرزویش قرار می دهد، نزد من هیچ حسرتی بزرگتر از این نیست که نزد خداوند این گونه نباشیم...


#شیخ_محیی_الدین_ابن_العربی
#الفتوحات_المکیه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبارت سخت تنگ است.
زبان تنگ است.
این همه مجاهده‌ها از بهرِ آن است
که تا از زبان بِرَهند که تنگ است،
در عالَمِ صفات روند-صفاتِ پاکِ حقّ.

#شمس_تبریزی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبارت سخت تنگ است.
زبان تنگ است.
این همه مجاهده‌ها از بهرِ آن است
که تا از زبان بِرَهند که تنگ است،
در عالَمِ صفات روند-صفاتِ پاکِ حقّ.

#شمس_تبریزی
پسرش گفت:
"مرا وصیّتی کن."

گفت:
"چون جهانیان در اَعمال کوشند،
تو در چیزی کوش که ذرّه‌یی از آن
بِه (بهتر) از مَدارِ اَعمالِ جن و انس بُوَد؛
و آن نیست اِلّا عِلمِ حقیقت."


#تذکرة_الاولیاء
#حسین_منصور_حلاج
دود از آتش خبر دهد و گَرد از باد، و ظاهر از باطن حکایت کند و شاگرد از استاد


خواجه عبدالله انصاری
 آداب الصّوفیه، ص۲۷
مبارک آن دَمی کایی،
مرا گویی ز یکتایی:

« من آن تو تو آن من،
چرا غمگین و پُر دردی؟ »

#مولانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#تصنیف " رویای هستی "

#به یاد بنان



موسیقی میانی و تنظیم : مجید درخشانی
خواننده : سروش فیروزیان
"پند لقمان حکیم به فرزند"

ای جان فرزند؛
هزار حکمت آموختم که از آن،
چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد،
هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛

دو چیز را هرگز فراموش مکن؛
"خدا" و "مرگ" را.
دو چیز را همیشه فراموش کن؛
"هنگامی که به کسی خوبی کردی"
"زمانی که از کسی بدی دیدی"

و هر گاه به مجلسی وارد شدی "زبان نگه دار"
اگر به سفره ای وارد شدی "شکم نگه دار"
وقتی وارد خانه ایی شدی "چشم نگه دار"
و زمانی که برای نماز ایستادی "دل نگه دار"
تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک

در ميکده به‌باده مرا شست و شو کنيد.

#فیض_کاشانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#تصنیف محلی:

"دختر قوچانی" و "عزیز بشین به کنارُم" و...

#سیما بینا
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج رها رها رها  من

سیمین بهبهانی
به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت

من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت

#سلمان_ساوجی
بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم

ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی
پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم

#سنایی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی

روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی

#حافظ غزل ۴۸۵

"عیشتون مدام و"
"روز و روزگارتون به کام"