Khoon E Javanan
Mohamd Reza Shajarian
«از خون جوانان وطن»
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار بهاری خالی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردندبه سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارنده یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
این تصنیف را به حق می توان مشهورترین و زیباترین تصنیف عارف قزوینی دانست که در سالهای اول انقلاب به یاد اولین قربانیان راه آزادی در تهران ساخته شده است. اين اثر در جرگه آثاري است كه بارها توسط اساتيد موسيقي همچون استاد بزرگ آواز ايراني محمدرضا شجريان اجرا شده است.
🌻💛🌻
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار بهاری خالی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
خوابند وکیلان و خرابند وزیران
بردندبه سرقت همه سیم و زر ایران
ما را نگذارنده یک خانه ویران
یارب بستان داد فقیران ز امیران
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
این تصنیف را به حق می توان مشهورترین و زیباترین تصنیف عارف قزوینی دانست که در سالهای اول انقلاب به یاد اولین قربانیان راه آزادی در تهران ساخته شده است. اين اثر در جرگه آثاري است كه بارها توسط اساتيد موسيقي همچون استاد بزرگ آواز ايراني محمدرضا شجريان اجرا شده است.
🌻💛🌻
Aaraam E Jaan - M.Shajarian (Nashakiba.com)
M.Shajarian
سروروانم آرام
جانم ...♥️🌸
ارام جان (گروه آوا)
اواز:استادشجریان
اهنگ وکلام:عارف قزوینی
دلم را بردی به که گویم یار
غمم نخوردی ز چه جویم یار
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
گر یار من برافکند ، از رخ نقاب رویش
عالم به هم پر می زند در انقلاب مویش
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
#عارف قزوینی
جانم ...♥️🌸
ارام جان (گروه آوا)
اواز:استادشجریان
اهنگ وکلام:عارف قزوینی
دلم را بردی به که گویم یار
غمم نخوردی ز چه جویم یار
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
گر یار من برافکند ، از رخ نقاب رویش
عالم به هم پر می زند در انقلاب مویش
سرو روانم ، آرام جانم ، بی تو نمانم ، دردت به جانم
#عارف قزوینی
Forwarded from darya
قسمتی از نامهء #عارف_قزوینی به محمدرضا هَزار
... مقصودم از نوشتن اين مزخرفات اين است كه بدانيد من از زندگانی در اين چنين محيطی... دلتنگم و ديدن اينگونه ناملايمات مرا از هر چيز جز مرگ بيزار كرده است. پس با اينحال نبايد از من متوقع آداب دوستی يا وظيفهشناسی در عالم محبت هم بود.
راجع به عكس، هر بيست روز يا يك ماه كه برای اصلاح سر و صورت خود به دكان سلمانی میروم، به همان عالم دوستی قسم وقتیكه در آيينه چشمم به صورت شوم خودم میافتد از ديدن خودم بدم میآید، چشمم را روی هم گذاشته تا خودم را نبينم، آن وقت سركار چندين مرتبه نوشته عكس مرا برای گراور میخواهيد. من از شما خواهش میكنم كه اين هنگام نه در خيال گراور عكس، و نه درصدد طبع نظم و نثر من باشيد. من به شما قول میدهم كه عمر من كوتاه و چيزی از زندگانی من باقی نمانده است، بگذاريد بعد از مرگم هرچه دلتان میخواهد بكنيد...
- نامههای عارف قزوینی
- بهکوشش مهدی بهخيال
... مقصودم از نوشتن اين مزخرفات اين است كه بدانيد من از زندگانی در اين چنين محيطی... دلتنگم و ديدن اينگونه ناملايمات مرا از هر چيز جز مرگ بيزار كرده است. پس با اينحال نبايد از من متوقع آداب دوستی يا وظيفهشناسی در عالم محبت هم بود.
راجع به عكس، هر بيست روز يا يك ماه كه برای اصلاح سر و صورت خود به دكان سلمانی میروم، به همان عالم دوستی قسم وقتیكه در آيينه چشمم به صورت شوم خودم میافتد از ديدن خودم بدم میآید، چشمم را روی هم گذاشته تا خودم را نبينم، آن وقت سركار چندين مرتبه نوشته عكس مرا برای گراور میخواهيد. من از شما خواهش میكنم كه اين هنگام نه در خيال گراور عكس، و نه درصدد طبع نظم و نثر من باشيد. من به شما قول میدهم كه عمر من كوتاه و چيزی از زندگانی من باقی نمانده است، بگذاريد بعد از مرگم هرچه دلتان میخواهد بكنيد...
- نامههای عارف قزوینی
- بهکوشش مهدی بهخيال
Forwarded from darya
رهین منت چشمم نه چشمهی حیوان
بگو به خضر که این وضع زندگانی نیست
عارف قزوینی
بگو به خضر که این وضع زندگانی نیست
عارف قزوینی
@dele_paak دل پاک
استاد شجریان _بیاد عارف
بنشین به یادم شبی،
ترکن از این می لبی
که یاد یاران خوش است
یاد آور این خسته را،
این مرغ پر بسته را،
یاد بهاران خوش است
هوشنگ ابتهاج
در وصف عارف قزوینی
ترکن از این می لبی
که یاد یاران خوش است
یاد آور این خسته را،
این مرغ پر بسته را،
یاد بهاران خوش است
هوشنگ ابتهاج
در وصف عارف قزوینی
Forwarded from Helena
بنابراین عارف تصنیف های خود را به مناسبت های مختلف، پیروزی و شهادت مبارزان و دوستانش میخواند. برای نمونه وی به دلیل تشویق آزادیخواهان به ایستادگی در مقابل محمدعلیشاه تصنیف «دل هوس سبزه و صحرا ندارد» را میخواند. به یاد شهدای راه آزادی و جنگ آزادیخواهان با روس ها و کشتار آنها در تبریز و رشت تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را میخواند.
این شاعر ملی از نخستین شاعرانی بود که در ایران کنسرت برگزار کرد و به جنبه غیرمجلسی بودن و مردمی بودن آن تأکید ورزید. کنسرتهای او همیشه پررونق و پرازدحام بود. وی درباره تصنیف و تصنیفسازی عقیده داشت که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردمی که صدا و تحریر ندارند، بتوانند به راحتی از پس اجرای آن برآیند.
از زمان سروده شدن تصنیفهای عارف تا به امروز، خوانندگان غیرحرفهای و حرفهای، بارها این تصنیفها را خواندهاند. از خوانندگان پرآوازه که برخی تصنیفهای عارف را اجرا کردهاند، می توان به عبدالله دوامی، حبیب محبیان، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، همایون شجریان، صدیق تعریف، محسن کرامتی، سالار عقیلی و ... اشاره کرد. همچنین لازم به ذکر است که کلیات دیوان عارف مشتمل بر ۹۷ غزل، ۸۹ تصنیف و ۱۲ شعر هجویه چاپ شده است.
این شاعر ملی از نخستین شاعرانی بود که در ایران کنسرت برگزار کرد و به جنبه غیرمجلسی بودن و مردمی بودن آن تأکید ورزید. کنسرتهای او همیشه پررونق و پرازدحام بود. وی درباره تصنیف و تصنیفسازی عقیده داشت که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردمی که صدا و تحریر ندارند، بتوانند به راحتی از پس اجرای آن برآیند.
از زمان سروده شدن تصنیفهای عارف تا به امروز، خوانندگان غیرحرفهای و حرفهای، بارها این تصنیفها را خواندهاند. از خوانندگان پرآوازه که برخی تصنیفهای عارف را اجرا کردهاند، می توان به عبدالله دوامی، حبیب محبیان، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، همایون شجریان، صدیق تعریف، محسن کرامتی، سالار عقیلی و ... اشاره کرد. همچنین لازم به ذکر است که کلیات دیوان عارف مشتمل بر ۹۷ غزل، ۸۹ تصنیف و ۱۲ شعر هجویه چاپ شده است.
ایران من
شهیدی_بدیعی_عارف_معروفی
"ایران من"
خواننده : #عبدالوهاب_شهیدی
آهنگ از #عارف_قزوینی
تنظیم از #جواد_معروفی
شعر از #معینی_کرمانشاهی...
بخشی از برنامه گل های رنگارنگ
شماره ۳۲۹
خواننده : #عبدالوهاب_شهیدی
آهنگ از #عارف_قزوینی
تنظیم از #جواد_معروفی
شعر از #معینی_کرمانشاهی...
بخشی از برنامه گل های رنگارنگ
شماره ۳۲۹
Divane Arefe Ghazvini (Ghadimi).pdf
4.8 MB
دیوان عارف قزوینی
به کوشش : نوروز جمشیدی
نسخه کم حجم چاپ قدیمی برلین
به کوشش : نوروز جمشیدی
نسخه کم حجم چاپ قدیمی برلین
رحم ای خدای دادُگر کردی نکردی
ابقا به فرزند بشر کردی نکردی
از این سپس میدان شاهان جهان را
گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی
پیش ملل شرمندگیمان گشت از این رو
ما را از این شرمندهتر کردی نکردی
در کینهخواهی خرابیهای ایران
ما را به شه گر کینهور کردی نکردی
در سایهی این شاخه هرگز گل نروید
با تیشه قطع این شجر کردی نکردی
از تارُک شاه قَدَرقُدرت اگر دور
این تاجُ با دست قَدَر کردی نکردی
با مجلس شورا ز "عارف" گو جز این کار
فردا اگر کار دگر ، کردی نکردی
#عارف_قزوینی
ابقا به فرزند بشر کردی نکردی
از این سپس میدان شاهان جهان را
گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی
پیش ملل شرمندگیمان گشت از این رو
ما را از این شرمندهتر کردی نکردی
در کینهخواهی خرابیهای ایران
ما را به شه گر کینهور کردی نکردی
در سایهی این شاخه هرگز گل نروید
با تیشه قطع این شجر کردی نکردی
از تارُک شاه قَدَرقُدرت اگر دور
این تاجُ با دست قَدَر کردی نکردی
با مجلس شورا ز "عارف" گو جز این کار
فردا اگر کار دگر ، کردی نکردی
#عارف_قزوینی
نامه های عارف قزوینی.pdf
3.7 MB
نامههای عارف قزوینی
به کوشش : مهدی نورمحمدی
به کوشش : مهدی نورمحمدی
Forwarded from Deleted Account
شانه بر زلف پریشان زدهای، به به به
دست بر منظرهی جان زدهای، به به به
صفِ دلها همه بر هم زده ماشاءالله
تا به هم آن صف مژگان زدهای، به به به
تو بدین چشم، چو عابد بفریبی چه عجب؟
گول، صد مرتبه شیطان زدهای، به به به
تنِ یکلایی من، بازوی تو، سیلیِ عشق
تو مگر رستم دستان زدهای؟ به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز، که سر
به منِ بی سر و سامان زدهای؟ به به به
من خراباتیم؛ از چشم تو پیداست که دوش
باده در خلوتِ رندان زدهای، به به به
"عارف"! این طرز سخن، از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زدهای، به به به
#عارف_قزوینی
دست بر منظرهی جان زدهای، به به به
صفِ دلها همه بر هم زده ماشاءالله
تا به هم آن صف مژگان زدهای، به به به
تو بدین چشم، چو عابد بفریبی چه عجب؟
گول، صد مرتبه شیطان زدهای، به به به
تنِ یکلایی من، بازوی تو، سیلیِ عشق
تو مگر رستم دستان زدهای؟ به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز، که سر
به منِ بی سر و سامان زدهای؟ به به به
من خراباتیم؛ از چشم تو پیداست که دوش
باده در خلوتِ رندان زدهای، به به به
"عارف"! این طرز سخن، از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زدهای، به به به
#عارف_قزوینی
Forwarded from ربات حذف ✂️
" ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت"...
نمونه ای از دستخط #عارف_قزوینی
(تعلق مصرع شعر فوق به عارف قطعی نیست)...
نمونه ای از دستخط #عارف_قزوینی
(تعلق مصرع شعر فوق به عارف قطعی نیست)...
شانه بر زلف پریشان زده ای به به به
دست بر منظرۀ جان زده ای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده ای امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به به
صف دل ها همه بر هم زده ای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زده ای به به به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زده ای به به به
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده ای به به به
تو بدین چشم گر عابد به فریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زده ای به به به
تن یک لائی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای به به به
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواش
همچو سگ سنگ به دندان زده ای به به به
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زده ای به به به
عارف قزوینی
دست بر منظرۀ جان زده ای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده ای امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به به
صف دل ها همه بر هم زده ای ماشاءاله
تا به هم آن صف مژگان زده ای به به به
صبح از دست تو پیراهن طاقت زده چاک
تا سر از چاک گریبان زده ای به به به
من خراباتیم از چشم تو پیداست که دی
باده در خلوت رندان زده ای به به به
تو بدین چشم گر عابد به فریبی چه عجب
گول صد مرتبه شیطان زده ای به به به
تن یک لائی من بازوی تو سیلی عشق
تو مگر رستم دستان زده ای به به به
بود پیدا ز تک و پوی رقیب این که تواش
همچو سگ سنگ به دندان زده ای به به به
عارف این گونه سخن از دگران ممکن نیست
دست بالاتر از امکان زده ای به به به
عارف قزوینی
@sonati444telegram
دیدم صنمی_سیما بینا
دیدم صنمی
باصدای:بانو سیما بینا
آهنگساز:عارف قزوینی
دستگاه:شور
باصدای:بانو سیما بینا
آهنگساز:عارف قزوینی
دستگاه:شور
شانه بر زلف پریشان زده ای به به به
دست بر منظره ى جان زده ای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به به
"عارف قزوینی"
دست بر منظره ى جان زده ای به به به
آفتاب از چه طرف سر زده امروز که سر
به من بی سر و سامان زده ای به به به
"عارف قزوینی"
رحم ای خدای دادُگر کردی نکردی
ابقا به فرزند بشر کردی نکردی
از این سپس میدان شاهان جهان را
گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی
پیش ملل شرمندگیمان گشت از این رو
ما را از این شرمندهتر کردی نکردی
در کینهخواهی خرابیهای ایران
ما را به شه گر کینهور کردی نکردی
در سایهی این شاخه هرگز گل نروید
با تیشه قطع این شجر کردی نکردی
از تارُک شاه قَدَرقُدرت اگر دور
این تاجُ با دست قَدَر کردی نکردی
با مجلس شورا ز "عارف" گو جز این کار
فردا اگر کار دگر ، کردی نکردی
#عارف_قزوینی
ابقا به فرزند بشر کردی نکردی
از این سپس میدان شاهان جهان را
گر از حلب تا کاشغر کردی نکردی
پیش ملل شرمندگیمان گشت از این رو
ما را از این شرمندهتر کردی نکردی
در کینهخواهی خرابیهای ایران
ما را به شه گر کینهور کردی نکردی
در سایهی این شاخه هرگز گل نروید
با تیشه قطع این شجر کردی نکردی
از تارُک شاه قَدَرقُدرت اگر دور
این تاجُ با دست قَدَر کردی نکردی
با مجلس شورا ز "عارف" گو جز این کار
فردا اگر کار دگر ، کردی نکردی
#عارف_قزوینی
Forwarded from ربات حذف ✂️
میخواهم بگويم در تمام اشعار شعرای عصر حاضر،
كه نماينده افكار نابكار عمومی است،
يك شعر نيست كه در موقع گفتن دل و روح با قلم و زبان همداستان شده باشد.
ای محو و نيست و نابود باد شعر و شاعری مملكتی كه دزدی و دروغ سرتاسر آنرا فرا گرفته است اگر دوباره سعدی و فردوسی با اين اخلاق مردم در آن ظهور نمايند، حرفشان خريدار ندارد، تا چه رسد به مزخرفات من و امثال من.
ای كاش شاگرد كفشدوز بودم، شاعر و موسيقیدان نبودم، برای اينكه هم خيالم راحت و هم زندگانیم مرتبتر از اين بود...!!!!!!
#عارف_قزوینی
نامه به «محمدرضا هزار»
۲ بهمن
سالروز درگذشت #عارف_قزوینی
شاعر و تصنیف ساز
كه نماينده افكار نابكار عمومی است،
يك شعر نيست كه در موقع گفتن دل و روح با قلم و زبان همداستان شده باشد.
ای محو و نيست و نابود باد شعر و شاعری مملكتی كه دزدی و دروغ سرتاسر آنرا فرا گرفته است اگر دوباره سعدی و فردوسی با اين اخلاق مردم در آن ظهور نمايند، حرفشان خريدار ندارد، تا چه رسد به مزخرفات من و امثال من.
ای كاش شاگرد كفشدوز بودم، شاعر و موسيقیدان نبودم، برای اينكه هم خيالم راحت و هم زندگانیم مرتبتر از اين بود...!!!!!!
#عارف_قزوینی
نامه به «محمدرضا هزار»
۲ بهمن
سالروز درگذشت #عارف_قزوینی
شاعر و تصنیف ساز