This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تمام علوم اولیای الهی در
بسم الله به ودیعه نهاده شده ؛
پس بسم الله برای ولی الهی ،
قائم مقام تمام اسماء الله است.
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
بسم الله به ودیعه نهاده شده ؛
پس بسم الله برای ولی الهی ،
قائم مقام تمام اسماء الله است.
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست
رخ بر رخش مدار! که آن یار نازکست..
مولوی
رخ بر رخش مدار! که آن یار نازکست..
مولوی
حریف :
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
«حافظ»
دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه
«حافظ»
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
«حافظ»
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
«حافظ»
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
«حافظ»
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
«حافظ»
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
«خیام»
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
«مولوی»
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
«مولوی»
در سفالین کاسهٔ رندان به خواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند
«حافظ»
دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صفنشینان نیکخواه
«حافظ»
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
«حافظ»
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
«حافظ»
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
«حافظ»
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
«حافظ»
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
«خیام»
عیسی حریف موسی یونس حریف یوسف
احمد نشسته تنها یعنی که من جدایم
«مولوی»
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
«مولوی»
تو
اگر از من
دوری میگزینی
برای آن است که مرا مهذّب گردانی
آخر تو فرزانگی و خِرَدی
که بی تو من مهذّب نتوانم شد
اگر نه امید دیدار تو
همیشه با من بود
این جدایی را
یک دم تحمل نمیتوانستم کرد
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس_تبریزی
ترجمهی غزل ۳۱۹ ابیات ۲ و ۶
اگر از من
دوری میگزینی
برای آن است که مرا مهذّب گردانی
آخر تو فرزانگی و خِرَدی
که بی تو من مهذّب نتوانم شد
اگر نه امید دیدار تو
همیشه با من بود
این جدایی را
یک دم تحمل نمیتوانستم کرد
#حضرت_مولانا
#دیوان_شمس_تبریزی
ترجمهی غزل ۳۱۹ ابیات ۲ و ۶
من در آن معرض نیستم
که تو را سفر فرمایم.
من
بر خود
نهم سفر را
جهت صلاح کار شما.
زیرا فراق پزنده است.
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم،
سفرِ من برای برآمدن کار توست،
اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟
در کعبه باشم و یا در استنبول تفاوت نکند.
الّا آن است که البته فراق پخته میکند
و مُهذّب میکند.
اکنون مهذّب و پختۀ وصال اولیتر،
یا پختۀ فراق؟
اینکه در وصال پخته شود
و چشم باز کند کجا،
و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود،
تا کی در پرده راه یابد؟
چه ماند بِدانکه
در اندرون پرده باشد مقیم؟
#حضرت_شمس_تبریزی
که تو را سفر فرمایم.
من
بر خود
نهم سفر را
جهت صلاح کار شما.
زیرا فراق پزنده است.
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم،
سفرِ من برای برآمدن کار توست،
اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟
در کعبه باشم و یا در استنبول تفاوت نکند.
الّا آن است که البته فراق پخته میکند
و مُهذّب میکند.
اکنون مهذّب و پختۀ وصال اولیتر،
یا پختۀ فراق؟
اینکه در وصال پخته شود
و چشم باز کند کجا،
و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود،
تا کی در پرده راه یابد؟
چه ماند بِدانکه
در اندرون پرده باشد مقیم؟
#حضرت_شمس_تبریزی
آینه جان! آینه! پناه به روحت!
در تو گریزم که کس نجویدم اسرار.
لانهٔ زنبور لحظههاست مرا عمر
میگَزد و میگریزد،
آه!
چه دشوار!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
در تو گریزم که کس نجویدم اسرار.
لانهٔ زنبور لحظههاست مرا عمر
میگَزد و میگریزد،
آه!
چه دشوار!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایقِ صحبت بزم تو شدن، آسان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایقِ صحبت بزم تو شدن، آسان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
Ey Yare Man
Hayedeh
ای یار من
هایده
○●شعر:مولانا
○●آهنگساز: انوشیروان روحانی
هایده
○●شعر:مولانا
○●آهنگساز: انوشیروان روحانی
اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بیدین، اگر مستم
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهیدستم؟
واعظ قزوینی
به محشر کی گذارد دامن عفوت تهیدستم؟
واعظ قزوینی
آنم که در این شهر، کسی نیست مرا
در باغِ جهان، قدرِ خَسی نیست مرا
در بندِ بلا، همنفسی نیست مرا
فریاد که فریادرسی نیست مرا...
#آصفی_هروی
آنم که در این شهر، کسی نیست مرا
در باغِ جهان، قدرِ خَسی نیست مرا
در بندِ بلا، همنفسی نیست مرا
فریاد که فریادرسی نیست مرا...
#آصفی_هروی