زمانه همچو دل من سیاه روز شده
گهی که سر کنم از غم حکایت دوران
شیخ بهایی
گهی که سر کنم از غم حکایت دوران
شیخ بهایی
طفل ابجد خوان عشقم با وجود آنکه هست
صد چو فرهاد و چو مجنون طفل ابجد خوان عشق
شیخ بهایی
صد چو فرهاد و چو مجنون طفل ابجد خوان عشق
شیخ بهایی
با خیالت دوش بزمی داشتم راحت فزا
از برای مصلحت بود اینهمه افغان من
شیخ بهایی
از برای مصلحت بود اینهمه افغان من
شیخ بهایی
عشق، افسانهای است که فاصلهها را از میان میبرد؛ غیرممکنها را ممکن میکند. عشق تو را وادار به نقض تمام قوانینی میکند که در زندگی وضع کردهای، حرفهایی که با اطمینان زدهای را پس بگیری. عشق افسانهایست که اگر دستانت را بگیرد وجودت را فرا میگیرد و تا انتها رهایش نمیکند.
شیر سیاه
#الیف_شافاک
شیر سیاه
#الیف_شافاک
خانه دل ما را از کرم عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رونهد به ویرانی
شیخ بهایی
پیش از آنکه این خانه رونهد به ویرانی
شیخ بهایی
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرهوار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب
#خواجوی_کرمانی
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سرمستم برقص آید ز شادی ذرهوار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب
#خواجوی_کرمانی
Bibigol
Moein
📻 ترانه: بی بی گل 1
🎤 خواننده: معین
✍ شعر دکلمه: بیژن سمندر
📝 ترانه سرا: مسعود امینی
🎶 آهنگساز: محمد حیدری
🎼 تنظیم: بیژن مرتضوی
#۱۷دی
#سالروز_درگذشت_بیژن_سمندر
🎤 خواننده: معین
✍ شعر دکلمه: بیژن سمندر
📝 ترانه سرا: مسعود امینی
🎶 آهنگساز: محمد حیدری
🎼 تنظیم: بیژن مرتضوی
#۱۷دی
#سالروز_درگذشت_بیژن_سمندر
اوحدی! قصهی بیگانه برِ یار برند
من به پیشِ که برم جور که از یار کشم؟
اوحدی مراغهای
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
سعدی
من به پیشِ که برم جور که از یار کشم؟
اوحدی مراغهای
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
سعدی
انصاف نباشد که منِ خستهی رنجور
پروانهی او باشم و او شمعِ جماعت
سعدی
پروانهی او باشم و او شمعِ جماعت
سعدی
نالهی جانسوزم ازبس دلنشین افتاده است
هیچ کوهی بر نمیگردانَد این فریاد را
تأثیر تبریزی
هیچ کوهی بر نمیگردانَد این فریاد را
تأثیر تبریزی
نقل است که شيخ [بایزید بسطامی] در پس امامی نماز می کرد.
پس امام [جماعت] گفت:
يا شيخ! تو کسبی نمی کنی و چيزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟!
شيخ گفت:
صبر کن تا نماز قضا کنم.
گفت: چرا؟
گفت: نماز از پس کسی که روزی دهنده را نداند روا نبود که گزارند!
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
پس امام [جماعت] گفت:
يا شيخ! تو کسبی نمی کنی و چيزی از کسی نمی خواهی ، از کجا می خوری؟!
شيخ گفت:
صبر کن تا نماز قضا کنم.
گفت: چرا؟
گفت: نماز از پس کسی که روزی دهنده را نداند روا نبود که گزارند!
#تذکرة_الأولیاء
#ذکر_بایزید_بسطامی
Souvashoun
Homayoun Shajarian
«سووشون»
داغ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
باتن پاره چون کنم
جان پدر کجاستی
جان پدر کجاستی
شعر به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
سوی من آ که خسته ام
جان پدر کجاستی؟...
#همایون_شجریان این قطعه را به دلهای سوگواری که عزیز خود را از دست داده اند تقدیم کرده است.
شعر #پوریا_سوری
آهنگ #تهمورس_پورناظری
داغ تو را جنون کنم
دیده ز اشک خون کنم
باتن پاره چون کنم
جان پدر کجاستی
جان پدر کجاستی
شعر به خون نشسته ام
ساز دل شکسته ام
سوی من آ که خسته ام
جان پدر کجاستی؟...
#همایون_شجریان این قطعه را به دلهای سوگواری که عزیز خود را از دست داده اند تقدیم کرده است.
شعر #پوریا_سوری
آهنگ #تهمورس_پورناظری
خوشا آنانکه پا از سر ندونند
مثال شعله خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دِیر
سرایی خالی از دلبر ندونند
#باباطاهر
مثال شعله خشک و تر ندونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دِیر
سرایی خالی از دلبر ندونند
#باباطاهر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عجبم می آید از مردمان
که گویند که اولیا و عاشقان به عالمِ بیچون،
_که اورا جای نیست و صورت نیست
و بیچون و چگونه است_
چگونه عشق بازی می کنند؟
و مدد و قوت می گیرند و متأثر می شوند؟
آخر، شب و روز در آنند...
این شخصی که شخصی را دوست می دارد
و از او مدد می گیرد،
آخر این مدد از لطف و احسان و علم و
ذکر و فکر و شادی و غمِ او می گیرد،
و این جمله در عالمِ لامکان است
و او دم بدم از این معانی مدد می گیرد
و متأثر می شود،عجبش نمی آید!
و عجبش می آید
که بر عالمِ لامکان چون عاشق شوند،
و از وی چون مدد گیرند؟!
#فیه_ما_فیه
که گویند که اولیا و عاشقان به عالمِ بیچون،
_که اورا جای نیست و صورت نیست
و بیچون و چگونه است_
چگونه عشق بازی می کنند؟
و مدد و قوت می گیرند و متأثر می شوند؟
آخر، شب و روز در آنند...
این شخصی که شخصی را دوست می دارد
و از او مدد می گیرد،
آخر این مدد از لطف و احسان و علم و
ذکر و فکر و شادی و غمِ او می گیرد،
و این جمله در عالمِ لامکان است
و او دم بدم از این معانی مدد می گیرد
و متأثر می شود،عجبش نمی آید!
و عجبش می آید
که بر عالمِ لامکان چون عاشق شوند،
و از وی چون مدد گیرند؟!
#فیه_ما_فیه
نه صورتیست مزخرف عبارت سعدی
چنان که بر در گرمابه میکند نقّاش
که برقعیست مرصّع به لعل و مروارید
فرو گذاشته بر روی شاهد جمّاش
#سعدی
برقع: روبنده، نقاب
مرصّع: جواهرنشان
جمّاش: شوخ، فریبنده
مزخرف: تزئین شده
چنان که بر در گرمابه میکند نقّاش
که برقعیست مرصّع به لعل و مروارید
فرو گذاشته بر روی شاهد جمّاش
#سعدی
برقع: روبنده، نقاب
مرصّع: جواهرنشان
جمّاش: شوخ، فریبنده
مزخرف: تزئین شده