معرفی عارفان
1.26K subscribers
35.5K photos
13.1K videos
3.25K files
2.82K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﯾﻞ ﻭ ﺗﺒﺎﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ

ﻣﺎﻩ ﺑﻪ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻭُ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺁﺏ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ ﺩﭼﺎﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ

ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺷﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ
ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺒﺎﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ

ﺩﮐﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻫﻨﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﻤﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ


ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺮ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﯼ ﺗﻮ ﻣﻦ ﻓﻘﻂ
ﻻﯾﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﺮﺩ ﻭ ﻏﺒﺎﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ

ﺁﻩ! ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺕ
ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺳﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ! ...


#ﺷﯿﺮﯾﻦ_ﺧﺴﺮﻭﯼ
دست به جان نمی رسد تا به تو برفشانمش
بر که توان نهاد دل تا ز تو واستانمش
تن به قضا سپرده ام، پایِ رضا فشرده ام
ور بروم کجا روم چاره جز این ندانمش
قوّت شرحِ عشقِ تو نیست زبانِ خامه را
گردِ درِ امیدِ تو چند به سر دوانمش؟
نیست زمامِ کامِ دل در کفِ اختیارِ من
گر به اجل فرا رسم زین همه وارهانمش
ایمنی از خروشِ من، گر به جهان در اوفتد
فارغی از فغانِ من، گر به فلک رسانمش
بادِ دریغ و آبِ چشم ار چه موافقِ همند
آتشِ عشقت آن چنان نیست که وانشانمش
هر که بپرسد ای فلان حالِ دلت چگونه شد
خون شد و دم بدم چو آب از مژه می چکانمش
عشق تو گفته بود هان سعدی و آرزویِ من
بس نکند ز عاشقی تا ز جهان جهانمش
پنجهٔ قصد دشمنان می نرسد به خونِ من
وین که به لطف می کشد منع نمی توانمش
لذّتِ وقت هایِ خوش قدر نداشت پیش از این
زین پس اگر دمی بوَد یابم و قدر دانمش


#سعدی_شیرازی
بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد

دلگیرم از آن دل که در آن حس تملک
تبدیل به غوغای حسادت شده باشد

دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد

خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!

از وهن خیانت به امانت چه بگویم
آنجا که خیانت به خیانت شده باشد!

شرمنده عشقیم و دل منجمد ما
جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد

مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست
ای عشق مبادا که جسارت شده باشد!

#محمد_ترکی
به جهانى كه در آن قافيه لنگ آمده بود
كاش در خلقتِ من نيز درنگ آمده بود

روزگارى كه بنايش همه رنجاندن ماست
با من از روزِ نخستين سَرِ جنگ آمده بود

منم آن شاخه ى پُر بار كه ناگه شب عيد
به سرش بى خبر آوارِ تگرگ آمده بود

آنكه مى گفت : مرا بى تو نه شايد بودن...
آنكه با خونِ جگرهام به چنگ آمده بود

"پيرهن چاك و غزلخوان و صراحى در دست"*
سرِ تقسيم غنائم چه قشنگ آمده بود !

بعد مرگم بنوازيد دف و رقص كنيد
دلم از روزِ ازل در پىِ مرگ آمده بود

بنويسيد كه از فاصله ها وحشت داشت
مدتى بود كه از عشق به تنگ آمده بود

"همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت"**
غيرِ آن ماه كه بر صيدِ پلنگ آمده بود

#مرتضی_درویشی
پ. ن : *مصراع اول تضمين حضرت حافظ، **مصراع دوم از حضرت سعدى عليه الرحمه
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ!
یاد تو مصلحت خویش ببُرد از یادم

به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کَس و در نگشادم...

#سعدی
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود

در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و از سر پیمان نرود

هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من و از دل من آن نرود

آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد و از پی ایشان نرود

#حافظ
حتی نمی خواهم نشانم را بگیرید
جای نشان ای کاش جانم را بگیرید

حرفی درون سینه ام هست و چه بهتر
با مشته گل راه دهانم را بگیرید

من شاعرم اما ندارد هیچ سودی
من سوختم! لطفا زبانم را بگیرید

دل را امانت دادم و حالا که دیگر
بر باد رفته آشیانم را بگیرید

می خواهم از امروز بد باشم٬ بیایید
آن قلب خوب و مهربانم را بگیرید

#محمد_فرخ_طلب_فومنی
پند گفتن با جهول خوابناک
تخم افکندن بود در شوره خاک

پند دادن بر نادان خواب آلود، تخم در زمين شوره افشاندن است.


چاک حمق و جهل نپذیرد رفو
تخم حکمت کم دهش ای پند گو

پارگى حماقت و نادانى رفو بر نمى دارد، اى نصيحت گو! در آن زمين دانه حكمت ميفشان.

دفتر چهارم
مثنوی معنوی مولوی
《برگرفته از نی نامه》
.
اسداله ملک _چهارمضراب ماهور

@Jane_oshaagh
چهارمضراب ماهور
از آلبوم سمیرا

آلبوم #سمیرا
هنرمندان :
ویولن : اسدالله #ملک
عود : منصور #نریمان
تنبک : جهانگیر #ملک

#جان_عشاق
برای با تو نشستن بهانه می خواهم
یکی دوتا غزل عاشقانه می خواهم

نه بحرهای طویل و نه وزن های غریب
که ساده مثل خودم یک ترانه می خواهم

تمام برگ و برم ریخت؛ من زمستانم!
بهار باش برایم! جوانه می خواهم

به آن نشان که هزار آیه خوانده ای از عشق
هزار آیه رها کن، نشانه می خواهم

شبیه موی خودم درهمم، پریشانم
برای تکیه به تو از تو شانه می خواهم

رها نکن به قفس اینچنین مرا، تنها
کبوتر توام و آب و دانه می خواهم

هجوم سرد نگاهی به آشیانم زد
دوباره گرمی یک آشیانه می خواهم

"دراین زمانه رفیقی که خالی از خلل است"
شبیه خواجه، ولی زیرکانه می خواهم

زبان به کام گرفتن از عشق، آسان نیست
من آتشی که بگیرد زبانه می خواهم

تو از کرانه عشقم کناره می گیری
و من دوباره تو را بی کرانه می خواهم



#مریم_مقدم
ای آنکه تو را یار نبوده‌است و نباشد

بر طاعت تو نیست کسی جز تو مرا یار

در طاعت تو جان و تنم یار خرد گشت

توفیق تو بوده‌است مرا یار و نگهدار

#ناصرخسرو
امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش
کار خود کرد به من غمِ دل، غم های تو خوش

فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم
بس که می آیدم از دیدن بالای تو خوش

#عرفی_شیرازی
صنما سپاه عشقت
به حصار دل درآمد
بگذر بدین حوالی
که جهان به هم برآمد

#مولانا‌‌
بس سخت گرفتیم به آسان نرسیدیم
ماندیم در آغاز و به پایان نرسیدیم

صد وعده شنیدیم از این اهل تظاهر
عمریست خرابیم و به سامان نرسیدیم

ما تشنه دلان منتظر ابرِ بهاریم
بر آب نشستیم و به باران نرسیدیم

گردی ست بجا مانده از آن قافله سالار
هیهات، دویدیم و به یاران نرسیدیم

دردی ست در این سینه که مرهم نتوانیم
دیری ست دچاریم و به درمان نرسیدیم

صد سال در این بادیه سرگرم خداییم
ما زیره به دستیم وبه کرمان نرسیدیم...

#احمد_شاه_مسعود
شب ز غم چون گذرانم
منِ تنها مانده؟

ای خوش آن‌ ڪس ڪه شبش
تڪیه به پهلوی ڪسی‌ست

#امیرخسرو_دهلوی
#شبتون_بخیر_وخوشی
لب شیرین به لبت خورده در این آبادی
بیستون را بکنی یا نکنی فرهادی

تلخ و شیرین به تن هرز زمین چنگ زدی
گفته بودی که در این کوهکنی استادی

آتش عشق خرابات خودش را دارد
دل شیرین ببری یا نبری، آزادی

صحبت از عشق شد و خانه خرابیهایش
تو چه شیرین و چه فرهاد به دست بادی

مثل بیدی که تنش طعم تبر را خورده
کوه را کاه نمودی و از این دلشادی

عشق ای سیب هوس در سبد کال زمین
تو چه کردی که به دستان زمین افتادی

سوخت این عاشق بیچاره به جایی نرسید
آه شیرین چه بلا بود که دستش دادی!

#صفيه_قومنجانی
این را رها کن ، قیصری ،

آمد ز روم اندر حَبَش ،

تا ، زنگ را برهم زند ،

در بردنِ زنگارِ من ،


#مولانا
کو نعره‌ای؟ ، یا بانگی؟ ،

اندرخورِ سودایِ من؟ ،

کو آفتابی؟ ، یا مَهی؟ ،

ماننده‌ی انوارِ من؟ ،


#مولانا
ببوی گل همه ساله چو بلبلم در باغ

که گل برنگ ز رخسار تو نشان دارد

چو گل ز پرده برون آمد و وصال رسید

ز بیم هجر که در پی بود فغان دارد

سیف فرغانی
غلام کویتی پور چنگ دل آهنگ دل
@z_m313
#گروه_عشق_و_عرفان_تقدیم_میکند
#تصنیف_عاشقانه_چنگ_دل
#با_صدای_کویتی_پور


چنگ دل آهنگ دلکش می زند
ناله عشق است و آتش می زند
قصه دل دلکش است و خواندنی است
تا ابد این عشق و این دل ماندنی است ...



#شبتون_پر_از_امید🙏
از عشق ندانم که کیم یا به که مانم
شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم

از بهر طلب کردن آن یار جفا جوی
دل سوخته پوینده شب و روز دوانم

با کس نتوانم که بگویم غم عشقش
نه نیز کسی داند این راز نهانم

ده سال فزونست که من فتنهٔ اویم
عمری سپری گشت من اندوه خورانم

از بس که همی جویم دیدار فلان را
ترسم که بدانند که من یار فلانم

از ناله که می‌نالم مانندهٔ نالم
وز مویه که می‌مویم چون موی نوانم

ای وای من ار من ز غم عشق بمیرم
وی وای من ار من به چنین حال بمانم

#سنایی