اسباب الاختلافات
همانا شریعت ها مختلف شد
به علت اختلاف نسبت های الهی
همانا نسبت های الهی مختلف شد
به علت اختلاف احوال
همانا احوال مختلف شد
به علت اختلاف زمان ها
همانا زمان ها مختلف شد
به علت اختلاف حرکات
همانا حرکات مختلف شد
به علت اختلاف توجهات
همان توجهات مختلف شد
به علت اختلاف مقاصد
همانا مقاصد مختلف شد
به علت اختلاف تجلیات
همانا تجلیات مختلف شد
به علت اختلاف شریعت ها
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
همانا شریعت ها مختلف شد
به علت اختلاف نسبت های الهی
همانا نسبت های الهی مختلف شد
به علت اختلاف احوال
همانا احوال مختلف شد
به علت اختلاف زمان ها
همانا زمان ها مختلف شد
به علت اختلاف حرکات
همانا حرکات مختلف شد
به علت اختلاف توجهات
همان توجهات مختلف شد
به علت اختلاف مقاصد
همانا مقاصد مختلف شد
به علت اختلاف تجلیات
همانا تجلیات مختلف شد
به علت اختلاف شریعت ها
#فتوحات_مکیه
#شیخ_ابن_عربی
ثواب کار من است آنکه بر نشانهٔ دل
به نوک غمزه کشی ناوک و خطا نکنی
کمال دلشده بیگانه شد ز خویش و هنوز
تو همچنان به وصال خود آشنا نکنی
#کمال_خجندی
به نوک غمزه کشی ناوک و خطا نکنی
کمال دلشده بیگانه شد ز خویش و هنوز
تو همچنان به وصال خود آشنا نکنی
#کمال_خجندی
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود، اگر عشق نبود؟
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟
#قیصر_امین_پور
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره ی کبود، اگر عشق نبود؟
از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟
#قیصر_امین_پور
عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
کس نمیبینم که مست عشق را پندی دهد
زانکه کس در دور چشم مست او مستور نیست
دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد
وانکه او نزدیک باشد گر بسوزد دور نیست
من به مهر دل به پایان میرسانم روز را
زانکه بی آتش درون تیرهام را نور نیست
ملک دل را تا بکی بینم چنین ویران ولیک
تا نمیگردد خراب آن مملکت معمور نیست
بزم بی شاهد نمیخواهم که پیش اهل دل
دوزخی باشد هر آن جنت که در وی حور نیست
رهروان عشق را جز دل نمیشاید دلیل
وانکه این ره نسپرد نزد خرد معذور نیست
تا نپنداری که ما با او نظر داریم و بس
هیچ ناظر را نمیبینم که او منظور نیست
چشم میگونش نگر سرمست و خواجو در خمار
شوخ چشم آن مست کورا رحم بر مخمور نیست
#خواجوی_کرمانی
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
کس نمیبینم که مست عشق را پندی دهد
زانکه کس در دور چشم مست او مستور نیست
دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد
وانکه او نزدیک باشد گر بسوزد دور نیست
من به مهر دل به پایان میرسانم روز را
زانکه بی آتش درون تیرهام را نور نیست
ملک دل را تا بکی بینم چنین ویران ولیک
تا نمیگردد خراب آن مملکت معمور نیست
بزم بی شاهد نمیخواهم که پیش اهل دل
دوزخی باشد هر آن جنت که در وی حور نیست
رهروان عشق را جز دل نمیشاید دلیل
وانکه این ره نسپرد نزد خرد معذور نیست
تا نپنداری که ما با او نظر داریم و بس
هیچ ناظر را نمیبینم که او منظور نیست
چشم میگونش نگر سرمست و خواجو در خمار
شوخ چشم آن مست کورا رحم بر مخمور نیست
#خواجوی_کرمانی
چون از قرآن و احادیث گذشتی ، هیچ سخن بالای سخن مشایخ طریقت نیست _ رحمةُ الله علیهم _ که سخن ایشان ،
نتیجهٔ کار و حال است ،
نه ثمرهٔ حفظ و قال است ؛
و از عیان است ،
نه از بیان است ؛
و از اسرار است ،
نه از تکرار است ؛
و از علم لدُنّی است ،
نه از علم کسبی است ؛
و از جوشیدن است ،
نه از کوشیدن است ؛
و از عالَم "ادَّبَنی ربّی" است ،
نه از عالَم "عَلَّمَنی اَبی" است ؛
که ایشان ورثهٔ انبیااند.
_ صلوات الله علیهم اجمعین.
#تذکرة_الأولیاء
آغاز کتاب
#عطار_نیشابوری
نتیجهٔ کار و حال است ،
نه ثمرهٔ حفظ و قال است ؛
و از عیان است ،
نه از بیان است ؛
و از اسرار است ،
نه از تکرار است ؛
و از علم لدُنّی است ،
نه از علم کسبی است ؛
و از جوشیدن است ،
نه از کوشیدن است ؛
و از عالَم "ادَّبَنی ربّی" است ،
نه از عالَم "عَلَّمَنی اَبی" است ؛
که ایشان ورثهٔ انبیااند.
_ صلوات الله علیهم اجمعین.
#تذکرة_الأولیاء
آغاز کتاب
#عطار_نیشابوری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
از منظر #عارفان
#حسرت
بزرگترین عذابهاست در روز قیامت...
کُشندهترین عذابهاست #حسرت
...
گفتم که رفیقی کن با من
که منم خویشت
گفتا
که بنشناسم
من
خویش
ز
بیگانه
#مولانا
#شهرام_ناظری
#حسرت
بزرگترین عذابهاست در روز قیامت...
کُشندهترین عذابهاست #حسرت
...
گفتم که رفیقی کن با من
که منم خویشت
گفتا
که بنشناسم
من
خویش
ز
بیگانه
#مولانا
#شهرام_ناظری
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
#حافظ
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
#حافظ
ای عشق
به شوق تو
گذر میکنم
از خویش
تو قاف قرار من ومن عین عبورم...
۸ آبان سالروز درگذشت #قیصر_امین_پور شاعر و نویسنده و استاد دانشگاه
روحش شاد ویادش مانا.
به شوق تو
گذر میکنم
از خویش
تو قاف قرار من ومن عین عبورم...
۸ آبان سالروز درگذشت #قیصر_امین_پور شاعر و نویسنده و استاد دانشگاه
روحش شاد ویادش مانا.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«فارغ از دگران»
باهم کنج تنهایی
باهم باشیم هرجایی
گوییم از عشق و شیدایی
گویم از حسن رویت
گویم از رنگ رویت
گویم از لطف وزیبایی
فارغ از دیگران
عشقت را می خواهم از دل وجان
دراین فصل خزان
پیش چشمم گشته دنیا جوان
هر دم روی ماهت را نگرم
آید ماه تابان در نظرم
در رویت می بینم یک دنیا زیبایی...
خوانندگان:
#ویگن
#بانودلکش
اثر #ناصرزرابادی
سال اجرا ۱۳۳۵
باهم کنج تنهایی
باهم باشیم هرجایی
گوییم از عشق و شیدایی
گویم از حسن رویت
گویم از رنگ رویت
گویم از لطف وزیبایی
فارغ از دیگران
عشقت را می خواهم از دل وجان
دراین فصل خزان
پیش چشمم گشته دنیا جوان
هر دم روی ماهت را نگرم
آید ماه تابان در نظرم
در رویت می بینم یک دنیا زیبایی...
خوانندگان:
#ویگن
#بانودلکش
اثر #ناصرزرابادی
سال اجرا ۱۳۳۵
با من صَنَما دلْ یک دِلِه کُن
گَر سَر نَنَهَم، آن گَهْ گِله کُن
مَجنُون شُدهام، از بَهرِ خدا
زان زُلفِ خوشَت یک سِلْسِله کُن
سی پاره به کَف، در چِلْه شُدی
سی پاره مَنَم، تَرکِ چِله کُن
مَجهول مَرو، با غولْ مَرو
زِنْهار، سَفَر با قافله کُن
ای مُطربِ دل زان نَغمهٔ خوش
این مَغزِ مرا، پرمَشْغَله کُن
ای زُهره و مَهْ زان شُعلهٔ رو
دو چَشمِ مرا، دو مَشْعَله کُن
ای موسیِ جان، شُبان شُدهیی
بر طور بُرو، تَرکِ گَلهِ کُن
نَعْلین زِدو پا بیرون کُن و رو
در دشتِ طُوی، پا آبله کُن
تکیه گَهِ تو حَق شُد نه عصا
انداز عصا، وان را یَله کُن
فرعونِ هوا، چون شُد حَیَوان
در گَردنِ او رو زَنْگُله کُن
دیوان شمس دکتر سروش
گَر سَر نَنَهَم، آن گَهْ گِله کُن
مَجنُون شُدهام، از بَهرِ خدا
زان زُلفِ خوشَت یک سِلْسِله کُن
سی پاره به کَف، در چِلْه شُدی
سی پاره مَنَم، تَرکِ چِله کُن
مَجهول مَرو، با غولْ مَرو
زِنْهار، سَفَر با قافله کُن
ای مُطربِ دل زان نَغمهٔ خوش
این مَغزِ مرا، پرمَشْغَله کُن
ای زُهره و مَهْ زان شُعلهٔ رو
دو چَشمِ مرا، دو مَشْعَله کُن
ای موسیِ جان، شُبان شُدهیی
بر طور بُرو، تَرکِ گَلهِ کُن
نَعْلین زِدو پا بیرون کُن و رو
در دشتِ طُوی، پا آبله کُن
تکیه گَهِ تو حَق شُد نه عصا
انداز عصا، وان را یَله کُن
فرعونِ هوا، چون شُد حَیَوان
در گَردنِ او رو زَنْگُله کُن
دیوان شمس دکتر سروش
Telegram
attach 📎
روی در مسجد و دل ساکـن خمار چه سود؟
خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟
هر که او سجــده کند پیش بتـان در خلـوت
لاف ایمان زدنش بر سر بازار چه سود؟
دل اگر پاک بود، خـانهٔ ناپاک چه باک
سر چو بیمغز بود نغزی دستار چه سود؟
چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم
قوّت ادویه و ناله بیمار چه سود؟
قوّت حافظه گر راست نیاید در فکر
عمر اگر صرف شود در سر تکرار چه سود؟
عاشقی راست نبـاید به تکبر سعدی
چون سعـادت نبوَد کوشش بسیار چه سود؟
سعدی
خرقه بر دوش و میان بسته به زنار چه سود؟
هر که او سجــده کند پیش بتـان در خلـوت
لاف ایمان زدنش بر سر بازار چه سود؟
دل اگر پاک بود، خـانهٔ ناپاک چه باک
سر چو بیمغز بود نغزی دستار چه سود؟
چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم
قوّت ادویه و ناله بیمار چه سود؟
قوّت حافظه گر راست نیاید در فکر
عمر اگر صرف شود در سر تکرار چه سود؟
عاشقی راست نبـاید به تکبر سعدی
چون سعـادت نبوَد کوشش بسیار چه سود؟
سعدی