ای سرنوشت!
از تو کجا میتوان گریخت
من راه آشیان خود از یاد بردهام
یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمردهام
ای سرنوشت مردِ نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتادهام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز
ای سرنوشت هستی من در نبرد تست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را
#سالروز_درگذشت_فریدون_مشیری
از تو کجا میتوان گریخت
من راه آشیان خود از یاد بردهام
یک دم مرا به گوشه راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمردهام
ای سرنوشت مردِ نبردت منم بیا
زخمی دگر بزن که نیفتادهام هنوز
شادم از این شکنجه خدا را مکن دریغ
روح مرا در آتش بیداد خود بسوز
ای سرنوشت هستی من در نبرد تست
بر من ببخش زندگی جاودانه را
منشین که دست مرگ ز بندم رها کند
محکم بزن به شانه من تازیانه را
#سالروز_درگذشت_فریدون_مشیری
به فراخور سوم آبان سالروز درگذشت #فریدون_مشیری (۱۳۰۵ - ۱۳۷۹) شاعر نامدار معاصر ایرانی
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. از همان کودکی به شعر علاقه داشت و از شعرهای دوران دبیرستان و سال های اولیه دانشگاه، دفتر شعری از غزل و مثنوی نوشت، اما آشنایی با قالب های شعر نو، او را از ادامه شیوه کهن بازداشت.
از سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد و از همان زمان وارد مطبوعات شد و در کنار کار به تحصیل ادامه داد.
مشیری نخستین مجموعه شعرش را با نام «تشنه توفان» در سن ۲۸سالگی، با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد.
خود درباره این مجموعه گفته است: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می گفتند و همه هم شاعران نام داری شدند؛ زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن ها بحث می کردیم و بر آن ها تکیه میکردیم.»
معروف ترین اثر این شاعر، شعر «کوچه» نام دارد که ابتدا در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» منتشر شد. این شعر از آن زمان تا سال ها بعد و حتی تا کنون یکی از محبوب ترین شعرهای معاصر حتی از نظر کسانی است که چندان اهل شعر و ادبیات نیستند.
🔶 فعالیتهای ادبی:
از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت.
مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده داشت. در همان سالها با مجلهٔ سخن به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری همکاری داشت.
این شاعر به موسیقی ایرانی هم توجه خاصی داشت و در سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد.
🔶 آثار:
از فریدون مشیری مجموعه های شعر «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «از دیار آشتی»، «یک آسمان پرنده»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخن سر»، «لحظه ها و احساس» و «آواز آن پرنده غمگین» به چاپ رسیده است.
از او تعدادی مجموعه به صورت گزینه شعر نیز منتشر شده که عبارت اند از: «پرواز با خورشید»، «برگزیده ها» ، «گزینه اشعار»، «سه دفتر»، «دلاویزترین»، «زیبای جاودانه»، «ریشه در خاک» و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرارالتوحید به نام «یکسان گریستن».
🔶 سبک:
شعر مشیری، شعر اولیه ی مدرن است، یعنی شعری که قرار بود شعر ما با آن شروع شود؛ به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده ی بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود، به شعرش چهره ای کاملاً مشخص داده بود.
و شعر نیما، شعر مترقی مدرن است، یعنی شعری که باید بعدها به وجود می آمد؛ اما تفاوت شعر نیما و مشیری، در نوع تفکر و زبان آن است. شعر نیما به لحظ ذهنی پیچیده است؛ چرا که اساسا تخیل نیما، تخیلی پیچیده است.
زاویه هایی که مشیری از آن به شعر می پردازد، زوایه هایی است که خیلی از مردم در مقطع سنی نوجوانی درگیر آن بوده اند اگر بخواهیم با تمثیلی شعر مشیری را بیان کنیم، باید بگویم که شعر مشیری، شعر نوجوانی تاریخی مدرن ایران است.
فریدون مشیری سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی در تهران درگذشت.
اما هنوز...
این مردِتنهای شکیبا
با کوله بار شوق خود ره میسپارد
تا از دل این تیرگی نوری برآرد
در هر کناری
شمع شعری میگذارد
اعجاز انسان را هنوز امید دارد
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد. از همان کودکی به شعر علاقه داشت و از شعرهای دوران دبیرستان و سال های اولیه دانشگاه، دفتر شعری از غزل و مثنوی نوشت، اما آشنایی با قالب های شعر نو، او را از ادامه شیوه کهن بازداشت.
از سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد و از همان زمان وارد مطبوعات شد و در کنار کار به تحصیل ادامه داد.
مشیری نخستین مجموعه شعرش را با نام «تشنه توفان» در سن ۲۸سالگی، با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در سال ۱۳۳۴ منتشر کرد.
خود درباره این مجموعه گفته است: «چهارپاره هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (سایه)، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می گفتند و همه هم شاعران نام داری شدند؛ زیرا به شعر گذشته بی اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن ها بحث می کردیم و بر آن ها تکیه میکردیم.»
معروف ترین اثر این شاعر، شعر «کوچه» نام دارد که ابتدا در اردیبهشت ۱۳۳۹ در مجله «روشنفکر» منتشر شد. این شعر از آن زمان تا سال ها بعد و حتی تا کنون یکی از محبوب ترین شعرهای معاصر حتی از نظر کسانی است که چندان اهل شعر و ادبیات نیستند.
🔶 فعالیتهای ادبی:
از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت.
مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده داشت. در همان سالها با مجلهٔ سخن به سردبیری دکتر پرویز ناتل خانلری همکاری داشت.
این شاعر به موسیقی ایرانی هم توجه خاصی داشت و در سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضو شورای موسیقی و شعر رادیو شد.
🔶 آثار:
از فریدون مشیری مجموعه های شعر «تشنه توفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «از دیار آشتی»، «یک آسمان پرنده»، «تا صبح تابناک اهورایی»، «با پنج سخن سر»، «لحظه ها و احساس» و «آواز آن پرنده غمگین» به چاپ رسیده است.
از او تعدادی مجموعه به صورت گزینه شعر نیز منتشر شده که عبارت اند از: «پرواز با خورشید»، «برگزیده ها» ، «گزینه اشعار»، «سه دفتر»، «دلاویزترین»، «زیبای جاودانه»، «ریشه در خاک» و همچنین برگزیده ای از کتاب اسرارالتوحید به نام «یکسان گریستن».
🔶 سبک:
شعر مشیری، شعر اولیه ی مدرن است، یعنی شعری که قرار بود شعر ما با آن شروع شود؛ به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده ی بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیاء، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود، به شعرش چهره ای کاملاً مشخص داده بود.
و شعر نیما، شعر مترقی مدرن است، یعنی شعری که باید بعدها به وجود می آمد؛ اما تفاوت شعر نیما و مشیری، در نوع تفکر و زبان آن است. شعر نیما به لحظ ذهنی پیچیده است؛ چرا که اساسا تخیل نیما، تخیلی پیچیده است.
زاویه هایی که مشیری از آن به شعر می پردازد، زوایه هایی است که خیلی از مردم در مقطع سنی نوجوانی درگیر آن بوده اند اگر بخواهیم با تمثیلی شعر مشیری را بیان کنیم، باید بگویم که شعر مشیری، شعر نوجوانی تاریخی مدرن ایران است.
فریدون مشیری سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹ در سن ۷۴سالگی در تهران درگذشت.
اما هنوز...
این مردِتنهای شکیبا
با کوله بار شوق خود ره میسپارد
تا از دل این تیرگی نوری برآرد
در هر کناری
شمع شعری میگذارد
اعجاز انسان را هنوز امید دارد
تو، پیر ماه و سال نبودی و نیستی
تو، جان جاودانه جوانی،
که در جهان
با عشق زیستی...
💢 سوم آبان سالروز جاودانگی #فریدون_مشیری شاعر مهر و آشتی گرامی باد
تو، جان جاودانه جوانی،
که در جهان
با عشق زیستی...
💢 سوم آبان سالروز جاودانگی #فریدون_مشیری شاعر مهر و آشتی گرامی باد
من نمی گویم در عین عالم
گرم پو تابنده هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی پاک روشن مثل باران
مثل مروارید باش
#فریدون_مشیری
گرم پو تابنده هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی پاک روشن مثل باران
مثل مروارید باش
#فریدون_مشیری
تویی تویی به خدا، این که از دریچه ی ماه؛
نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب،
میان چشمهٔ مهتاب بوسهگاه من است
تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب،
مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت،
گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
تویی تویی به خدا، این دگر خیال تو نیست؛
خیال نیست به این روشنی و زیبایی.
تویی که آمدهای تا کنار بستر من،
برای این که نمیرم ز درد تنهایی،
تویی تویی به خدا این حرارت لب توست،
به روی گونهٔ سوزان و دیدهٔ تر من،
گَهی به سینهٔ پُر اضطراب من سر تو،
گَهی به سینهٔ پر التهاب تو سر من !
تویی تویی به خدا، دلنشین چو رویایی،
تویی تویی به خدا، دلربا چو مهتابی،
تویی تویی که ز امواج چشمهٔ مهتاب؛
به آتش دلم از لطف میزنی آبی،
تویی تویی به خدا، عشق و آرزوی منی،
به سینه تا نفسی هست بی قرار توام!
تویی تویی به خدا، جان و عمر و هستی من؛
بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام،
منم منم به خدا، این منم که در همه حال،
چو طفل گم شده مادر به جستجوی توام!
منم که سوخته بال و پرم در آتش عشق؛
«در آن نفس بمیرم که در آرزوی تو ام»
منم منم به خدا، اینکه در لباس نسیم،
برای بردن تو باز میکند آغوش،
من آن ستارهٔ صبحم که دیدگان تو را،
به خواب تا نسپارم، نمیشوم خاموش
منم منم به خدا، این منم که شب همه شب،
به بام قصر تو پا مینهم به بیم و امید
اگر ز شوق بمیرد دلم، چه جای غم است؛
در این میانه فقط روی دوست باید دید
منم منم به خدا، سایهٔ تو نیست منم؛
نگاه کن، منم ای گل، که با تو همراهم!
منم که گِرد تو پَر میزنم چو مرغ خیال،
ز درد عشق تو تا ماه میرود آهم،
منم منم به خدا، این منم که سینهٔ کوه؛
به تنگ آمده از اشک و آه و زاری من
ز کوه، هر چه بپرسی جواب میگوید
گواه نالهٔ شبهای بی قراری من
من و توایم که در اشتیاق میسوزیم؛
من و توایم که در انتظار فرداییم
اگر سپیدهٔ فردا دمد، دگر آن روز...،
من و تو نیست میان من و تو این: ماییم!
#فریدون_مشیری
نگاه می کند از مهر و با منش سخن است
تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب،
میان چشمهٔ مهتاب بوسهگاه من است
تویی تویی به خدا، این تویی که در دل شب،
مرا به بال محبت به ماه می خوانی،
تویی تویی که مرا سوی عالم ملکوت،
گَهی به نام و گَهی با نگاه می خوانی
تویی تویی به خدا، این دگر خیال تو نیست؛
خیال نیست به این روشنی و زیبایی.
تویی که آمدهای تا کنار بستر من،
برای این که نمیرم ز درد تنهایی،
تویی تویی به خدا این حرارت لب توست،
به روی گونهٔ سوزان و دیدهٔ تر من،
گَهی به سینهٔ پُر اضطراب من سر تو،
گَهی به سینهٔ پر التهاب تو سر من !
تویی تویی به خدا، دلنشین چو رویایی،
تویی تویی به خدا، دلربا چو مهتابی،
تویی تویی که ز امواج چشمهٔ مهتاب؛
به آتش دلم از لطف میزنی آبی،
تویی تویی به خدا، عشق و آرزوی منی،
به سینه تا نفسی هست بی قرار توام!
تویی تویی به خدا، جان و عمر و هستی من؛
بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام،
منم منم به خدا، این منم که در همه حال،
چو طفل گم شده مادر به جستجوی توام!
منم که سوخته بال و پرم در آتش عشق؛
«در آن نفس بمیرم که در آرزوی تو ام»
منم منم به خدا، اینکه در لباس نسیم،
برای بردن تو باز میکند آغوش،
من آن ستارهٔ صبحم که دیدگان تو را،
به خواب تا نسپارم، نمیشوم خاموش
منم منم به خدا، این منم که شب همه شب،
به بام قصر تو پا مینهم به بیم و امید
اگر ز شوق بمیرد دلم، چه جای غم است؛
در این میانه فقط روی دوست باید دید
منم منم به خدا، سایهٔ تو نیست منم؛
نگاه کن، منم ای گل، که با تو همراهم!
منم که گِرد تو پَر میزنم چو مرغ خیال،
ز درد عشق تو تا ماه میرود آهم،
منم منم به خدا، این منم که سینهٔ کوه؛
به تنگ آمده از اشک و آه و زاری من
ز کوه، هر چه بپرسی جواب میگوید
گواه نالهٔ شبهای بی قراری من
من و توایم که در اشتیاق میسوزیم؛
من و توایم که در انتظار فرداییم
اگر سپیدهٔ فردا دمد، دگر آن روز...،
من و تو نیست میان من و تو این: ماییم!
#فریدون_مشیری
مروارید مهر فریدون مشیری.pdf
875.6 KB
مروارید مهر
مجموعه شعرهای دریایی
سروده : فریدون مشیری
مجموعه شعرهای دریایی
سروده : فریدون مشیری
Audio
#ماه_و_سنگ
صدای #ماندانا_خضرایی
شعر ؛؛ #فریدون_مشیری
اگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا میشکستی مرا میشکستی
صدای #ماندانا_خضرایی
شعر ؛؛ #فریدون_مشیری
اگر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا میشکستی مرا میشکستی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریدون مشیری سرگذشت معروفترین شعرش "کوچه" را میگوید. شعری که بر تمام سالهای شاعری او سوار بود.
Har Shab Man o Del
Mohammad Reza Shajarian
«هر شب من و دل»
استاد محمدرضا شجریان
اجرای تمرینی استاد محمدرضا شجریان در دانشگاه استنفورد
هر شب من و دل تا سحر در گوشهی میخانهها
داریم از دیوانگی، با یکدیگر افسانهها
اندر شمار بیدلان در حلقهی بیحاصلان
نی در شمار عاقلان، نی در خور فرزانهها
حبیب_خراسانی
این اجرا در دانشگاه استنفورد انجام شده است که طبق گفتههای عباس میلانی حالت آکوستیک موزهی ایا صوفیه بازسازی شده است، یعنی اگر کنسرتی در موزه ایاصوفیه برگزار میشد صدای شجریان به این صورت شنیده میشد.
این اجرا برای نخستین بار توسط شبکهی ایران اینترنشنال پخش شده است.
استاد محمدرضا شجریان
اجرای تمرینی استاد محمدرضا شجریان در دانشگاه استنفورد
هر شب من و دل تا سحر در گوشهی میخانهها
داریم از دیوانگی، با یکدیگر افسانهها
اندر شمار بیدلان در حلقهی بیحاصلان
نی در شمار عاقلان، نی در خور فرزانهها
حبیب_خراسانی
این اجرا در دانشگاه استنفورد انجام شده است که طبق گفتههای عباس میلانی حالت آکوستیک موزهی ایا صوفیه بازسازی شده است، یعنی اگر کنسرتی در موزه ایاصوفیه برگزار میشد صدای شجریان به این صورت شنیده میشد.
این اجرا برای نخستین بار توسط شبکهی ایران اینترنشنال پخش شده است.
ورای این مشایخ که میان خلق مشهورند و بر منبر ها و محفل ها ذکر ایشان می رود، بندگانند پنهانی، از مشهوران تمام تر.
شمس تبریزی
شمس تبریزی
#یک حبه نور✨
{ و اِن یُرِدکَ بِخَیر فلا رادَّ لِفَضلِه }
و اگر خداوند اراده خیر درباره تو کند،
هیچکس قادر نیست مانع فضل او گردد .
👈"سوره یونس آیه ۱۰۷"
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭو ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭو ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ میچینه !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯت ﺑﺮ نمیاد ... :)
{ و اِن یُرِدکَ بِخَیر فلا رادَّ لِفَضلِه }
و اگر خداوند اراده خیر درباره تو کند،
هیچکس قادر نیست مانع فضل او گردد .
👈"سوره یونس آیه ۱۰۷"
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭو ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭو ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ میچینه !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯت ﺑﺮ نمیاد ... :)
🏴🏴
بندبند دل ما...
دست نسیم سپرده میشود
تا سلام ما را جانب سامرای شما ابلاغ کند!
«السّلامُ عَلَیکَ یا مَوْلای یا أبامُحَمّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ الهادِیَ الْمُهتَدیَ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه..»
#امام_حسن_عسکری
بندبند دل ما...
دست نسیم سپرده میشود
تا سلام ما را جانب سامرای شما ابلاغ کند!
«السّلامُ عَلَیکَ یا مَوْلای یا أبامُحَمّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ الهادِیَ الْمُهتَدیَ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه..»
#امام_حسن_عسکری
هر چند سال که داشته باشیم
هر گونه که زندگی کرده باشیم
هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم
باز هم نو شدن ممکن است.
حتی اگر یک روزمان درست
مثل روز قبلش باشد.
باید افسوس بخوریم.
باید در هرلحظه و در هر نفسی نو شد.
برای رسیدن به زندگی نو
باید پیش از مرگ مُرد
پس یادت نره
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛
منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛
ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ!
ﻣﺎ ﺁینه ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ...
ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ،
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ...
ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕـﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ!
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕـﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ...
ﻭ ﺍﯾﻦ يعنى رسيدن به آرامشى بى انتها...
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبور باش
آنچه برايت پيش می آيد
وآنچه برايت رقم می خورد
به دست بزرگترين
نويسنده ی عالم ثبت شده
اوكه بدون اذنش
حتّی برگی از درخت نمی افتد
بهترینها همراه با آرامش و تفکر و آگاهی و دلی شاد برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی
هر گونه که زندگی کرده باشیم
هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم
باز هم نو شدن ممکن است.
حتی اگر یک روزمان درست
مثل روز قبلش باشد.
باید افسوس بخوریم.
باید در هرلحظه و در هر نفسی نو شد.
برای رسیدن به زندگی نو
باید پیش از مرگ مُرد
پس یادت نره
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛
منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ!
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ؛
ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ!
ﻣﺎ ﺁینه ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ...
ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ،
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ...
ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕـﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ!
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕـﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ...
ﻭ ﺍﯾﻦ يعنى رسيدن به آرامشى بى انتها...
🌺🌺🌺
یار مهربانم
درود
بامداد یکشنبه ات نیکو
🌺🌺🌺
صبور باش
آنچه برايت پيش می آيد
وآنچه برايت رقم می خورد
به دست بزرگترين
نويسنده ی عالم ثبت شده
اوكه بدون اذنش
حتّی برگی از درخت نمی افتد
بهترینها همراه با آرامش و تفکر و آگاهی و دلی شاد برایت آرزومندم
🌺🌺🌺
شاد باشی